عقدههایی که تبدیل به خشم و نفرت میشوند

گلی ماندگار|
طی یک هفته گذشته خبر دستگیری دو نفر در تهران از پر بازدیدترین خبرها در فضای مجازی بود، پسر جوانی که اقدام به آتش زدن ماشینهای مدل بالا میکرد و آخرین ماشینی که طعمه خشم او شد نیز یک بنز بود و مردی که از بالای پلهای عابر پیاده سنگهای بزرگ را به سمت ماشینهای در حال حرکت پرتاب میکرد. حتما خیلی از شما مصاحبه این دو فرد بعد از دستگیری را مشاهده کردهاید. دلایلی که برای این کار به آن اشاره میکنند، تنها نشانهای از خشم و نفرت نهفته در درون این افراد نسبت به کسانی است که فکر میکنند وضع مالی بهتری نسبت به آنها دارند.
پسر جوان در بازجوییها گفته به این دلیل ماشینها را آتش میزده چون از اینکه خودش توانایی داشتن چنین ماشینهایی را نداشته عصبانی بوده و مرد سنگ پران هم گفته با کسی دشمنی نداشتم، فقط میخواستم به ماشینها آسیب برسانم، اما در این بین دو انسان بیگناه قربانی خشم و نفرت این مرد شدند و جانشان را از دست دادند. پسری 30 ساله و زنی 47 ساله که معلم بود. این اتفاقات تا به حال رخ نداده، نمیتوانیم بگوییم شاید قبلا هم بوده و حالا چون فضای مجازی هست اینقدر سر و صدا به پا کرده، این حجم از خشم و نفرت غیر قابل باور و پذیرش است.
شاید پیش از این نفرت از آدمهای پولدار به خط انداختن روی ماشینشان ختم میشد و البته همهچیز هم مربوط به نفرت نبود و گاهی تنها شیطنتهای کودکانه باعث بروز چنین اتفاقاتی میشد، اما اینکه فردی عاقل و بالغ دست به کاری بزند که میداند جرم است و البته دردی را هم از او دوا نمیکند و فقط شاید برای چند ساعت آتش خشمی را که در درونش شعله ور شده خاموش کند، دیگر نمیتواند شیطنت باشد. اینها زنگ خطرهایی است که در جامعه به صدا درآمدهاند، اینها همان بحرانهایی است که جامعه شناسان مهمترین عامل بروز آن را فقر در جامعه میدانند. نمیتوانیم به این رفتارها بیتفاوت باشیم، نمیتوانیم به آمار بالای زورگیری و سرقت در جامعه بیتفاوت باشیم، نمیتوانیم چشم هایمان را به روی حقایق ببندیم و همچنان به شعار دادن ادامه دهیم.
آتش نفرت با فقر شعلهور میشود
احمد میرزایی، استاد جامعهشناسی در این باره به «تعادل» میگوید: فقر و نابرابری اقتصادی پدیدهای است که پیامدهای اجتماعی مختلفی را به دنبال خواهد داشت. متاسفانه طی سالهای گذشته افزایش شمار افرادی که زیر خط فقر سقوط کردهاند، بسیار بالا بوده و همین امر باعث شده تا به موازات آن نرخ آسیبها و بزههای اجتماعی نیز افزایش پیدا کند. بروز چنین ناهنجاریهای در جامعه تنها به یک دلیل است و آن هم مشکلات معیشتی که باعث میشود مردم هر روز خشمگینتر نسبت به روز قبل برای گرفتن حق خود که فکر میکنند به دلیل بیمسوولیتی افراد دیگری از بین رفته چنین رفتارهای ناهنجاری را بروز بدهند. جوانی که اقدام به آتش زدن خودروهای مدل بالا میکند، یک پیام تلخ و البته ترسناک را به ما میدهد. او ناامید است و این ناامیدی باعث شده تا خشم و نفرت خود را به بدترین شکل ممکن بروز دهد. فردی که اقدام به سنگ پرانی بر روی ماشینهای گذری اتوبان میکند، نشان از اوج نفرتی دارد که در درون او به دلیل تمام محرومیتهایی که در زندگی متحمل شده نهادینه شده است. این اتفاقات ترسناکتر از آن چیزی است که به عنوان یک جرم ساده با آن برخورد شود. چطور ممکن است فردی با انجام رفتارهای مجرمانه مرتکب قتل ناخواسته شود و بعد بگوید که فقط قصد داشته به ماشینها آسیب بزند.
او در بخش دیگری از سخنانش میافزاید: این افراد باید روانکاوی شوند، میزان خشم و نفرتی که در درون این افراد است و البته میتواند در درون بسیاری دیگر از افراد جامعه هم باشد اما هنوز بروز پیدا نکرده، باید مورد بررسی قرار گیرد. چطور ممکن است تنها برای صدمه زدن به ماشینها دست به چنین کار خطرناکی زد، اصلا چرا باید به ماشینها صدمه بزند، بررسی این چراها خیلی مهمتر از این است که به دنبال این باشیم که ببینیم پلیس یا دادگاه با این مرد چه میکند و در نهایت چه مجازاتی برای او در نظر گرفته میشود.
