دگرگونی نظامات عالم

۱۴۰۰/۱۲/۰۷ - ۰۳:۰۸:۳۱
کد خبر: ۱۸۷۲۵۸
دگرگونی نظامات عالم

جهانگیر  کرمی

1) ریشه اصلی بروز بحران اوکراین، امنیتی است. از یک طرف نگرانی کشورهای اروپای شرقی از تهدیدات امنیتی روسیه و اثرات این نگرانی بر تصمیم‌گیری ناتو برای گسترش هرچه بیشتر به شرق اروپا و از سوی دیگر نگرانی‌های امنیتی روسیه از حضور ناتو در اوکراین (و سایر کشورهای شرق اروپا) است که یک چنین شرایطی را ایجاد کرده است. در کنار مسائل امنیتی، اما گزاره‌های اقتصادی نیز در این میان اثرات خاص خود را داشته‌اند. مولفه‌های اقتصادی، شاید بیشتر در مشوق‌هایی که دولت اوکراین از دل پیوستن به اتحادیه اروپا به دنبال استیفای آن بوده‌اند، معنا و مفهوم پیدا می‌کند. ضمن اینکه بعد از بروز این بحران نیز تحولات اقتصادی دامنه‌داری در سطح بازارهای بین‌المللی به وقوع پیوسته که می‌توان آن را در زمره تحولات پسابحرانی طبقه‌بندی کرد. دولت اوکراین، احساس می‌کرد در صورت پیوستن به ناتو و عضویت در اتحادیه اروپا، هم در بحث‌های امنیتی و نظامی و هم در حوزه‌های اقتصادی و راهبردی، می‌تواند جهش قابل توجهی را تجربه کند و در برابر روسیه از تمامیت ارزی خود حفاظت کند. تحولات اخیر، اما نشان داد، یک چنین درکی از نظام بین‌الملل، واقع‌گرایانه نیست.

2) طی ساعات گذشته، هشتگی با عنوان جنگ جهانی سوم (3#worldwar) در شبکه‌های اجتماعی ترند شده و مبتنی بر آن برخی به دنبال یافتن پاسخی برای این پرسش کلیدی هستند که آیا امکان فراگیر شدن بحران اوکراین وجود دارد؟ معتقدم وقوع یک چنین احتمالی، بسیار بعید است. هیچ برآورد عقلانی که مبتنی بر آن بتوان احتمال وقوع یک چنین بحران فراگیری را ممکن دانست، وجود ندارد. البته همواره این امکان وجود دارد که حسب اشتباهات استراتژیک و...، یک وضعیت غیرقابل پیش‌بینی حادث شود، اما در شرایط فعلی، ورود به یک چنین مرحله‌ای تقریبا صفر است. به همین دلیل است که غربی‌ها بلافاصله پس از بروز بحران، تلاش کردند، موضوع را در بستر رفتارهای متعارف کنترل کرده و از ارتکاب برخوردهای تند و تنش‌زا جلوگیری کنند. در واقع تلاش غرب بر این است که اشتباهات محاسباتی در این مرحله به صفر نزدیک شود تا از وقوع حوادث غیر مترقبه جلوگیری شود. 

3) عمدتا ریشه این مشکل به بحث اعتبار و امتیاز بازمی‌گردد. هیچ‌کدام از طرف‌های اثرگذار در این بحران، حاضر به دادن امتیاز و اعتباری به طرف مقابل نبودند. چرا که احساس می‌کردند، پذیرش مطالبات طرف مقابل به معنای اعطای امتیازات فراوان و عقب‌نشینی از مواضع اصولی است. نه ناتو در تمام طول سال‌های پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی حاضر شد تا به بخشی از مطالبات روسیه پاسخ دهد و نه روسیه از مواضع و مطالبات خود در سطح منطقه‌ای چشم‌پوشی کرد. این روند باعث شد تا طی سال‌های متمادی موضوع به یک مساله جدی بدل و نهایتا در قالب یک بحران بروز کند. اما در شرایط فعلی این تصور که غرب و ناتو برای حمایت از اوکراین وارد یک جنگ جدی با روسیه خواهد شد، یک خیال خام‌اندیشانه است.  نه در بحران گرجستان یک چنین واکنش‌هایی از سوی غرب مشاهده شد و نه در سال 2014 در بحران کریمه این نوع برخوردها از سوی کشورهای غربی شکل گرفت. در ادامه نیز یک چنین برخوردهایی میان غرب و روسیه غیرمحتمل است. بنابراین تشکل‌های صلح‌طلب و افکار عمومی می‌توانند مطمئن باشند که تنازع فراگیری در سطوح منطقه‌ای و بین‌المللی بروز نخواهد کرد.

