روند معیوب انتصاب مدیران اقتصادی
هادی بیگینژاد
چرا انتصاب علی عسگری برای به دست گرفتن سکان هدایت هلدینگ خلیج فارس مناسب نیست؟این پرسش یکی از مهمترین ابهاماتی است که طی روزهای اخیر در فضای رسانهای و عمومی کشور مطرح شده و گروههای مختلف حرفهای و تخصصی در خصوص آن بحث و تبادلنظر میکنند.. واقع آن است که صنعت پتروشیمی کشور با تولید بیش از 90 میلیون تن محصول یکی از کلیدیترین صنایع کشور در حوزه ارزآوری و توسعه زیرساختها به شمار میرود. از سوی دیگر نقش هلدینگ خلیج فارس در این صنعت یک نقش برجسته است که شاید بدیلی برای آن پیدا نشود. این هلدینگ مالک حدود 36درصد از مجموعه ظرفیتهای پتروشیمی کشور است. این مالکیت نیز نه به صورت یکجا و پیوسته، بلکه به صورت پراکنده در اختیار این هلدینگ است. مانند هر حوزه کلیدی دیگری، مدیرانی که در این حوزه حضور دارند باید چکیده مجموعه ظرفیتهای مدیریتی و تخصصی این صنعت برای بهبود شاخصهای رشد تولید و صادرات پتروشیمی باشند. به عبارت روشنتر، افرادی باید سکان هدایت این واحدهای صنعتی را به دست بگیرند که از یک طرف از دل اتمسفر تخصصی و کارشناسی مرتبط با این حوزه برخاسته باشند و از سوی دیگر به ابعاد و زوایای گوناگون این صنعت آشنایی داشته باشند. از نظر فنی حوزه پتروشیمی کشور بسیاری تخصصی و فنی است. ممکن است نیاز باشد که در یک مجموعه خوراکی تولید شود و در مجموعه دیگر این خوراک بدل به ارزش افزوده تولیدی شود. این ورودیها و خروجیها را فردی میشناسد که در بطن این صنعت کار کرده باشد و تجربه لازم را به صورت تدریجی کسب کرده باشد. ناگفته پیداست که علی عسگری با تمام ظرفیتهایی که در حوزههای فرهنگی و ارتباطی دارد از یک از چنین ظرفیتی برخوردار نیست و ویژگیهای لازم برای تصدی این سمت را ندارد. این در حالی است که اساسا رای اعتماد نمایندگان مجلس به جواد اوجی وزیر نفت، بیشتر بر اساس این استدلال کلی به صندوقها ریخته شد که اوجی از دل صنعت نفت کشور برخاسته و سلسلهمراتب مدیریت در این صنعت را از پایه تا عالیترین سطوح طی کرده است. قبل از رای اعتماد نیز جواد اوجی این وعده را به نمایندگان داد تا این رویه را در روند انتخاب مجموعه مدیران در صنعت نفت نیز به کار بگیرد. اما آنچه که در صحنه عمل شاهد هستیم آن است که ضرورتهای وعده داده شده برای انتخاب مدیران مورد توجه قرار نگرفته است.
یکی از مهمترین گزارهها رشد در هر کشوری، مرتبط با ساختارهایی است که آن کشور در روند کلی انتصاب مدیرانش طی میکند. کشورهای توسعه یافته تلاش میکنند تا با کارگیری مدیرانی که سلسلهمدارج ترقی را به درستی طی کردهاند، زمینه رشد و پیشرفت ساختارهای اقتصادی و مدیریتی را فراهم سازند. این روند فضای رقابتی مطلوبی را در سازمانهای مختلف ایجاد میکند و این مفهوم را طرح میکند که هر فری با تکیه بر تواناییهای تخصصی و دانش اندوخته شده میتواند، سلسله مراتب رشد در بخشهای گوناگون را طی کند. اما در نقطه مقابل، استفاده از روابط بهجا ضوابط باعث دلسردی نیروهای فعال در حوزههای گوناگون میشود و اشتیاق آنان را برای پیشرفت و بهروزآوری کاهش میدهد.مبتنی بر این واقعیتها است که معتقدم انتخاب فردی مانند علی عسگری که پیش از این سابقه حضور در محیطهای فرهنگی را داشته در راس هلدینگی مانند خلیج فارس به نفع صنعت پتروشیمی نیست و باعث افزایش مشکلات در این بخش میشود. ضمن اینکه فضای کلی مدیریت در صنعت پتروشیمی را به این نتیجه میرساند که برای به دست گرفتن سکان هدایت مدیریت در بخشهای گوناگون به جای تکیه بر دانش، تخصص و تواناییهای حرفهای خود، باید به دنبال رویکردهای سیاسی و جناحی باشند. امیدوارم این روند انتصابها یک بار برای همیشه در کشور پایان پیدا کند و تصمیمسازان به این نتیجه برسند که برای پیشرفت کشور باید از رویکردهای تخصصی و حرفهای استفاده شود، نه موضوعات حاشیهای و غیرتخصصی.