چرا حساس نمیشوید؟!
«الان بخش بزرگی از گاز کشور سوزانده میشود که اگر عدد و رقم آن را بگوییم خیلی تکاندهنده خواهد بود. بر اساس بعضی از برآوردها روزانه دویست میلیارد تومان معادل ارزش گازی است که سوزانده میشود.ما گاز را اینگونه میسوزانیم و بعد مثلا میگوییم مشکل ما کسری بودجه است!»
فرشاد مومنی عضو هیات علمی دانشگاه علامه تهران و اقتصاددان در ابتدای سخنان خود با بیان اینکه طی سه دهه اخیز افت چشمگیری در کیفیت نظام قاعدهگذاریهایی ما پدیدار شده است، گفت: برای کمک به برطرف کردن این نقیصه، یکی از جمعبندیهای ما این است که نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور تا حدود زیادی به خاطر نقص در کیفیت چه از نظر دانش و چه از نظر تجربه، به سهولت به تسخیر گروههای غیر مولد در میآید و این گروهها به اعتبار تواناییها و برخورداریهای غیرمتعارف خود میتوانند تعیین کنند که چه مسالهای مطرح بشود یا نشود. کاری که ما در این زمینه میتوانیم انجام دهیم این است که با عمده کردن مسائل حیاتی و به حاشیه راندن مسائل معطوف به منافع گروههای غیرمولد و رانتمحور، ذهن نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور را بر روی اولویتهای معطوف به توسعه ملی متمرکز کنیم.
وی افزود: از یک طرف در سال 1401 دولت موظف است که لایحه برنامه میانمدت هفتم را به تصویب برساند سپس در اختیار مجلس قرار دهد و از طرف دیگر شاهد سطوحی از گشایشها هستیم که موجب شده افقهای جدیدی از نظر دسترسی به منابع ارزی و اندکی تسهیل در مبادلههای بینالمللی، فراروی نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور قرار بگیرد. اگر قرار باشد که چرخها به قاعده سه دهه گذشته در نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور جریان داشته باشد، چشماندازهای معطوف به مقهور شدن بیشتر مولدها و تبدیل شدن غیرمولدها به موتورهای اصلی خلق ارزش، گسترش و تعمیق فساد و انواع نابرابریها را شاهد باشیم اما واقعیت این است که شکنندگیهای جامعه ما در شرایط کنونی به هیچوجه قابل مقایسه با وضعیت این جامعه در سالهای اولیه پس از جنگ نیست و به این ترتیب با جزییات میتوان نشان داد که هزینه فرصت خطاکاری و رانتمحوری فسادگستری در حال افزایش است لذا اگر بخواهیم از جنبه اندیشهای یک افقی را به روی نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور باز کنیم این است که غیر مولدها توانستهاند از طریق مافیای رسانهای تحت اختیار خود، علاوه بر اینکه مسائل حیاتی کشور را به حاشیه برانند، از بسیاری از امور قبیح هم قباحتزدایی کردهاند. سرچشمه این امور قبیح در ساختار اقتصاد سیاسی ایران، رانتمحوری خام فروشانه نفتمحور است. ما در زمینه حساسیت به این مساله طی سه دهه گذشته یک روند قهقرایی وحشتناک را هم در مصوبههای قوه مجریه میبینیم. بنابراین واکاوی این مساله به عنوان یک نقطه حیاتی میتواند کمک کار نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور باشد.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه با بیان اینکه اسناد برنامههای توسعه کشورمان نیز این سهلانگاریها و بیتدبیریهای فسادزا را نشان میدهد، گفت: هم در اساسنامه سازمان برنامه و بودجه و هم در قانون برنامه اول هفت ساله کشور تصریح شده بود که عایدی نفت یک ثروت بین نسلی است و منابعی که از محل این ثروت نسلی در اختیار نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور قرار میگیرد حکم وام به دستگاههای اجرایی را دارد، بنابراین این وام باید برگردد و صرف امور بین نسلی شود یا به شرحی که در کشورهای پیشرو مانند نروژ و کانادا و... شاهد هستیم برای نسلهای آتی ذخیره شود اما ما شاهد این هستیم که از نقطه عطف نخستین شوک نفتی این ضابطهمحوری به کلی کنار گذاشته شده است. زمانی که این ضابطهمحوری کنار گذاشته شد هنوز سطوحی از فهم قباحت عدول از این مساله وجود داشت بنابراین حداقل در حد قانون و مقررات مصوب حداکثر تلاش این بود که بخش اعظم این منابع صرف زیرساختهای معطوف به فعال شدن و انباشت سرمایههای انسانی و فیزیکی باشد.
