نابرابری اقتصادی و آسیبهای اجتماعی
پروانه خفتان
پدیده آسیب اجتماعی از جمله مشکلات عمده بشری در قرن حاضر و گذشته بوده و میلیونها انسان را درگیر خود نموده است. روند رشد آن رو به گسترش بوده و بر خلاف انتظار روشهای مداخلهای نیز تأثیر قابل ملاحظهای در آن نداشته است. در تعریف آسیب اجتماعی میتوان گفت آسیبهای اجتماعی نظم جامعه را برهم میزنند و هنجارهای آن را مورد تعرض قرار میدهند. افزایش ناهنجاری نشانهای از وجود بحران است و نظم اجتماعی را تهدید میکند. روند رو به رشد آسیبهای اجتماعی,ضرورت مداخله اصولی و به هنگام و تفکری جامع و عزم همگانی برای پیشگیری را میطلبد. در تعریف دیگری از آسیب اجتماعی میتوان گفت هر رفتاری که به طریقی با انتظارهای مشترک اعضای جامعه سازگاری ندارد و بیشتر افراد آن را نادرست و ناپسند میدانند یک نوع آسیب اجتماعی است. همچنین هر نوع عمل فردی یا جمعی که در چارچوب اصول اخلاقی قرار نگیرد یا منع قانونی و قبح اخلاقی داشته باشد به نوعی یا یک نوع آسیب اجتماعی تلقی شده یا ریشه و منشأ آسیب اجتماعی شناخته میشود. آسیبهای اجتماعی مسائل، شرایط یا مواردی هستند که جامعه آنها را به منزله خطری برای راه و رسم زندگی یا آسایش خود میداند لذا ضرورتاً باید در جهت کاهش آن برنامهریزی و اقدام شود. تغییرات متعدد ناشی از عوامل مختلف، عدم تطابق و رشد ناهماهنگ غیر مادی و تضادهای فرهنگی و اجتماعی در سازگاری اجتماعی مشکلاتی ایجاد خواهد کرد. متأسفانه مطابق آمارهای موجود هر ساله بیش از ۱۵ درصد آسیبهای اجتماعی رشد داشتهاند. باتوجه به اینکه آسیبهای اجتماعی پدیدههای متغیر و نسبی هستند ممکن است برحسب زمان و مکان تغییر یابند.
به هر حال از عمدهترین آسیبهای اجتماعی رایج در جامعه ما میتوان به پرخاشگری، خودکشی، اعتیاد، قاچاق مواد مخدر، سرقت و جرایم مالی و روسپیگری و فرار دختران از خانه اشاره کرد. آنچه امروز در یک جامعه آسیب یا کجروی نامیده میشود، ممکن است در یک جامعه یا زمان دیگر به عنوان آسیب تلقی نشود. مشکل وقتی جنبه فردی دارد ممکن است برای حل آن همکاری روانشناسان و مشاورین حوزه ضروری به نظر برسد اما در خصوص آسیبها و مشکلات اجتماعی با توجه به تفاوت زمینهها، انگیزهها، ابعاد و علل آسیب نیازمند بررسی دقیق و مطالعه ریشههای ایجاد آسیب و انحرافات در جوامع هستیم بهطورکلی جوامعی که آسیب اجتماعی در آنها بالاست چندین ویژگی عمده دارند که از جمله میتوان به فاصله طبقاتی محسوس، تغییرات سریع فرهنگی و... اشاره کرد. در واقع مهمترین بخش آسیب در نابرابری اقتصادی و اجتماعی به وجود میآید. گاهی فرد در موقعیت خود نقشهای اجتماعی مناسب را نمییابد. عدم تعهد به معیارها و تردید در اصالت آن، عدم پایبندی به قوانین و سرانجام کشش به سوی انحرافات اجتماعی ایجاد خواهد شد. همچنین مسائل فرهنگی حاکم بر محلات فقیر نشین شاید منشأ بسیاری از انحرافات باشد. از سوی دیگر وقتی مهاجرت از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ افزایش پیدا میکند، عدم تجانس افراد باعث بروز آسیبهای اجتماعی میشود. البته ریشه این مساله را هم باید در مشکلات اقتصادی جستوجو کرد. در واقع وقت افراد تحت فشارهای متعدد ناشی از فقر مالی و عدم بینش درست نسبت به زندگی به دلیل محرومیت تحصیلی ناآگاهی فردی و محیطهای نا امن خانوادگی قرار میگیرند، در واقع در منشأ انحرافات قرارگرفتهاند. همین است که میبینیم درصد جوانانی که در خانوادههای نا بسامان به بزههای اجتماعی روی میآورند آمار قابل توجهی است. به هر حال باید به این نکته توجه داشته باشیم که عوامل بسیاری در ایجاد آسیبهای اجتماعی دخیل هستند. به همین خاطر اگر میخواهیم میزان آسیبها را کاهش دهیم به اولین و مهمترین رکن یعنی خانواده باید توجه ویژهای داشته باشیم. اگر خانواده حریم امن و امانی برای فرزندان باشد، اگر خانواده با مشکلات معیشتی و اقتصادی دست به گریبان نباشد و اگر والدین به جای اینکه تمام وقت خود را صرف تامین هزینههای زندگی کنند وفرصتی برای بودن در کنار فرزندانشان داشته باشند، کاهش آسیبهای اجتماعی کار دشواری نخواهد بود. به همین خاطر است که اغلب کارشناسان حوزه اجتماعی و جامعهشناسان بر این باورند که رفاه نسبی در جامعه میتواند از بروز بسیاری آسیبهای اجتماعی جلوگیری کند.