ما زیر خط فقر جا خوش کردهایم!
مشکل معیشت با یک وعده غذا حل نمیشود
گلی ماندگار|
بالاخره مشخص شد که مبلغ عیدی کارمندان و کارگران چه میزان خواهد بود، دو برابر تا سه برابر حقوق پایه، یعنی دریافتی فرد در نظر گرفته نمیشود و قرار است اگر دولت موافقت کند، مبلغ 500 هزار تومان برای همسر و برای هر فرزند هم مبلغ 150 هزار تومان به حقوق پایه اضافه شده و البته که کارفرمایان همان دو برابر را در نظر میگیرند و کسی نمیتواند طلب سه برابر حقوق پایه به عنوان عیدی را داشته باشد. با این حساب باز هم اکثر ما زیر همان خط فقر 11 میلیونی باقی خواهیم ماند و هر چند که با تورم اسفند ماه این خط فقر ممکن است به رقمهای بالاتری هم برسد. این در حالی است که مبلغ عیدی برای مستمری بگیران هم یک میلیون و 600 هزار تومان در نظر گرفته شده که البته هیچ کس نمیگوید این اعداد و ارقام با کدام منطق ریاضی و اقتصادی به دست آمدهاند و وقتی خط فقر 11 میلیون تومان اعلام میشود چطور یک مستمری بگیر تامین اجتماعی میتواند با یک میلیون و 600 هزار تومان مایحتاج مورد نیاز عید را تامین کند. البته اینکه اکثر مقامات و مسوولان عادت ندارند به سوپرمارکتها، میادین میوه و
تره بار و ... سری بزنند و از قیمت اجناس اطلاع داشته باشند، امری کاملا طبیعی است. اما اینکه حداقل در این مورد از افرادی که قیمتهای کف بازار را میدانند و با وضعیت معیشت مردم آشنایی دارند، مشورت بگیرند حداقل کاری است که میتوانند انجام دهند. از سوی دیگر وقتی رییس دولت تمام مشکلات معیشتی کارگران را در یک وعده غذا خلاصه میکند و در پاسخ آنها که از مشکلات مالی و از دست دادن زندگی و کارشان گلایه میکنند از خوردن یا نخوردن ناهار سوال میکند، چطور میتوان انتظار داشت که وضعیت معیشتی مردم به این زودیها به سامان برسد.
این مبالغ دردی را دوا نمیکند
البرز سرمدی، کارشناس اقتصادی درپاسخ به این سوال «تعادل» که آیا مبلغ اعلام شده برای عیدی کارمندان و کارگران و مستمری بگیران میتواند هزینههای هنگفت کنونی را پوشش دهد میگوید: این مبالغ دردی را از مردم دوا نمیکند، اکثر کارگران ماههاست که حقوق دریافت نکردهاند، کارفرما به راحتی میتواند با دور زدن قانون از پرداخت حق و حقوق کارگران طفره برود. مگر میشود با عیدی 3 تا 4 میلیون تومانی تورم ماه اسفند را پشت سر گذاشت. از همین الان قیمت مرغ به کیلویی 50 هزار تومان رسیده است، برنج از مرز کیلویی 90 هزار تومان گذشته و گوشت هم که دیگر کالایی لوکس به حساب میآید و خیلی از خانوارها ماههاست قید خرید گوشت را زدهاند و آن را از سبد معیشتی خود حذف کردهاند. حال اگر قرار باشد یک خانواده 4 نفره در این شرایط هزینههای یک ماه خود را حساب کند و برای خرید مایحتاج روزانهاش اقدام کند، مبلغی که باید پرداخت کند حداقل یک و نیم برابر حقوقی است که سرپرست خانوار دریافت میکند. در این بین باید به اجارهبها مسکن هم اشاره کرد.
او میافزاید: متاسفانه کسانی که این مبالغ را تعیین میکنند از وضعیت حاکم بر بازار خبر ندارند، یا اگر خبر دارند به دلیل نبود بودجه مجبورند به چنین جمع بندیهایی برسند. اما اگر قرار باشد وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند، هر روز بر تعداد افرادی که زیر خط فقر سقوط میکنند افزوده خواهد شد. عملا طبقه متوسط جامعه از بین رفتهاند. این حرفها تکراری است هزاران بار هزاران اقتصاددان در این باره حرف زده و هشدار دادهاند اما انگار هیچ کس نمیخواهد با این واقعیت که وضعیت اقتصادی کشور اصلا خوب نیست مواجه شود.
سرمدی در بخش دیگری از سخنانش به افزایش 10 درصدی حقوق کارمندان در سال آینده اشاره میکند و میگوید: این افزایش با توجه به تورم در واقع مبلغی بسیار ناچیز است، ما نمیتوانیم در عرض دو ماه تورم را آنقدر پایین بیاوریم که با افزایش تنها 10 درصد به حقوق کارمندان قدرت خرید آنها افزایش پیدا کند. آن چیزی که در واقعیت رخ میدهد، کوچک شدن هر روز سبد خانوار است و حذف اقلامی که برای سلامت افراد ضروری است. در این شرایط اقتصادی اگر خانوادهای فرد بیماری داشته باشند، چطور میتوانند از پس هزینههای درمانی برآیند. این مسائل باید مورد توجه قرار گیرد. نمیتوانیم بدون توجه به چنین مشکلاتی بودجهبندی کنیم، حقوق مشخص کنیم، عیدی پرداخت کنیم در حالی که میدانیم مردم در تنگنای بسیار بدی از نظر مالی قرار گرفتهاند.
