حضور زنان در جامعه را به معضل تبدیل نکنیم
مریم شاهسمندی
اتفاقی که در مشهد افتاد، تاسف بار بود، از این دست اتفاقها بارها و بارها در کشور رخ داده است، انگار برخی دوست دارند به سمت و سویی بروند که حضور زنان در جامعه را به معضل تبدیل کنند. بروز رفتارهایی که در نهایت هیچ کس مسوولیت آن را به عهده نمیگیرد، از حد خارج شده است. اینکه مسوولان استادیوم مشهد بدون هماهنگی قبلی اقدام به فروش بلیت به بانوان کردهاند، و بعد مانع از حضور آنها در ورزشگاه شدهاند یک سوی ماجراست و مقابله به معترضان با گاز فلفل سوی دیگری است که حالا مسوولان انتظامی مشهد آن را به گردن مقامات تهران میاندازند و مقامات تهران آن را به گردن تندروهای مشهد. هیچ کس پاسخگو نیست. البته بر طبق روال همیشه افرادی هم که به این رفتارهای غیر انسانی معترض میشوند، لقب اراذل و اوباش و وطن فروش میگیرند و قائله همین جا ختم میشود تا رویداد دیگر و مسالهای دیگر که از قضا باز هم مربوط به بانوان این سرزمین خواهد بود. این همان حرکتی است که میخواهد حضور زنان در جامعه را به معضل تبدیل کند. اینکه زنان حق ندارند در ورزشگاهها حاضر شوند و به تماشای فوتبال بنشینند، مشت نمونه خروار است. اینکه هنوز هستند افرادی که باور نکردهاند، نیمی از جمعیت جامعه را زنان تشکیل میدهند، نیمی از رشد و پویایی جامعه حاصل حضور و تلاش این زنان است و آنها هم به اندازه نیمی دیگر از حقوقی برخوردارند که نمیتوان به بهانههای واهی آنها را انکار کرد، جای تعجب دارد. در قرنی که شاهد پیشرفتهای علمی و فناوری در اقصی نقاط دنیا هستیم. افرادی در جامعه ما زندگی میکنند که هنوز به دنبال پیدا کردن راههایی برای دور زدن سازمانهای جهانی برای مخفی کردن حقوق پایمال شده زنان در این سرزمین هستند. البته که ماجرا فقط مسوولان و افراد و کسانی که با ذهنیتهای اشتباه میخواهند راه را بر پیشرفت نیمی از افراد جامعه ببندند نیستند. مساله اینجاست که ما هنوز نیم دیگری را داریم که در باروهایشان زنان تنها باید مطیع دستورات آنها باشند. آنها خود را نه تنها مالک تمام داراییهای یک زن میدانند که حق حیات و مرگ او را هم در حیطه اختیار خود قرار میدهند، به همین خاطر است که ما هنوز هم درگیر مسالهای به نام قتلهای ناموسی در این کشور هستیم. در همین تعطیلات عید، پدری تنها به این دلیل که دخترش قصد جدا شدن از همسرش را داشت او را به قتل رساند تا طلاق دخترش عامل سرشکستی او نشود. به همین خاطر است که باید زنان و دختران این سرزمین راه زیادی را طی کنند تا بتوانند آن نیمه دیگر را با خود همراه کنند. در مساله استادیوم رفتن یا نرفتن زنان، این فیفا نیست که میتواند قانون نانوشته و تبعیض آمیز این کشور را عوض کند، بلکه همان نیمه دیگر جامعه است که اگر با زنان در نرفتن به استادیومها همراهی میکردند شاید خیلی وقت پیش این معضل حل و فصل میشد و دیگر مسوولان به فکر دور زدن قوانین سازمانهای جهانی نبودند و در برابر خواست همگانی جامعه این قانون تبعیض آمیز نا نوشته را لغو میکردند. به هر حال رفتارهای قهر آمیز و خشونتهای کلامی و ... نمیتوانند مانع از حق خواهی جمعیتی شوند که با تمام محدودیتها و فشارهایی که تحمل میکنند برای پویایی این جامعه در حال تلاش و استقامت هستند. زنان معضلات این جامعه نیستند، زنان نیروی محرکه جامعه به سوی پویایی و بالندگیاند. با محترم شمردن نظرات و خواستهای آنها جامعهای سالمتر و امنتر خواهیم داشت. اگر قوانین برای اسید پاشها، افرادی که مرتکب قتل ناموسی میشوند و کسانی که به بهانههای واهی جان جنس مونث را میگیرند به سختگیری همین قوانینی بود که مانع از ورود زنان به ورزشگاه میشوند، شاید الان سرزمین امنتری داشتیم. اگر قوانین تبعیض آمیز را با قوانین درست و به حق جایگزین میکردیم الان در شرایطی نبودیم که دست و دلمان برای حضور در جام جهانی بلرزد، هر چند که هیچ کشور در هیچ کجای دنیا خود را موظف به گرفتن حقی که از ما دریغ شده است نمیداند و این خود ما هستیم که میتوانیم به حقوق حقه خود دست پیدا کنیم.