وی در ادامه خاطرنشان کرد: با کمال تاسف هر قدر که به امروز نزدیکتر میشویم ریختن قباحت اتکای مطلق به خامفروشی دائما بیشتر و بیشتر ریخته میشود. از طرفی چون یک گروههای ذینفعی هم در این زمینه شکل گرفته، برای اینکه قباحت این مساله در ذهن نظام سیاستگذاری کشور عذاب وجدان ایجاد نکند به دستکاری بخشی از واقعیتها و فریبکاریهای غیرمتعارف روی آوردند. یکی از افتخارآمیزترین کارهایی که رهبران انقلاب بعد از پیروزی کردند این بود که بر اساس عهدی که با مردم بسته بودند، یک رکن بزرگ بدبختیها، وابستگیها، فسادها، فقر و نابرابریها را ناشی از رانتمحوری خامفروشانه متکی به نفت میدانستند در نتیجه یک تصمیم بسیار خارقالعادهای به محض پیروزی انقلاب اسلامی گرفته شد که..
متاسفانه در دهه دوم انقلاب به بعد نه تنها قدر این تصمیم راهبردی شناخته نشد بلکه به آن پشت کردند.
تجربه منحصربه فرد تصمیم انقلابیون برای کاهش تولید نفت
وی افزود: فقط در تجربه شوک دوم نفتی که از سال 1358 رخ داد هیچ یک از عوارض نفرین منابع و بیماری هلندی در اقتصاد ایران ظاهر نشده است به خاطر اینکه نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور در ابتدای انقلاب با اتکا به علممحوری و برنامهمحوری خارقالعاده آیتالله شهید دکتر بهشتی، استاد فقید میرمصطفی عالینسب، شهید رجایی و بعدا مهندس موسوی با این قضیه برخورد شد. یکی از افتخارآمیزترین مصوبههای شورای انقلاب پس از پیروزی این بود که در حالی که در قله رونق اقتصادی دوره پهلوی یعنی سال 1356 تا پیش از آغاز اعتصاب سراسری در صنعت نفت ایران که اقتصاد ایران با صدور روزانه چهار میلیون بشکه نفت خام اداره میشد، با تصویب شورای انقلاب میزان تولید نفت خام برای اداره نظام ملی از 1358 به هشتصد هزار بشکه در روز کاهش پیدا کرد. این یکی از برجستهترین مظاهر وفای به عهد امثال امام، مطهری، بهشتی، طالقانی، باهنر، موسوی اردبیلی، هاشمی و آیتالله خامنهای بوده است. آیا مردم ما این را میدانند؟
مومنی در ادامه بیان کرد: از روزی که این وفای به عهد سست شده ما شاهد پارگیها و گرفتاریهای روزافزون هستیم. متاسفانه اعتیاد به رانت و خامفروشی درحال خفه کردن نظام اقتصادی-اجتماعی ما است. جای چنین بحث سترگی در سند برنامه میانمدت هفتم است و با نهایت خضوع همه دلسوزان کشور را دعوت میکنم که برای زمینهسازی بازنگری در مساله خامفروشی نفتمحور همکاری کنند. عبور از خامفروشی نفتمحور به معنای پشت کردن به منافع رباخوارها، دلالها و وارداتچیها است بنابراین یک اراده جدی و یک بلوغ سطح بالا در ساختار قدرت همانند اراده اعضای شورای عالی انقلاب در سال 57 و 58 باید وجود داشته باشد. هماکنون شیوههای ورود نفت به نظام مالی کشور، چه از نظر ریالی و چه از نظر ارزی به گونهای دستکاری شده است که فقط افراد حرفهای میتوانند فریب نخورند. بخش اعظم دادههایی که درباره میزان اتکا به نفت در محافل رسمی ما میشود در چارچوب بازی خوردن از این مطامع پنهانکارانه تدوین شده است. مومنی افزود: آنهایی که به رانت وصل هستند شعار محوریشان برای اداره جامعه تفرقهاندازی است و به کشمکشهای قومی، نژادی و زبانی دامن میزنند که از دل آن توجیهاتی برای سیطره نظامیان در بازارهای سیاست و اقتصاد پدیدار میشود. مهلکترین اثر مناسبات رانتی، اثر نوسازی ظاهری است. یعنی همهچیز را برخورد شکلی و بیاعتنایی به کارکردها متزلزل میکنند. من میخواهم هشدار بدهم که این رویکرد صوری و ظاهرگرایانه و اینکه اسم دانایی محوری را به محملی برای توزیع رانت تبدیل میکنند، بیشتر از همه جا ممکن است در عرضه نفت بروز پیدا کند. مناسبات رانتمحور خام فروشی متکی به نفت، از طریق سه سازوکار روی دولت تاثیر میگذارد. متاسفانه در کشور ما وجوه غیر مستقیم آن از طریق مافیای رسانهای خیلی سنگینتر است. من از نهادهای نظارتی میخواهم یک بازنگری بنیادی روی طرز کار صدا و سیما مبذول کنند.