30 میلیون نفر زیر خط فقر مطلق
مهر ماه سال جاری بود که معاونت رفاه و اجتماعی وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی اعلام کرد تا پایان سال 99 بیش از 26 میلیون نفر از جمعیت کشور در فقر مطلق زندگی میکنند. این در حالی است که با افزایش 38 درصدی میزان خط فقر در کشور در حال حاضر بیش از 30 میلیون نفر در فقر مطلق به سر میبرند. این زندگی در فقر مطلق چه عواقبی میتواند از نظر فردی و اجتماعی داشته باشد. اینجاست که پای جامعهشناسان به میان میآید. بسیاری از این افراد بارها و بارها در مصاحبههای مختلف به این مساله اشاره کردهاند که اولین بازتاب فقر در جامعه انواع بزهها و آسیبهای اجتماعی خواهد بود. مسالهای که این روزها زیاد با آن مواجه میشویم.
دزدیده شدن پایه پلهای هوایی، دکلهای برق، درپوشهای فاضلاب شهری، افزایش میزان
کیف قاپی و افزایش آمار افرادی که برای اولینبار در زندگی دست به دزدی زدهاند، اینها همه آماری است که از سوی مقامات به صورت رسمی اعلام میشود.
فقر پایههای جامعه را سست میکند
لعیا پورهادی، جامعه شناس شهری درمورد تاثیرات فقر بر رفتارهای اجتماعی و افزایش آسیبها در جامعه به تعادل میگوید: در واقع جامعهای میتواند با کمترین میزان آسیب و بزه دست به گریبان باشد که بیشترین رفاه را برای مردم خود فراهم کرده باشد. در کشورهایی که میزان رفاه در پایینترین حد قرار دارد، به طبع میزان آسیبهای اجتماعی و انواع بزهها افزایش چشمگیری دارند. به همین خاطر است که اکثر جامعه شناسان برای باورند که اگر میخواهیم جامعه سالم داشته باشیم، باید اکثر افراد جامعه یا حتی تمامی افراد از رفاهی نسبی برخوردار باشند. رفاه نسبی یعنی برخورداری از حداقلهای لازم برای زندگی. اینکه فرد بتواند سه وعده غذای گرم داشته باشد، امکان تحصیل رایگان داشته باشد، از خدمات درمانی لازم برخوردار باشد، همچنین سرپناهی قابل قبول برایش فراهم باشد.حال با توجه به این استانداردها متاسفم که بگویم چنین شرایطی در حال حاضر در کشور ما حاکم نیست. بسیاری از افراد از هیچ حداقلی برخوردار نیستند، وقتی صحبت از خط فقر میشود، صحبت از زندگی انسانهایی است که زیر این خط به بدترین شکل ممکن در حال سپری شدن است. او میافزاید: بیتوجهی به وضعیت درمان، بیتوجهی به وضعیت مسکن، بیتوجهی به وضعیت معیشت همه و همه دست به دست هم میدهند و نتیجه چیزی میشود که امروز جامعه ما با آن دست به گریبان است. افزایش سرقت، افزایش فحشا، افزایش کارتن خوابی، افزایش حاشیه نشینی و... در این مورد آخر اکثر جامعه شناسان متفق القول هستند که افزایش حاشیه نشینی یکی از بزرگترین آسیبهای اجتماعی در هر جامعهای به شمار میرود. حاشیه شهرها معمولا محل مناسبی برای رشد انواع بزهها و آسیبهای اجتماعیاند.
به جای شهرکسازی در حاشیه شهرها شغل تولید کنیم
پورهادی ضمن اشاره به وعده وزیر راه و شهرسازی در رابطه تحویل زمینهای رایگان به افرادی دارای 3 فرزند و بیشتر میگوید: زمینی که قرار است به این افراد داده شود قطعا در حاشیه شهرها خواهد بود، شهرکسازی در حاشیه شهرها آن هم در شرایطی که بسیاری از این شهرکها هنوز از امکانات لازم مثل مدرسه، آب، برق و... محروم هستند، این دامن زدن به آسیبهای اجتماعی است. به جای این دولت هزینه کند و محلهای آسیب را افزایش دهد، این هزینه را در شهرها و روستاها انجام دهد و برای ساکنان آنها شغل ایجاد کند تا کسی مجبور نباشد برای به دست آوردن شغل و گذران زندگی به شهرهای بزرگ مهاجرت کند و به دلیل نداشتن سرمایه در حاشیه این شهرها ساکن شود.
حال ما خوب نیست!
این روزها حال ما خوب نیست، حال هیچ کس خوب نیست، مگر آنهایی که هنوز در خانههای چند صد میلیاردی خود در خیابانهای بالای شهر با ماشینهای آخرین مدل به زندگی لاکچری شان ادامه میدهند و خبری از مرکز و جنوب و غرب و شرق شهر ندارند. این روزها فشار اقتصادی باعث شده تا تعداد زیادی از افراد دچار فروپاشی عصبی بشوند. خانوادههای زیادی از هم پاشیدهاند. خیلیها به آینده که هیچ به فردای خود هم امید چندانی ندارند. تا زمانی که مشکلات اقتصادی حل نشود مردم نمیتوانند نفسی به راحتی بکشند. آقای رییس دولت، درد کارگر خوردن یا نخوردن ناهار یک روز نیست، درد کارگر تامین معیشت است.