 4) پرسش بعدی که این روزها در افکار عمومی وجود دارد، چشم‌انداز پیش روی بحران و نقشی است که ایران می‌تواند در این شرایط ایفا کند؟ در پاسخ به این پرسش‌ها باید به این واقعیت اشاره کرد که به احتمال قوی، روند حوادث به سمت سقوط دولت اوکراین پیش خواهد رفت. باید دید آیا روسیه حاضر است با این دولت مذاکره کند یا اینکه منتظر خواهد ماند تا در انتخابات آینده، دولت جدید روی کار آمده و بعد مذاکرات پیگیری شود؟ اما هر کدام از احتمالات که به وقوع بپیوندد، بدون تردید روسیه شرایط خود را بر طرف مقابل دیکته و مسائلی چون به رسمیت شناختن فدرالیسم، اعطای آزادی‌های زبانی و هویتی به روس تبارهای اوکراینی و... را تثبیت خواهد کرد. همچنین اوکراین باید ضمانت‌های لازم به روسیه برای عدم الحاق به نهادهای غربی را بدهد. در خصوص خروج نیروهای روسی از اوکراین نیز، روسیه بدون تردید بخشی از نیروهای خود را در اوکراین نگه خواهند داشت تا پیگیر منافع روس‌ها باشند.موضوعی که هنوز چندان روشن نشده، نحوه مذاکره روس‌ها با مقامات اروپایی و امریکایی خواهد بود. این روند چندان مشخص نیست چون طرف‌های غربی، طی 2ماه گذشته حاضر به مذاکرات شفاف با روسیه جدید نبوده‌اند. در واقع درک کشورهای غربی از روسیه، مبتنی بر شرایط این کشور پس از فروپاشی اتحادیه جماهیر شوروی بوده است، در حالی که روسیه پس از اشغال اوکراین، یک روسیه جدید و نوین است. پس از این تحولات نظام امنیتی اروپا، بدون تردید با تحولاتی همراه خواهد شد.

5) در مورد نقش ایران در این تحولات باید به این نکته اشاره کرد که هرچند اتخاذ مواضع فعلی از سوی ایران به خاطر فشار غربی‌ها، عهد شکنی امریکایی‌ها در برجام و... قابل درک است و ایران حمایت روس‌ها را برای استیافی منافع ملی‌اش نیاز دارد، اما به نظر من ایران می‌توانست در این بحران، سیاست‌های معقول‌تر و متعادل‌تری را اتخاذ کند. ایران در عین اینکه نمی‌بایست تجاوز روسیه به اوکراین را تایید کند، باید تلاش می‌کرد تا بحران در بستر گفت‌وگوهای مسالمت‌آمیز حل و فصل شود. البته این نوع دیپلماسی برای شرایطی است که ایران در شرایط عادی قرار داشته باشد، در اوضاع فعلی که دولت ایران، گزینه‌های ارتباطی خود را در صحنه بین‌المللی محدود کرده، اعمال یک چنین ابتکار عمل‌هایی دشوار است. 

6) به نظر می‌رسد، هنگامه جدیدی در نظام بین‌المللی ایجاد شده است. نوع خاصی از تکثر قطبی در عرصه بین‌المللی ایجاد شده که تحولاتی را به دنبال خواهد داشت. به قول خسرو میرزا قاجار که در سفر به روسیه و بازگشت از آن به دربار نوشت: «قربانت گردم نظامات عالم دگرگون گشته‌اند.» پس از این بحران، ایران از اولویت‌های نخست، امریکا خارج خواهد شد و امریکا موضوعات مهم‌تری را در برابر خواهد داشت، اما دشمنان ایران شامل رژیم صهیونیستی، عربستان و... تلاش می‌کنند تا همچنان موضوع ایران را در نظام تصمیم‌سازی‌های ایالات متحده به عنوان یک مساله اولویت‌دار مطرح کنند. احتمال وقوع مسائل دیگری نیز وجود خواهد داشت و آن اینکه ممکن است ایران به عنوان کریدور گازی جدید مطرح شود. اما به‌طور کلی، دستگاه سیاست خارجی ایران باید دیپلماسی سازنده‌ای را به کار بگیرد که در آن منافع ملی کشورمان به صورت جامعی محقق شود.