وی افزود: وابستگی به منابع طبیعی روی دولت از طریق آلوده کردن آنها به فساد، سفلهگزینی و سقوط پاسخگویی اثر گذار خواهد بود. چرا آن کسی که حرفهای عجیبی راجع به اشتغالزایی میزند و آن فردی که حرفهای عجیبتری راجع به اهتمام به افزایش اتکا به صدور نفت میزند مورد مواخذه قرار نمیگیرد؟ این ماجرا یعنی آسیبپذیر کردن بدنه حکومت به فساد از طریق سیاستهای تورمزا و دامنزدن مناسبات رانتی یعنی کوتولهپروری به جای شایستهگزینی که نمونههای غمانگیز آن قابل مشاهده است. قباحت عدم پاسخگویی هم به اندازهای ریخته شده که مقامهای مسوول ما در حیطههای کلیدی میگویند ما با خارجیها قرارداد بستیم و صلاح نمیدانیم درباره آن حرفی بزنیم!
جمعیت حاشیهنشین کشور در حال عبور از مرز یکچهارم کل جمعیت است!
مومنی با تاکید بر اینکه سیاستهای ظاهرسازانه روی اندازه رشد تمرکز میکند، بیان کرد: بحث درباره کیفیت رشد را به حاشیه میرانند و نسبت به فقرزایی سیاستها حساسیتزدایی میکنند. آیا اینکه جمعیت حاشیهنشین کشور در حال عبور از مرز یکچهارم کل جمعیت است نباید شما را حساس کند؟ اینکه نهاد پژوهشی تامین اجتماعی به صراحت گزارش منتشر میکند و میگوید در سه ساله منتهی به پایان دهه 90 برای اولین بار در تاریخ اقتصادی 50 ساله اخیر ایران، تعداد فقرای ایران دو برابر افزایش پیدا کرده نباید یک هوشمندی بایسته و مناسبی را در تصمیمگیران ایجاد کند؟ اگر میخواهید برنامهای برای خروج از این تله فسادهای مشروعیتسوز و ضدتوسعهای تدارک ببینید باید صورت هزینهای که این نظام رانتی برای کشور میسازد را به با حکومتگران در میان بگذارید؛ سطح داناییهای مردم و ذینفعان را هم بالا ببرید و فریبهای رانتجویان را هم افشا بکنید. اگر خواستید در برنامه میان مدت خود برنامهای تولید محور و دانایی محور در دستور کار قرار بدهید روی آسیب ناشی از مناسبات رانتی حساسیت ایجاد کنید.
