حرف مردم شنیده شود
حسین ایمانی جاجرمی
کسانی که فکر میکنند با تحدید اینترنت میتوانند بر بینش و روش انسانها تأثیر بگذارند، دچار خطای تکنولوژیک هستند؛ بدین معنا که تصور میکنند این اینترنت است که مردم را چنان دگرگون کرده که مرتب سوال میکنند و هر حرف و دستوری را نمیپذیرند و توجیه و دلیل میخواهند و بهحق یا ناحق همیشه درحال جوشوخروش و اعتراضند. واقعیت این است که اینترنت ابزاری بیش نیست. این مردم هستند که دگرگون شدهاند. در دولتهای مدرن توجه به رأی و نظر مردم اهمیت بسیاری پیدا کرده است؛ هم برای مشروعیت تصمیمها و هم اجرای سیاستها. بهعبارتی این ضرورت تعریف شده، موفقیت سیاستها را تضمین میکند؛ خواه سیاستهای اقتصادی، بهداشتی یا فرهنگی. از همینرو میبینیم دستگاههای نظرسنجی مختلف مرتب و دایم در این کشورها کار میکنند چه در بخش خصوصی و چه در سازمانهای دولتی تا سیاستهای بهتر، مقبولتر و جامعتری تنظیم و اجرا شود. بنابراین حکمرانی در قرن 21یک فرآیند پیچیده علمی، تخصصی و کارشناسی در حوزههای مختلف است اما در کشورهای در حال توسعه همچنان نگاه سنتی حاکم است یعنی تصمیمگیری بهصورت بالا به پایین است و شالوده فکری این است که هر چه نهادهای مسوول به صلاح جامعه دانستند، افکار عمومی هم باید اطاعت کنند. با توجه به شکلگیری طبقه متوسط شهری مدرن در شهرهای بزرگ کشور و بهخصوص تهران، امروز با شهروندان تحصیلکرده و از نظر اقتصادی متوسطی روبرو هستیم که از آن روش سنتی در حوزه سیاست دور میشوند و ممکن است واکنشهای مختلفی نشان دهند که در مرحله اول بیاعتنایی به سیاست است و در انتها میتواند به ناامیدی یا حتی خشم منجر شود. برای مثال همین اعتراضات مردم خوزستان به مساله کمآبی قابل پیشبینی بود. دغدغههای شهروندان تغییر کرده است یعنی امروز مساله اقلیم برای مردم اهمیت دارد و به همین میزان پارادایم حکمرانی نیز باید خود را براساس این دغدغه بازتعریف کند. اما چون سیستم خود را به روز نکرده است، میبینیم پیامدهای یک طرح مثل سدسازی یا مسکن مهر اساسا از سوی برنامهریزان دیده نمیشود؛ چون نظری از مردم خواسته نشده و طرز فکر حاکی از این بوده که مردم صلاح خود را نمیدانند.
اگر پیشامدها ارزیابی شوند و اگر حرف مردم درست شنیده و شناخته شود، بسیاری از بحرانها قابل پیشگیری هستند و حتی اگر بحرانی هم رخ داد، مردم در حل آن مشارکت میکنند اما وقتی مردم از شنیدن صدایشان ناامید شوند و تصمیمات نیز با منافع آنها در تضاد باشد عملا خود را از مشارکتهای سیاسی و اجتماعی کنار میکشند و اینگونه جامعه مدنی به اغما میرود. برای مثال بهگفته سخنگوی ستاد ملی مقابله با کرونا، کمتر از40درصد از مردم پروتکلهای بهداشتی را رعایت میکنند اما کسی علت آن را جویا نمیشود. بهنظر میرسد که شهروندان وقتی در جریان دقیق واکسیناسیون، مقابله با کرونا و دیگر مسائل مربوط به حوزه بهداشت قرار نمیگیرند یا میبینند که مطالبه آنها برای سرعت بخشیدن به واکسیناسیون به جایی نمیرسد از همکاری با نهادهای رسمی سر باز میزنند. این در حالی است که ما در دنیایی زندگی میکنیم که همکاری مردم در حکمرانی جزو نیازهای ضروری است. با این حال اما مسوولان کشور ما هنوز در پارادایم اطاعت و دستور سیر میکنند درحالی که مشکلات جامعه مشکلات قدیم نیست که مردم خیلی ساده بیایند و اطاعت کنند. باید مراقب باشیم شکاف بزرگتر از اینکه هست نشود ما از بسیاری از ظرفیتها و برنامههای توسعه عقب هستیم. نوع چالشهای جامعه امروزی بسیار پیچیده است یعنی سویههای مختلف و ابعاد متنوعی دارد و نمیتوان با سادهانگاری آنها را حل کرد. ما دچار این مغالطه هستیم که مسائل پیچیده اجتماعی را تبدیل به مسائل ساده اخلاقی میکنیم و بعد با ابزار فیزیکی به سراغ آنها میرویم. به همین دلیل امروز یکی از نیازهای فوری و مهم در ایران شروع گفتوگوست. ایران کشوری متکثر است و گروههای مختلف در آن نقشهای مهمی ایفا میکنند. نادیده گرفتن این گروهها به آتش ناامیدی دامن میزند. باید با گفتوگو، پیچیدگی مسائل اجتماعی فهم شود.