میرزایی در پاسخ به این سوال که چقدر از این رفتارها و این خشمها میتواند نتیجه آسیبهای روحی و روانی و چه میزان نتیجه فقر حاکم بر جامعه باشد، میگوید: آتش نفرت با فقر شعلهور میشود. در واقع همیشه تعداد قابل توجهی از افراد محروم جامعه از آنهایی که زندگی و رفاه نسبی دارند، کینه به دل میگیرند، شاید محرومیت آنها به دلیل عدم تلاش خودشان باشد، شاید این محرومیت به دلیل این باشد که فرد به میزان لازم از فرصتهای به دست آمده در زندگیاش استفاده نکرده، اما وقتی شمار قابل توجهی از افراد یک جامعه به دلایل متعدد دچار فقر میشوند، وقتی طبقه به نام قشر متوسط بهطور کلی از جامعه حذف شده و همهچیز به فقیر و غنی تقسیم میشود، دیگر نمیتوانیم بگوییم که افراد محروم به دلیل ناتوانیهای خودشان دچار محرومیت شدهاند. اینجاست که آن خشم و نفرت و آن آتش کینه شعله ور شده و البته در این بین دامن بیگناهان را میگیرد و آنها را میسوزاند.
فقر و نابرابری اقتصادی، پدیدهای است که پیامدهای اجتماعی مختلفی را بر جامعه انسانی عارض میگرداند. تکوین این پدیده به عللی راجع است که هر یک از اندیشمندان علوم اجتماعی، سیاسی و اقتصادی، مبتنی بر مکتب فکری خویش، سویههایی از آن را روشن ساخته و متعاقباً راهکارهایی را برای حل آن برشمردهاند. حال در زمانه کرونا که منجر به رکود اقتصادی در تمام دنیا شده است، شاهد گسترش فقر در جوامع در حال توسعه هستیم. ایران به عنوان کشوری در حال توسعه به ناگهان با سه سوار ترسناک روبرو شد. تحریم، کرونا و خشکسالی، وجود هر یک از این عوامل به تنهایی میتواند منجر به افزایش تورم، گرانی و در نتیجه شکاف طبقاتی شود.
افزایش شکاف اجتماعی با گسترش تورم و فقر
فروغ بذرپاش، جامعهشناس نیز در این باره به «تعادل» میگوید: وقتی جامعه با یک تورم روبرو میشود، قدرت خرید کاهش پیدا میکند وهرچقدر قدرت خرید منفی میشود، تاثیر منفی برطبقات پایینتر میگذارد. در اقتصادهایی که دولتی هستند، دولت بخشی از نقدینگی را افزایش میدهد به همین علت شروع به پرداخت پول بیپشتوانه میکند. اما نه تنها باعث متوقف نشدن روند فقر میشود. بلکه سبب حس سرکوب بیشتر و عمق دادن به شکاف طبقاتی میشود. پیامد اجتماعی و فرهنگی این وضعیت احساس نابرابری بیشتر است. در اثر توم بخش زیادی از مردمی قدرت خریدشان پایین میآید و نمیتوانند خود را با جامعه و اقتصاد هماهنگ کنند. در نتیجه این حس در آنها ایجاد میشود که از زندگی به هنجار دور شدهاند. حتی نمیتوانند حداقل معیشتی را که یک زندگی نرمال نیاز دارد، برای خودشان تهیه کنند. تاثیری که اقتصادهای دولت محور بر فقر دارد. ایجاد حس نابرابری اجتماعی است و شکاف طبقاتی را عمق میبخشد. البته در این میان عده قلیلی هم از این تورم استفاده میکنند وبه ثروتهای افسانهای دست پیدا میکنند. متاسفانه این شکافی که ایجاد میشود، سبب بروز چالش جدی در جامعه میشود و به تولید نفرت و ناهنجاریهای اجتماعی عدیده دامن میزند که دیگر حتی دولتها هم قادر به حل آن نخواهند بود.
او در بخش دیگری از سخنانش میافزاید: مساله مهم این است که متاسفانه طبقه متوسط از جامعه ما حذف شده است. این تورم بیرویه و این وضعیت اقتصادی، آینده خوبی را برای ما رقم نخواهد زد. تورم، فقر با آسیبهای اجتماعی و رشد انواع بزهها در جامعه رابطه مستقیم دارند، به همین خاطر است که جامعه شناسان همیشه برای بررسی وضعیت یک جامعه بیش از هر چیز به اقتصاد آن توجه میکنند. مساله اینجاست که فقر نه تنها به خشونت در جامعه دامن میزند، بلکه خشونت در خانواده را نیز افزایش میدهد، در همین مدت همهگیری کرونا بارها و بارها اعلام شده که آمار خشونتهای خانگی نهتنها در ایران که در اکثر کشورهای دنیا افزایش چشمگیری داشته است. حالا شما به این شرایط و وضعیت فقر، از دست دادن شغل، نداشتن درآمد لازم برای امرار معاش و هزاران فشار دیگری را که افراد در این مدت تحمل کردهاند اضافه کنید. پسری که ماشینهای مدل بالا را در خیابان به آتش میکشد، قطعا در خانه هم رفتارهای خشونت بار از خودش بروز میدهد. اما فقر وقتی عمیق میشود، وقتی افراد در برابر آن ناتوان میشوند، خشم آنها به سطح جامعه کشیده میشود، حالا میخواهند تمام نفرت و خشم خود را در سطحی وسیعتر بروز بدهند، دیگر محیط بسته خانواده نمیتواند نیاز آنها به بروز خشم را ارضا کند. این زنگ خطری است که میتواند نشان از اتفاقهای به مراتب بدتری در جامعه داشته باشد.