وی افزود: عارضه اول این است که رشد اقتصادی کند، نوسانی و بیکیفیت میشود؛ سپس شاخصهای اجتماعی سقوط میکند. تحت عنوان امور رفاه اجتماعی در بودجه ایران منابع قابل اعتنایی تخصیص پیدا میکند ولی این منابع میتواند به صورت فریبکارانه برای حساسیتزدایی از نظام تصمیمگیری اساسی کشور به کار گرفته شود. در ظاهر سهم امور رفاه اجتماعی از بودجه عمومی در ایران بالای 30 درصد است اما توجه داشته باشید که یک چیزی حدود 75 درصد منابعی که تحت این عنوان تخصیص پیدا میکند در اختیار صندوقهای ورشکسته قرار میگیرد و طنز تلخ ماجرا در این است که کل جمعیت این صندوقهای ورشکسته چیزی حدود 8.5 درصد جمعیت کشور را پوشش میدهد. عارضه بعدی، فساد بالاتر از میانگین جهانی فساد است. طی سه دهه گذشته بدون استثنا ما همیشه در نیمه اول فاسدترین کشورهای جهان قرار داشتیم و البته در دوره احمدینژاد یک سقوط وحشتناکی به سمت پایینترین قسمتهای ربع چهارم فاسدترین کشورهای دنیا را هم تجربه کردیم و علایم نگرانکنندهای در بازگشت به این مناسبات در اواخر دولت روحانی و اوایل دولت فعلی هم مشاهده میشود. گسترش و تعمیق فرهنگ رانتجویی، حاکمیت ضعیف قانون، کیفیت ضعیف، افزایش تنش در مناسبات داخلی بین جمعیت و بین کشوری، آسیبهای محیط زیستی ویرانگر، سطوح بالای فقر، نابرابری و بیکاری، موانع پرشمار در برابر ارتقای کیفیت بنیه تولیدی و... از جمله عوارض یاد شده هستند. بنابراین اگر کسی در این کشور ادعا کرد که من سهم نفت را در اقتصاد کاهش دادهام باید با این شاقولها، ادعاهایش را سنجید. این اقتصاددان در بخش دیگری از سخنان خود به تحولات بینالمللی در حوزه نفت پرداخت و گفت: امریکاییها با اتکا به پدیده نفت شیل نیاز خود را به نفت خلیج فارس به صفر رساندند. خوب دقت داشته باشید که این مساله به معنای این نیست که مطامع امریکا در این منطقه فیصله پیدا کرده است. آنها نیاز خودشان را به نفت منطقه به صفر رساندند تا بتوانند با برگ برنده محکمتری نسبت به وابستگان شدید نفت این منطقه که رقبای امریکا در مناسبات هژمونیک هستند، دست پیدا کنند. یعنی این منطقه دائما در معرض این است که به محل تسویه حسابهای طرفهای این منازعههای هژمونیک تبدیل شود. اگر اتکای ما به خامفروشی محور کاهش پیدا نکند ما نمیتونیم از این ماجرا نجات پیدا کنیم. وی افزود: در این مملکت برای حساسیتزدایی در این زمینه دهها فریبکاری صورت میگیرد. گاز و به اصطلاح بخشی از به اصطلاح فرآوردههای جانبی گاز و میعانات گازی را صادرات غیرنفتی مینامند یعنی اینکه نمیخواهید با واقعیت روبرو شوید. به اعتبار چشماندازهای نااطمینانی فزاینده در منطقه خلیج فارس و خاورمیانه نیازمان به برون رفت از خام فروشی رانتی و نفت محور به مراتب افزایش پیدا کرده است. کاری که طی 30 ساله اخیر نه تنها انجام نشده بلکه عکس آن رخ داده است. فقط برای اینکه توجه داشته باشید که چه بر سر ما آمده کافی است. بدانید در بخش صنعت ما طی بالغ بر ربع قرن گذشته سهم صنایع رانتی معدنی از کل ارزش افزوده بخش صنعت از حول و حوش 25 درصد به حدود 70 درصد جهش پیدا کرده است. بنابراین ما به یک فراخوان ملی نیاز داریم تا راه را برای برونرفت از این مساله پیدا کنیم. اگر ما با همه پیچیدگیهایی که این مساله دارد توجه نکنیم نمیتوانیم از این ورطه نجات پیدا کنیم. بزرگترین خطای فاجعهسازی که در نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور از این منظر اتفاق افتاده، این است که تصمیمگیری درباره نفت و نسبت آن با توسعه ملی به کلی حذف شده است. شما در هیچ یک از اسناد برنامههای توسعه کشور بحثی در این زمینه نمیبینید. هر چه بوده تصمیمات شرافتمندانه، توسعهزا و خردورزانهای است که در 10 ساله اول بعد از انقلاب اتفاق افتاده است
مومنی در ادامه خاطرنشان کرد: یک زمانی گفتند ما رسیدگی به جزییات تصمیمات مربوط به دستگاههای متولی امر نفت را به خودشان واگذار میکنیم سپس بدون برنامه و با کمترین نظارت یک سهم 14.5 درصدی از درآمد نفت را در در اختیار آنها قرار داد. نهادهای نظارتی شرافتمندانه از این دستگاه بخواهند که چرا هیچ کدام از وعدههایی که این دستگاه داده محقق نکرده است؟ از آنها باید پرسیده شود چند ده میلیارد دلار بدهی برای کشور ایجاد کردهاند؟ چرا آمارهای واردات بنزین پنهانکاری میشود؟ کارشناسهای باشرافتی در این کشور برآورد کردهاند که اگر ما یک برنامه عالمانه در پیوند بین نفت و توسعه ملی میداشتیم، با دو درصد منابع تخصیص به واردات بنزین میتوانستیم یک ارتقای کیفیت معنیدار در ساخت موتورهای خودرو ایجاد کنیم. اگر واردات بنزین را پنهان نمیکردند، نهادهای نظارتی و پژوهشی ما حساس میشدند و کشور را به سمت نجات میبردند.
