زندگی در سرزمین مادری زیر سایه فقر
گلی ماندگار|
مدتی است که مهاجرت معکوس از شهرهای بزرگ به شهرها و روستاها در کشور شکل گرفته، اتفاقی که دولتهای قبلی سعی داشتند آن را به یکی از موفقیتهای خود تبدیل کنند اما با شکست مواجه شد. اینکه کارکنان دولت را تشویق کنند تا به شهرهای زادگاهشان بازگردند و زندگی تازهای را شروع کنند. اما این اتفاق رخ نداد، حالا اما این روند به شکل دیگری در حال وقوع است. بسیاری از افراد که دیگر تاب و تحمل زندگی در شهرهای بزرگ را ندارند نه به دلیل اینکه دلتنگ موطن خود شدهاند به دلایلی که بیشتر اقتصادی است، آنها دیگر نمیتوانند از پس هزینههای زندگی در شهرهای بزرگ بر بیایند، اجارهبهای مسکن، افزایش هزینههای معیشت و البته عدم امنیت شغلی که یکی از مهمترین این دلایل به شمار میرود. به همین خاطر است که بازگشت به شهر زادگاه نه یک اتفاق خوشایند که برای بسیاری بیشتر به یک شکست تمام عیار بدل میشود. اما چارهای جز این ندارند. بسیاری از افراد که با رویای به دست آوردن زندگی بهتر راهی شهرهای بزرگ شدند، بعد از اینکه تورم افسارگسیخته آنها را از تامین معاش هم محروم کرد ابتدا به حاشیه شهرها پناه بردند و سپس دلایل متعددی باعث شده تا مهاجرت معکوس شمایلی از یک شکست به تمام معنا به خود بگیرد. بیشتر افراد به آن طیف از طبقه ضعیفی که تاب ماندن در شهرهای بزرگ را پیدا نکرده و دوباره به موطن خود در دل شهرستانی کوچک برگشتهاند به چشم آدمی ناکام مانده نگاه میکنند. از تشویق به مهاجرت معکوس در دولتهای پیشین استقبالی نشد. کماکان مهاجرت از روستا به شهر موفقیت به حساب میآید و هر چیزی جز این رنگ و بویی از نتوانستن در خود دارد. فرهنگی که تعدادی از جوانها و متخصصان امروزی پیشگام شدهاند تا آن را در اذهان عمومی کمرنگتر از قبل کنند.
مهاجرت معکوس اگر در زمان و مکانی درست انجام شود میتواند تاثیرات مثبتی در پی داشته باشد. به شرطی که افراد بتوانند در شهرهای کوچک خود زندگی راحتی داشته باشند، شغل، درآمد، توان پرداخت هزینههای معیشتی و... اما وقتی فشارهای اقتصادی باعث این اتفاق میشود، هیچ چیزی از مشکلات افراد کم نمیکند که باعث افزایش آن هم میشود. در این بین اما باز هستند افرادی که به واسطه داراییهایی که دارند میتوانند از این شرایط بهترین استفاده را ببرند. مثل آنهایی که مشکلات اقتصادی ندارند اما زندگی در شهرهای بزرگ برایشان خستهکننده شده و حالا رحل اقامت به دیار دیگری میبندند. همان اتفاقی که طی سالهای اخیر در شهرهای شمالی کشور رخ داده و نهتنها باعث نشده که مشکلات شهرهای بزرگ حل شود که این مشکلات را با خود به دیگر شهرها بردهاند. کوچ یک باره تعداد زیادی از تهرانی به شهرهای شمالی باعث شده تا قیمت مسکن در این شهرها با افزایش چشمگیری همراه شود. هزینه زندگی به یکباره افزایش پیدا کرده و برای آنها که ساکن این شهرها بوده و هستند هم مشکلاتی تازه به وجود آورده است.
اتفاق ناخوشایندی در حال وقوع است
امانالله قرایی جامعهشناس درباره روند کنونی مهاجرت معکوس در کشور به «تعادل» میگوید: این اتفاق خوشایندی نیست، وقتی افراد به دلیل مشکلات اقتصادی و عدم توانایی در تامین معیشت خود مجبور میشوند به شهرهای کوچک که زادگاهشان است بازگردند، نه تنها مشکلات حل نمیشود که به شکل دیگری خود را نشان میدهند. همهچیز زیرسایه عدم تامین هزینههای زندگی رنگ و بوی شکست به خود میگیرد. وقتی دلیل اصلی مهاجرت از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ نبود شغل و درآمد است چطور میتوانیم به این فکر کنیم که بازگشتن به این شهرها باز شدن گرههای اقتصادی را به همراه خواهد داشت. این اتفاق زمانی میتواند نتیجه مثبت داشته باشد که زیر ساختهای اجتماعی و اقتصادی در پذیرش این افراد در شهرهای کوچک فراهم شده باشد. اکثر کسانی که به این رفتنها مجبور میشوند افرادی هستند که نه امنیت شغلی دارند و نه از پس هزینههای زندگی در شهرهای بزرگ بر میآیند، آنها فقر را با خود جابهجا میکنند از شهری به شهر دیگر بدون اینکه توانایی شان در تامین هزینههای زندگی فرقی کرده باشد. او در بخش دیگری از سخنانش میافزاید: بسیاری از شهرهای شمالی امروزه به آسایشگاهی برای قشر مرفه جامعه تبدیل شدهاند، آنها که زندگی در کلانشهری مانند تهران برایشان خستهکننده است. اما از نظر اقتصادی هم برای تامین معیشت خود هیچ مشکلی ندارند و به فکر ساخت و خرید ویلاهای لوکس در شمار کشور میافتند، اما رفتن این افراد به این مناطق چه دردی را از بومیان منطقه دوا میکند جز اینکه فشارهای اقتصادی را بر آنها مضاعف کند تاثیر دیگری ندارد. همین چند روز پیش بود که کشور ترکیه نرخ دریافت اقامت در این کشور را از 250 هزار دلار به 400 هزار دلار افزایش داد، کسی به این فکر کرد که دلیل این افزایش چیست؟ وقتی نرخ مهاجرت ایرانیان به این کشور و خرید خانه در ترکیه به قدری افزایش پیدا کرد که رکورد زد، قیمت خانهها به یکباره افزایش چشمگیری داشت، مردم ترکیه به این مساله اعتراض کردند، چرا که این افزایش نرخ برای آنها مشکلات زیادی را به وجود آورد، هم برای خرید و هم اجاره خانه به همین علت برای اینکه میزان این فشار بر مردم ترکیه کمتر شود دولت نرخ دریافت اقامت این کشور برای مهاجران را افزایش داد. همین مساله در مورد مهاجرت معکوس در کشور نیز میتواند مصداق داشته باشد، وقتی مردم برای خرید خانه در شهرهای شمالی تمایل نشان میدهند، قیمت خانهها چه برای خرید و چه برای اجاره افزایش پیدا میکند و به این ترتیب بومیان منطقه نیز با مشکل مواجه میشوند. این جامعهشناس میگوید: بهطور مثال هزینههای زندگی در شهر رشت در حال حاضر با تهران برابری میکند، هم اجارهبها مسکن، هم نرخ خرید و فروش مسکن و حتی تامین مایحتاج زندگی. حالا کسانی که در این شهر به دنیا آمده و در آن زندگی میکنند چطور میتوانند با این افزایش هزینهها کنار بیایند؟
تامین معیشت و امنیت شغلی اساس موفقیت در مهاجرت هستد
قرایی میگوید: زیرساختهای لازم برای موفقیت در مهاجرت معکوس تامین معیشت و امنیت شغلی و البته تامین مسکن برای افراد است، اگر این سه مورد رعایت شود، بسیاری از افراد برای رفتن از شهرهای بزرگ پیش قدم میشوند. اما در حالی که تورم لجام گسیخته در تمام کشور وجود دارد و از طرف دیگر ایجاد شغل به دلیل مشکلات اقتصادی امکان پذیر نیست نمیتوانیم توقع داشته باشیم که مهاجرت معکوس در کشور با موفقیت رو به رو شود.
او میافزاید: متاسفانه در حال حاضر هر روز بر جمعیت حاشیه نشین شهرها افزوده میشود، بیتوجهی به وضعیت اقتصادی و معیشتی افراد باعث شده تا بسیاری به حاشیه پناه ببرند و افزایش جمعیت در حاشیه شهرها یعنی افزایش انواع بزههای اجتماعی، یعنی افزایش فقر و فساد در جامعه. خبرهایی که هر روز از افزایش میزان خشونتهای خیابانی، خانگی، دزدیها و ... میشنویم نتیجه این رویکرد اشتباه دولتمردان است. تا زمانی که قیمتها کنترل نشوند، تا زمانی که زیر ساختهای لازم مثل شغل، مسکن و... در شهرهای کوچک فراهم نشود نمیتوانیم انتظار داشته باشیم که مهاجرت معکوس در کشور موفقیت آمیز باشد. با اما و اگر نمیتوانیم کار را پیش ببریم.
مهاجرت معکوس دلی بزرگ میخواهد
چه کسی میتواند منکر این واقعیت شود که اگر همه ساکنان شهرهای بزرگ، به شهر و دیار خودشان برگردند، اوضاع این شهرها چقدر بهتر است قبل خواهد شد؟ کاهش محسوس ترافیک، کاهش قیمت مسکن، کاهش آلودگی هوا، پایینآمدن آلودگی صوتی و... همه آنچیزی که در اثر مهاجرت معکوس نیروهای متخصصان و آموزشدیده در شهرهایی مانند پایتخت به شهر خودشان اتفاق خواهد افتاد. علاوه بر آن، علم و تجربیاتی در این شهرهای بزرگ به دست آوردهاند را میتوانند در ابعاد کوچک شهر خودشان اجرایی کنند و خب چه چیزی بهتر از این؟: « اما خب دل بزرگی میخواهد.» اصلا برای همین است که مهاجرت معکوس تبدیل به واژه پر رنگ و لعابی شده است؛ چون کمتر کسی است که از عهده آن بر بیاید. هستند کسانی که مجبور شدند به زادگاهشان برگردند؛ کسانی که از پس خرج و مخارج زندگی در شهرهای بزرگ برنیامدهاند و عطای امکانات شهری را به لقایش بخشیدهاند و به شهر و روستای خودشان برگشتهاند. اما چه برگشتنی؟ دل و دماغی برایشان نمانده است و جانی برای آبادی روستایشان ندارند. موضوعی که اکثر جامعه شناسان و متخصصان حوزه اقتصاد تنها یک راهکار برای برگشتن شوق زندگی در این افراد دارد: « اشتغال، اشتغال، اشتغال» اگر اشتغال پایدار و قابل قبولی برای افرادی که دوباره به شهرهای کوچک روستاها برگشتهاند، فراهم شود، یک بازی دو سر برد بین آنها و زادگاهشان برقرار میشود و خب چه چیزی بهتر از دلگرمیشان به زادگاهشان؟ مشوقی که اگر عملی شود، مهاجرت معکوس هم به جایگاه واقعی خودش میرسد. زیر ساختی که اگرچه خیلیها در مورد تحقق آن بارها و بارها شعار دادهاند اما تا به اجرا درآمدنش انگار فاصله زیادی باقی مانده است.