چرا احیای برجام مهم است؟
سیدمحمد هاشمیفرد
در حال حاضر یک سیاست ضروری و ضرورتی انکارناپذیر برای ایران در تعامل و مراوده با جهان مساله «رفع تحریمها» است؛ چرا که در توسعه روابط اقتصادی ایران با دیگر کشورها، بسیار حایز اهمیت است. حال از آنجایی که ایران کشوری است با پتانسیل بسیار بالا به ویژه در حوزه اقتصاد و صنعت و تجارت، موقعیت ژئوپولیتیکی و همچنین دارای منابع طبیعی و نیروهای انسانی توانمندی است، این موارد میتواند در پیشبرد تعاملات جهانی ایران نقشآفرینی کند.
اما مقدمه بهرهبرداری از تمامی ظرفیتهای موجود، رفع تحریمهاست. البته منظور هم تحریمهای خارجی است و هم داخلی! اما سیاست ضروری دیگری که در حال حاضر میتواند چرخ اقتصاد را به حرکت درآورد، بحث انتصابات و بهرهگیری از نخبگان، متخصصان و کاربلدان درپستهای وزارتی و سازمانی و مدیریتی است؛ به عبارتی دیگر، باید بهترین گزینهها برای تمامی پستهای کلیدی و مهم و حتی کمتر مهم، انتخاب شوند. بر همین اساس، در انتخاب مدیران کارآمد نباید با عینک سیاسی، حزبی و گروهی و فامیلی نگریست، چرا که هر کس باید سر جای خودش قرار بگیرد. در قدم بعدی باید فرد منتخب از سوی تمام جریانها مورد حمایت قرار بگیرد تا بتواند با یک برنامهریزی مناسب و یک تیم هماهنگ، هم آوا، همدل و همسو برنامههایش را جلو ببرد و به یک نتیجه مثبت و سازنده دست پیدا کند.
اما در تعامل با دنیا نکته دیگری که باید مدنظر مسوولان بالادستی قرار گیرد، این است که در روابط با کشورها، این منافعِ هر کدام از طرفین است که حرف اول را در مذاکرات و قراردادها میزند؛ یعنی هر کشوری در هر مذاکره، تفاهمنامه، قرارداد، توافق یا روابط اقتصادی و تجاری، در وهله نخست به سود و منفعت خود از این رابطه نگاه میکند. پس این گونه نیست که گفته شد ما فقط باید فکر منافع خودمان باشیم و دیگر کشورها نباشند. لذا ما نیازمند ارتباط با دنیا با لحاظ حفظ و تقویت منافع و مصالح خودمان از این ارتباط هستیم، چرا که...
نمیتوانیم برای طولانیمدت، درهای کشور را ببندیم و در یک محیط گلخانهای اقدام به تجارت کنیم. ما باید از تمامی منابع نفتی، گازی و معدنی و صنعتی و از همه ارزشمندتر منابع انسانی مان در مراودات اقتصادی و تجاری با دنیا خلق ثروت کنیم. حال از آنجایی که ایران ممکن است نتواند در برخی معاهدات بینالمللی حضور پیدا کند، میتواند با انعقاد پیمانهای منطقهای دوجانبه، سه جانبه، حضورش را در بازارهای جهانی پررنگتر و نقش آفرینیاش را عمیقتر کند و از این طریق تجارت خود را هم رونق دهد. اما چنانچه از این نوع ارتباطات بهرهبرداری نکنیم، قطعا منزوی خواهیم شد و دود این انزوا تنها در چشم ما خواهد رفت و منافعش را همه بیگانگان خواهند برد؛ جز خودمان!
بر همین اساس، باید با تنظیم قراردادهایی تجاری و البته با دید تعمیقِ حضور نقشآفرین و موثر در تقویت زیرساختهای دیگر کشورها، ضریب و میزان صادراتمان را افزایش بدهیم؛ به شکلی که نتوانند به راحتی از آن صرف نظر کنند.