وی افزود: از نقطه عطف اولین برنامه توسعه بعد از انقلاب، ما با یک طنز بسیار تلخ روبرو بودهایم مبنی بر اینکه برنامهریزی توسعه در ایران سرآغاز بیاعتنایی به صیانت از مخازن نفتی بوده است. ویژگی مشترک تمام برنامههای ششگانه تدوین و تصویب شده بعد از انقلاب این است که همواره سقف برنامهریزی برای تولید و صدور نفت خام از سقف مجاز تولید صیانتی بالاتر بوده است. یعنی ما دائما ظرفیتهای بهرهبرداری صیانتی از مخازن نفتی خود را ناپایدارتر کردهایم. طنز تلخ بسیار بزرگ بعدی این است که اینها با گزافهگویی در زمینه برنامه افزایش تولید نفت خام، ارز و ریالهای درشتی گرفتند اما هرگز هیچ یک از وعدههایی که در این زمینه دادهاند را محقق نکردهاند در حالی که چنین خیانتی به هیچ وجه کوچک نیست. مساله بسیار بزرگ دیگری که در این زمینه وجود دارد این است که لوازمی از صیانت مخازن هم همواره تحتالشعاع کوتهنگری قرار گرفته است. یعنی بخش بزرگی از آسیبهایی که به مخازن نفتی ایران وارد شده به خاطر سهل انگاریهایی بوده است که در تزریق گاز و آب به آن مخازن پدیدار شده است. وقتی که ریشهیابی میکنید، میبینید که چون ما در برنامهریزی گازی نیز فاجعهآمیز عمل کردهایم شاهد هزینههای بسیار وحشتناک و شکنندگیآور هستیم. الان بخش بزرگی از گاز کشور سوزانده میشود که اگر عدد و رقم آن را بگوییم خیلی تکاندهنده خواهد بود. بر اساس بعضی از برآوردها روزانه 200 میلیارد تومان معادل ارزش گازی است که سوزانده میشود. ما گاز را این گونه میسوزانیم و بعد مثلا میگوییم مشکل ما کسری بودجه است!
مومنی در پایان سخنان خود گفت: ما با یک مناسبات پنهانکارانهای بسیار غیرمت عارف روبرو هستیم. از همه دانایان کشور دعوت میکنم که این سندی که تحت عنوان طرح دانشبنیان کردن صنعت نفت ایران منتشر شده را مطالعه کنند. گفتهاند هدف ما این است که تولید نفت خام را از 7 میلیون بشکه در روز هم فراتر ببریم یعنی با همه آن عوارض و آسیبهای فاجعهسازی که خامفروشی رانت محور و نفت محور بر سر کشور آورده به نام دانایی محوری میخواهند خام فروشی را تعمیق کنند. نکته بزرگ این است که همه آنها میدانند که در طی 30 ساله گذشته همه وزرای نفت تعهدی بسیار کمتر از این را در ایجاد ظرفیت تولید نفت خام داده بودند و همه هم شکست خوردند. این چه مضحکهای است که به نام دانش بنیانی تعمیق خامفروشی در دستور کار قرار میگیرد؟ طنز تلخ این است که این اتفاق نخواهد افتاد اما به این نام منابع ارزی و ریالی عظیمی بین افرادی توزیع خواهد شد. ما در اداره صنعت نفت و در برابر کردن رابطه اصولی توسعهگرا بین بخش نفت و سایر عناصر بخش انرژی کشور یک فراخوان ملی را در دستور کار قرار بدهیم.