از خشونت تا گفت‌وگو

۱۴۰۰/۱۰/۰۵ - ۰۲:۱۲:۰۴
کد خبر: ۱۸۵۳۱۷
از خشونت تا گفت‌وگو

زینب نژاد مقدم 

در بسیاری از خانواده‌های ایرانی هیچ آموزش در رابطه با گفت‌وگو کردن به کودکان داده نمی‌شود، به‌طور کلی گفت‌وگو مساله‌ای نیست که ما در مورد آن بحث کنیم یا آموزش ببینیم. نه به صورت عملی و نه به صورت نظری هیچ جایگاهی در بین آموخته‌های ما ندارد. به همین خاطر است که وقتی پای گفت‌وگو به میان می‌آید، اکثریت قریب به اتفاق افراد در همان ابتدای امر دچار پرخاشگری می‌شوند. از سوی دیگر در بسیاری از موارد خشونت از سوی مردها شروع می‌شود، اولین دلیل هم قدرت طلبی است که در وجودشان نهادینه شده و به این شکل بزرگ شده‌اند. شاید به همین خاطر است که وقتی از خشونت خانگی صحبت می‌شود، بیشتر موارد در مورد زنانی است که هدف این خشونت‌ها قرار گرفته‌اند. هر چه خانواده و ساختار آن آسیب دیده باشد، خشونتی که در آن صورت می‌گیرد بیشتر است. به‌طور واضح می‌توان گفت مهارت گفت‌وگو در کل خانواده‌های ایرانی و به‌شدت بیشتری در خانواده‌های آسیب‌دیده کم است و ریشه‌های زیادی دارد. بخشی همان فقدان آموزش رسمی و غیررسمی است. و اینکه همه خانواده‌های ایرانی و خصوصا این افراد در زندگی‌ای که هرکدام‌شان در گذشته در خانواده پدری و مادری داشته‌اند این گفت‌وگو را بلد نیستند و بعد از آن هم در هیچ فضایی آموزش ندیده‌اند. مساله سوم و خیلی مهم‌تر از همه اینها بحث قدرت است. همانطور که گفته شد، مردها به دلیل قدرتی که برای خود قائل هستند کمتر تمایل به گفت‌وگو دارند. بسیاری از آنها چون تصور می‌کنند زن دسترسی به جایی ندارد، یا از طرف خانواده حمایت نمی‌شود، از نظر قانون هم حامی ندارد، پس هر بلایی که بر سرش بیاورند کسی پیگیر آن نخواهد شد. ضمن اینکه مساله مالکیت هم در این بین مطرح می‌شود. 

مرد مالک جسم و جان زن و فرزندان خود است و همین نوع نگاه جامعه و البته قانون باعث شده تا بسیاری از قتل‌هایی که با عنوان قتل ناموسی در کشور رخ می‌دهد، قاتل را با حداقل مجازات مواجه کند. بنابراین اگر بخواهیم ریشه تمام این خشونت‌ها پیدا کنیم، مساله فقط یاد گرفتن گفت‌وگو کردن نیست، بلکه مواضع قدرت یکسان یا حداقل نزدیک به هم می‌تواند مانع بروز چنین خشونت‌هایی در خانواده‌ها باشد. بنابراین پیش‌نیاز اساسی اینکه بتوانیم این گفت‌وگو را جا بیندازیم این است که تمام موانعی را که بر سر راه توزیع عادلانه قدرت در خانواده است، اصلاح کنیم. یعنی از قانونی گرفته که به مراتب حق و قدرت بیشتری به مرد در خانواده می‌دهد باید اصلاح شود تا مناسبات فرهنگی و اجتماعی که این توزیع تبعیض‌آمیز قدرت را باعث می‌شود. وقتی حمایت اجتماعی و فرهنگی وجود داشته باشد، وقتی زن بتواند درآمد داشته باشد، او هم بخشی از قدرت است. 

 هرچه خانواده آسیب‌دیده‌تر، هرچه توزیع قدرت ناعادلانه‌تر، مهارت گفت‌وگو کمتر می‌شود و در نتیجه خشونت بیشتر است. مهم است که به این قضیه عمیق نگاه کنیم و اقداماتی که باید انجام دهیم تا گفت‌وگو به ثمر بنشیند خیلی متفاوت‌تر از کارگاه‌های مهارت گفت‌وگو خواهد بود. مساله دیگری که باید در این بین به صورت جدی مورد توجه قرار گیرد، سکوت نکردن زنان در برابر خشونت است. اما این جمله به معنی از هم پاشیدن زندگی و طلاق گرفتن نیست. خیلی از زنان فکر می‌کنند وقتی در برابر خشونت سکوت کنند، بنیان خانواده خود را حفظ کرده‌اند، در حالی که آنها با اولین سکوت مجوزی برای تکرار خشونت‌ها و افزایش شدت خشونت‌ها صادر می‌کنند که بزرگ‌ترین ضربه را به بنیان خانواده می‌زند. ولی زمانی که در برابر اولین و کوچک‌ترین خشونت واکنش شدید نشان دهند و طرف مقابل را متوجه می‌کنند که اگر این کار را تکرار کند آنها قدرت و حمایت کافی برای دفاع از خودشان دارند، باعث تکرارنشدن خشونت می‌شود بنابراین سکوت نکردن در برابر خشونت مهم‌ترین عامل حفظ زندگی و بنیان خانواده است و کسانی که به اشتباه تصور می‌کنند اگر در برابر خشونت ایستادگی کنم و چون حمایت و کار ندارم باید سکوت کنم بدانید که خودتان بزرگ‌ترین خیانت را در زندگی‌تان می‌کنید. سکوت چیزی را حل نمی‌کند، خشونت با شدت بیشتری تکرار می‌شود و چیزی از زندگی باقی نمی‌ماند. همین امروز برای این موضوع اقدام کنید و همین امروز سکوت نکنید و کاری کنید که طرف مقابلتان متوجه شود نمی‌تواند با شما اینطور برخورد کند و مجبور است پای میز مذاکره بیاید و گفت‌وگو را یاد بگیرد.