ضعف دولت درمدیریت بازارها
محسن عباسی
نخست) بررسی وضعیت بازارهای 5گانه کشور (خودرو، مسکن، طلا، ارز و بورس) به نوعی گویای اوضاع اقتصاد کلان کشور نیز هست. چرا که بر اساس اصل همگرایی بازارها، فعل و انفعال هر بازار در مدت زمان مشخصی بر تحرکات سایر بازارها اثر میگذارد. به قول معروف ممکن است دیر و زود داشته باشد، اما سوخت و سوز ندارد. زمانی که بازاری با نوسان و تکانههای قیمتی مواجه شود، اثرات آن سرانجام در سایر بازارها نمایان خواهد شد. در این میان تصمیمسازان در کشورهای توسعهیافته و حتی در حال توسعه تلاش میکنند، نقدینگی جامعه را از سمت رویکردهای سوداگرانه (خودرو، مسکن، ارز، طلا) به سمت بازارهای مولد (بازار سرمایه) هدایت کنند.
اما در اقتصاد ایران هرگز به این ضرورتها آنگونه که باید و شاید توجه نشده است و متاسفانه نمیشود.
دوم) طی هفتهها و ماههای اخیر خودروهای بیکیفیت داخلی در حال ثبت رکوردهای جدید هستند و به پیشواز تورم احتمالی رفتهاند. از طرفی در رکود بازار مسکن و وضعیت نامشخص سیاستگذاران در خصوص بورس، نقدینگی اصطلاحا قصد دارد یک دور کوچک در بازار خودرو بزند. همین ورود و خروج نقدینگی تا مدتها بازار را دچار التهاب خواهد کرد. در این میان دولت به جای هدایت نقدینگی به بازار سرمایه (به عنوان بازاری که باعث رشد پروژههای مولد در اقتصاد میشود) با سیاستها و محافظهکاری بیمورد خود مشغول هدایت سرمایههای ملت به ناکجا آبادی است که کسی از انتهای آن خبر ندارد. در واقع نقدینگی و پول همه جا میرود به غیر از بورس که بهترین میزبان برای نقدینگیهای سرگردان جامعه است. در حالی که بازارهای مالی نوظهور و ارز دیجیتال و متاورس و... در حال جذب سرمایههای خرد و کلان از تمام دنیا هستند، در ایران فعالان اقتصادی باید بر سر خود بکوبند و جامه بدرانند تا مسوولان متوجه شوند که بازار سرمایه خوب است، چنین است و چنان است و آقایان مسوول باید این بازار را جدی بگیرند. هنوز در حال جنگ با یک سری جوجه اقتصاددان تازه از تخم درآمده هستیم که از خطرات بازار سرمایه (ترند اول مباحث اقتصاد جهانی) میگویند و مسکن حبابی را ستایش میکنند.
سوم) واقع آن است که در عصر یخزدگی و انجماد تفکر سیستمی به سر میبریم که در حال نابودی صنایع و زیرساختهای این کشور است. کمکم داریم تبدیل میشویم به یک اقتصاد شبهکمونیستی، هر جا شرکتی یا صنعتی سودده بود چند عربدهکش اقتصادخوانده به قصد نابودیاش شروع به جنجال میکنند. این نگاهی که در کشور به وجود آمده است خطرناک است، سیستم تولید ثروت متوقف شده و هر ثروت و سرمایهای که وجود دارد به مصرف شدن در زمان حال ترجیح داده میشود. پول را از شرکتهای سودده بگیرید و صرف بودجه جاری بکنید. این تفکر باعث توقف سرمایهگذاری جدید در زیرساختهای کشور شده و کمبود ظرفیت در زیرساختها از جمله آب و نفت و گاز و انرژی و پالایشگاه و... مشهود است. افسوس که بورس و بازار سرمایه میتوانست بزرگترین بازار کشور در جذب و هدایت نقدینگی به شرکتها و پروژهها باشد اما شد مسیر راهزنی ملت در سال ۹۹ و محل بیمهری در سال ۱۴۰۰.
چهارم) اقتصاد کشور نیازمند یک تفکر جدید و نگرش نوین است. این محافظهکاری بیجا از کجا میآید؟ قیمت یک خانه کلنگی در منطقه ۱ بیش از دو برابر ارزش یک شرکت فعال در گروه رایانه بورس است. اندازه خیلی از شرکتهای کوچک و متوسط بازار است. چرا کسی نمیگوید که حباب مسکن آنقدر زیاد شده که ارزش یک خانه بیش از ارزش شرکت سهامی عام بورسی است؟ چرا به جای پرداختن به اصل هویت و کارکرد بازار سرمایه، درگیر هزینه ۱۰ هزار تومانی سجام و مجوز آموزش بورس و قطعی و وصلی سیستم معاملات و مسائلی از این دست هستیم. چرا مردم را به سمت خودرو سوق دادیم؟ چرا کالای مصرفی را تبدیل به کالای سرمایهای کردیم که حالا خریدش برای اکثر جامعه آرزو و هدف اصلی شده است؟ مشخص است که چرا تولید به قهقرا رفته است. معلوم است که مافیای مسکن که رسانه و دکتر سفارشی و اقتصاددان میرزابنویس دارد چرا مخالف بورس است. جذابتر از این چه میخواهند؟ یک برج را چند ساله میسازند و بیش از ارزش چند شرکت بورسی میفروشند.
پنجم) دلالها در مسکن و خودرو جولان میدهند و دولت مشغول اوراقفروشی است و ملت مشغول خرید ارز دیجیتال و خرید خانه در خارج از کشور و مقدمات مهاجرت به ترکیه و.... واقعا در کجای دنیا با سود ۲۵ درصدی بدون ریسک و خلق پول بیپشتوانه با سود بانکی، اقتصاد رشد کرده است؟ کجای دنیا دولت با اوراقفروشی، اقتصاد کشور را به سمت رشد هدایت کرده است؟ چرا هر کسی مشغول سوراخ کردن یک بخشی از این کشتی است؟ چرا کسی به فکر پیشرفت ایران نیست؟ این پرسشها و پرسشهایی از این دست این روزها به گروههای فکری بسیاری از فعالان اقتصادی و تحلیلگران دلسوز بدل شده است، بدون اینکه پاسخی برای آنها یافت شود.