دولت فاقد سیاستهای پولی و ارزی است
آلبرت بغزیان
در لغتنامه دهخدا در تعریف «شتر، گاو، پلنگ» آمده است: «حیوانی است آفریقایی که به قدر استر است، پایش مثل پای گاو، سم دارد، گردنش مثل شتر بلند و رنگ بدنش مثل بدن پلنگ، خط و خالی است و در کل زرافه است.» عبارت شتر گاو پلنگ اما در پهنه اقتصاد و مدیریت به مجموعه سیاستگذاریهایی اطلاق میشود که فاقد انسجام، هماهنگی و هارمونی است و مجموعه ناموزون را شکل میدهد. سیاستهایی که متاسفانه در حال حاضر توسط دولت در پهنه اقتصاد و مدیریت کشور در حال اجراست. به عنوان یک اقتصاددان که دههها است، موضوعات مرتبط با اقتصاد و سیاستگذاریهای کلان کشور در این بخش را رصد میکنم، هنوز نشانهای از اتخاذ یک سیاستگذاری معقول پولی و ارزی را در بانک مرکزی دولت سیزدهم مشاهده نکردهام. اخیرا گزارش بانک مرکزی در خصوص شاخصهای کلان اقتصادی در آبان ماه منتشر شده که بیانگر رشد 35 درصدی پایه پولی در این بازه زمانی است. نکته عجیب ماجرا اینجاست که دولت در شرایطی این آمارها را ارایه میکند که هیچ پیوستی در خصوص راهبردهایی که در خصوص بهبود شاخصهای اقتصادی در پیش گرفته شده، ارائه نمیکند. نهتنها گزارشی در خصوص راهبردهای اجرایی برای بهتر شدن وضعیت ارائه نمیشود، بلکه در بودجه 1401 نیز مشخص نیست دولت برای مواجهه با بازار ارز و بازار پولی کشور چه راهبردی را در پیش گرفته است. اینکه بانک مرکزی مدام آمار نزول شاخصها را ارائه کند، اما نشانهای از سیاستگذاریهای کلان وجود نداشته باشد، ایجاد دامنه وسیعی از ابهامات در فضای عمومی جامعه است. اساسا ریشه بروز این مشکلات کلان اقتصادی را باید در نظام تصمیمسازیهای دولت جستوجو کرد. مانند فردی که چاه آب مردم را آلوده میسازد و بعد گزارش میدهد کهای داد بیداد، چاه آلوده شده است! رییس کل بانک مرکزی باید به طور شفاف توضیح بدهد که چه سیاست ارزی یا پولی را در پیش گرفته است که نرخ دلار رکورد بالای30 هزار تومانی را رد کرده است؟ طی ماههای گذشته به هیچ وجه مشخص نیست دولت برای ثبات در بازار ارز چه برنامهای دارد؟ از یک طرف نقش تحریمهای اقتصادی را در بروز مشکلات، نادیده میگیرند و از سوی دیگر هیچ برنامهای برای بهبود شاخصها ارائه نمیکنند. با توجه به اینکه متولی بانک مرکزی یک اقتصادخوانده نیست، من حتی مطمئن نیستم که آیا رییس کل بانک مرکزی به تعاریف بنیادین این موضوعات احاطه دارد یا خیر؟ سیاستهای ارزی بر اساس اقدامات عینی، سیاستگذار سنجیده میشود. سیاستگذاری ارزی تعریفی دارد، وقتی که دولتی اعلام میکند سیاستگذاری ارزی خوبی داشته، باید دید چه اقدامی انجام داده تا ارزش پول ملی کشور ارتقا پیدا کند. از این منظر واقعیتهای بازار طی ماههای اخیر نشان میدهد که نرخ دلار حداقل از 23 الی 24 هزار تومان به بالای 30 هزار تومان رسیده است. یعنی دولت سیزدهم در کمتر از 6 ماه، ارزش پول ملی را حدود 30 الی 35 درصد کاهش داده و اوضاع وخیمتر شده است. اگر اقتصاد کشور را دست یک دانشجوی ساده اقتصاد نیز داده میشد، همین میزان مشکلات احتمالا بروز پیدا میکرد. دولت به جای اینکه رودرروی مردم و کارشناسان اقتصادی بنشیند و عذرخواهی کند که سیاستهایش باعث بروز مشکلات جدی شده است، با اعتماد به نفس بالا آدرسهای غلط به افکار عمومی میدهد. در نقطه مقابل باید دید، سیاستهای پولی یعنی چه؟ سیاستهای پولی مبتنی بر سه گزاره اصلی محقق میشود. نخست کنترل حجم پول (یا توسعه پایه پولی) که در بالا به آمارهای آن اشاره شد، دوم مهار نقدینگی و نهایتا نرخ بهره که دولت همواره با بخشنامههای دستوری با آن برخورد کرده است. از سوی دیگر باید توجه داشت که سیاستهای پولی از دو مسیر سیاستهای انقباضی و سیاستهای انبساطی امکان تحقق پیدا میکنند. در اقتصادی که با مشکل تورم، رشد نقدینگی و توسعه پایه پولی مواجه است، باید سیاستهای انقباضی در پیش گرفته شود. از این منظر نیز عملکرد دولت، عملکرد نامطلوبی بوده است. اسناد و مدارک این سوءمدیریتها را به طور عینی در ردیفهای بودجه 1401 میتوان مشاهده کرد. بر اساس اعلام نمایندگانی که همسوی دولت نیز محسوب میشوند، بودجه در خوشبینانهترین حالت با کسری بیش از 300 هزار میلیارد تومانی روبهرو است. از سوی دیگر وابستگی بودجه به درآمدهای نفتی در شرایط تحریمی افزایش پیدا کرده و به محدوده حدود 700 تا 800 هزار میلیارد تومان رسیده است. هر چند دولت در ظاهر اعلام کرده قصد دارد، درآمدهای مالیاتی را افزایش بدهد، اما هیچ گونه ضمانتهای اجرایی برای تحقق پیشبینیهای مالیاتیاش ارائه نشده است. موضوع مهمتر اینکه طی سالهای آتی زمان سررسید، اوراق فروخته شده از سوی دولت نیز از راه میرسد و دولت حداقل 500 هزار میلیارد تومان باید سررسید این اوراق را پرداخت کند. حذف ارز 4200 تومانی و پرداخت یارانههای افزونتر به جمعیت ایرانیان نیز در آتش رشد نقدینگی و توسعه پایه پولی بیشتر خواهد دمید. مجموعه این اعداد و ارقام بیانگر این واقعیت روشن است که نهتنها سیاستهای دولت انقباضی نیست، بلکه پمپاژ نقدینگی به اقتصاد ایران با سرعت بیشتری در حال انجام است. در این میان متولی بانک مرکزی که یک حسابدار است نیز در حال اجرای دستورات دولت است. هر بار که پای صحبت ایشان در تلویزیون یا رسانهها مینشینم، متوجه میشوم که تسلطی در این زمینه ندارند. روز و روزگاری در ایران رییس کل بانک مرکزی مانند مرحوم نوربخش وجود داشت که یک اقتصادخوانده بود و زمانی که صحبت میکرد، میدانست در حال تشریح چه مواردی است. اما امروز یک چنین تسلطی در رای هرم مدیریت بانک مرکزی مشاهده نمیشود. من همیشه اعلام کردهام تا سیاستهای ارزی یک کشور مشخص نباشد، ایجاد ثبات در اقتصاد امکانپذیر نیست. دولت در ظاهر برخی موارد در خصوص تکنرخی کردن ارز و... را مطرح میکند، اما در عمل یک چنین زمینهای فراهم نشده است. سیاست تکنرخی کردن ارز، یعنی اینکه هر شخص در هر زمان هر میزان ارزی که خواسته باشد را با یک قیمت مشخص بتواند دریافت کند. اما دولت ناگهان اعلام میکند به افراد دارای کارت ملی یا مسافر، 220 دلار ارز 27 هزار تومانی میدهد. این روند نه تکنرخی کردن ارز است و نه ثبات را به اقتصاد کشور بازمیگرداند.