خانهنشینی زنان در جامعه امروز محال است
مصطفی اقلیما
بسیاری از متفکران بر این باورند که تاریخ بشر به نوعی روایت تاریخی مردسالاری و مردسروری بوده است و چنین فرآیندی منجر به شکلگیری عقایدی قالبی در حوزه میان جنسیتی شده است. از این منظر، زنان معمولاً به عنوان موجودات احساساتی و مردان به عنوان موجودات عقلانی توصیف میشوند. در اغلب فرهنگها مردان به عنوان موجودات قوی و زنان به عنوان موجوداتی که به لحاظ جسمانی ضعیفتر هستند قلمداد میشوند. بر اساس این نظریات اساس، جهان به دو بخش تقسیم میشود؛ بخشی متعلق به مردان و دیگری متعلق به زنان. احساسات و عواطف متعلق به دنیای زنانه و فعالیت و تحرک متعلق به دنیای مردانه معرفی میشود. تفکر قطبی شدن در مورد جنسیت توسط زبان دائما تولید و بازتولید میشود. چنین فرآیندی سبب نهادینگی و قاعده مندی نابرابری تا سالیان اخیر بوده است. در چند دهه اخیر، با وقوع تغییرات در حوزههای مختلف و توجه به تواناییهای زنان و توانمندی آنها در اجتماع بسیاری از بنیانهای نابرابری تضعیف شد. اگر چه نقطه شروع این حرکت را میتوان دراعطای حق رای به زنان پس از جنگ جهانی اول در بعضی از کشورها یافت، اما اعطای اختیارات به زنان تنها به تازگی به روند غالب تبدیل شده است. اما اگر بخواهیم نگاهی واقع بینانه به ایران در این رابطه داشته باشیم باید بگوییم که متاسفانه ما هنوز تا حدودی با استانداردهای جهانی فاصله داریم. هر چند که ایران در زمانی جزو اولین کشورهایی بود که حق رای را برای زنان به رسمیت شناخت در حال حاضر همه ما از بیتوجهی به حقوق زنان در تمامی عرصهها مطلع هستیم؛ همین ماجرای اخیری که زنان سینماگر در بیانیهای به آن اشاره کردند. چنین حرکتهایی میتواند آغاز راهی باشد برای اینکه مسوولان بیش از قبل به وضعیت زنان در عرصههای مختلف جامعه توجه کنند. ما نمیتوانیم به بهانه چنین اتفاقاتی زنان را خانهنشین کنیم. این اتفاق رخ نخواهد داد. در جامعه رو به جلوی امروز حداقل چنین چیزی محال است. اما اینکه به حق و حقوق آنها توجه کنیم، وضعیت اشتغال و زندگی آنها را مورد بررسی قرار دهیم و شرایط را برای بهتر شدن این روند فراهم کنیم از وظایفی که بر عهده کسانی است که در مسند قدرت نشستهاند، فرقی نمیکند زن باشند یا مرد باید برای احقاق حقوق همنوع خود پیش قدم شوند. نباید بگذاریم که زنان در سطوح مختلف اجتماعی مورد تبعیض قرار بگیرند. نباید به دلیل زن بودن تواناییهایشان نادیده گرفته شود. هنوز مساله دستمزد زنان و تفاوت چشمگیر آن با دستمزد مردان در کشور ما بهطور کامل حل نشده است.
هنوز اولویتهای استخدامی با مردان است حتی اگر زنی توانمندی بیشتری در این زمینه داشته باشد. چرا که بهطور سنتی ما فکر میکنیم که فقط یک مرد نان آور خانواده است پس باید از شرایط ویژهای برخوردار باشد، در حالی که همین حالا در جامعه ما هزاران زن سرپرست خانوار در حال تلاش برای چرخاندن چرخ زندگی خود و دیگر اعضای خانواده شان هستند و همین سرپرست بودن هم برای آنها امتیاز خاصی از سوی کارفرما محسوب نمیشود. به هر حال پرداختن به مشکلاتی از این دست نیازمند ساعتها بحث و بررسی است، قبل از هر چیز باید باور کنیم که زنان بازوی محرکه جامعه هستند، حضور آنها در تمام عرصههای مختلف لازم و ضروری است، اگر میخواهیم جامعه رو به جلو حرکت کند باید توانایی و ابتکار عمل زنان را باور کنیم. از سوی دیگر باید به این میزان از درک برسیم که حتی زنانی که در خانه هستند و عنوان خانهدار را یدک میکشند، نقش بسیار مهم و موثری در پیشبرد اهداف جامعه دارند، نباید به حقوقی که دارند بیتفاوت باشیم. اهمیت دادن به نقش و حضور زنان در جامعه باعث میشود تا بسیاری از مشکلات با سرعت بیشتری حل و فصل شوند، اگر میخواهیم چرخ اقتصاد را بچرخانیم نباید بازوی توانمند زنان را از این چرخ جدا کنیم. اگر میخواهیم آسیبهای اجتماعی را حل کنیم باید به زنانی که در حوزههای اجتماعی فعالیت میکنند میدان بدهیم و به توانمندی آنها ایمان داشته باشیم. در چنین شرایطی میتوانیم امیدوار باشیم که شرایط رو به بهبود برود.