اقدام بعدی که ارکان بالادستی نظام باید انجام بدهند این است که ایرانهراسی که علیه ایران در جامعه جهانی وجود دارد را با ارایه یک تصویر مطلوب و واقعی از ایران، از بین ببرند. البته برای اینکار هم باید به دنبال روابط سالم و سازنده با دنیا بود تا متوجه شوند که ایران کشوری نیست که برخلاف تبلیغات سوء دشمنان بخواهد به کشوری آسیب بزند.
حال پرسش مهمی است که این روزها در محافل مختلف مطرح میشود این است که آیا احیای برجام و به دنبال آن رفع تحریم، نرخ دلار را در بازار ایران کاهشی میکند؟ برخی بعضا به اشتباه این گونه تفسیر میکنند که اگر برجام احیا شود و رابطه ما با امریکا بهبود یابد و به موازات رفع تحریمها، پولهای بلوکه در کشورهایی چون عراق و کره جنوبی و... به کشور برگردد، نرخ ارز را در مسیر کاهشی قرار میدهد یا اینکه اقتصاد ایران رونق میگیرد. برگشت منابع ارزی بلوکه شده تا حدودی میتواند در نرخ ارز در کوتاهمدت تاثیرگذار باشد، اما این گونه نیست که بتوان با آن رشد اقتصادی ایران را تضمین کرد؛ چرا که اثرش موقتی و مُسکنگونه است. زیرا اقتصاد ایران دارای یک بیماری مزمن است که دردهای زیادی دارد و راه نجات از این بیماری هم در تبیین روابط اقتصادی و تجاری و تجدیدنظر اساسی در ساختار سیاست اقتصادی کشور است که در حال حاضر بیشتر اقتصادی سیاسی است!
تغییر نگرش ما بر مبنای سیاست اقتصادی از ضرورتهای غیر قابل جایگزینی است! بنابراین این درست نیست ما فقط به دنبال این باشیم که فقط این مقدار ارز به کشور برگردد؛ خب ارزها هم برگشتند، میخواهیم با آن چه کاری انجام دهیم یا به بیان بهتر با این میزان منابع محدود، چه مقدار میتوان در سازندگی و پیشبرد اهداف توفیق داشت؟ چند تعداد از مشکلات اقتصادمان را میتوان با این میزان ارز حل کرد؟ به نظر نگارنده، اینکه نرخ ارز ارزان باشد یا گران خیلی مهم نیست؛ بلکه مساله مهم این است که دیگر فاکتورهای اثرگذار دیگر را در کنار نرخ ارز ببینیم. به طور مثال اگر کشوری تراز تجاریاش با صادرات بیشتر مواجه شود، اگر نرخ ارز افزایش یابد، خب قطعا ارز بیشتری وارد کشور میشود و درآمدهای ارزی بالا میرود که البته باید در توزیع و تسهیم عادلانه این منافع در کشور و در سفرههای مردم عزیزمان به خوبی مورد توجه قرار بگیرد تا معاش عزتمندانه ملت شریفمان به خوبی تامین شود!
برعکس این زمانی است که نرخ ارز کاهش یابد ولی ما نتوانیم در فروش کالاهایمان مزیت ایجاد کنیم و صادرات خوبی داشته باشیم؛ بنابراین صادرات از واردات کمتر میشود که به تبع آن درآمدهای ارزی کاهش مییابد. بر همین اساس برای اینکه اقتصاد ایران دوباره پا بگیرد و از رکود و انتظار تورمی خارج شود، نیاز به صدها میلیارد دلار پول دارد. این هم در گروی تعامل با دنیاست و مراودات تجاری باید با تمامی کشورها برقرار شود. فاکتور دیگر این است که باید صادراتی فناورانه و به دور از خامفروشی داشته باشیم و از صادرات کالاهایمان به صورت سنتی و فرآوری نشده فاصله گرفت!