جای خالی اورژانس اجتماعی در آبادان
مریم شاهسمندی
تروما بعد از حادثه یکی از مسائل مهمی است که باید به آن توجه شود، نزدیک به یک هفته از فاجعه متروپل آبادان گذشته است، خانوادههای بسیاری داغدار عزیزانشان هستند، متاسفانه برخی از خانوادهها بیش از یک نفر را در این فاجعه از دست دادهاند، اما مساله اینجاست که برای رسیدگی به وضعیت این افراد چه کاری صورت گرفته است، سازمان روانشناسی کشور، دولت، وزارت بهداشت و درمان و... چه گام مثتبی در جهت رسیدگی به وضعیت روحی این عزیزان برداشتهاند. مگر میشود به همین راحتی از کنار فاجعهای به این تلخی عبور کرد. چه کسی قرار است با مادری که فرزندانش را زیر آوار ندانم کاریها از دست داده صحبت کند، وضعیت روحی و روانی او را مورد بررسی و ارزیابی قرار بدهد، حتما باز نشستهایم و منتظریم تا یکی از این بازماندگان دست به خودکشی بزند تا یادمان بیاید کهای داد بیداد باید کاری برای این افراد انجام میدادیم. در واقع مسوولان ما نشان دادهاند که ید طولایی در نوشدارو بودن پس از مرگ سهراب دارند، ای کاش زمانی که مهندسان ناظر و خبرنگاران درباره سست بودن پایههای ساختمان متروپل فریاد میزدند کسی صدایشان را میشنید، ای کاش هشدارهای مهندسان ناظر در بروکراسی اداری شهرداری آبادان زیر آوار بیتوجهی و سهل انگاری دفن نمیشد که حالا شاهد دفن شدن این تعداد از جوانان آبادانی زیر این آوار ندانم کاری نمیبودیم. اما حالا که اتفاق افتاده، حالا که بسیاری از خانوادهها داغدار عزیزانشان شدهاند، کسی باید وضعیت روحی و روانی این افراد را مورد بررسی قرار بدهد، کسی باید باشد تا با راهکارهای درست و علمی همراهی شان کند تا از این مصیبت به درستی گذر کنند. این خاطره تلخ، این اتفاق شوم هیچوقت فراموش نخواهد شد، حداقل برای آنهایی که عزیزانشان را از دست دادهاند، اما گذر کردن از وضعیت بحرانی روحی این شرایط نیاز به کمک حرفهای دارد. باید کسی باشد تا با این عزیزان همراهی کند. بیتوجهی به این مساله میتواند بحرانهای دیگری را رقم بزند. بیتوجهی به این مساله میتواند باعث بروز حوادث دیگری باشد. تا دیر نشده باید فکری به حال این ماجرا شود. کدام روانپزشک، کدام روان درمانگر این روزها به آبادان فرستاده شدهاند تا با خانوادههای داغدیده دیدار و گفتوگو کنند. جای خالی اورژانس اجتماعی را در این روزها چه کسی قرار است پر کند؟ همین که این ماجرا یک سانحه طبیعی نبوده، همین که این اتفاق شوم تنها و تنها حاصل بیتوجهی و زیاده خواهی یک نفر بوده، همین که افرادی بدون توجه به امنیت جانی مردم اجازه بهرهبرداری از ساختمانی را دادهاند که ابتدا مجوز 6 طبقه داشته و در نهایت 11 طبقه ساخته شده، تمام اینها آتش خشم را در درون افرادی که این روزها عزیزانشان را از دست دادهاند شعله ور خواهد کرد. بیتوجهی به این خشم، بیتوجهی به این میزان از غم و اندوه نمیتواند عاقبت خوشی داشته باشد. مردم داغدیده آبادان همین روزها نیازمند کسانی هستند که با راهکارهای علمی و دانش خود آنها را برای گذر از این فاجعه همراهی کنند. بیتوجهی به تروما بعد از حادثه آن هم حادثهای در این ابعاد میتواند عواقبی خطرناک به دنبال داشته باشد. سوگواری شاید تنها راه چاره سبک کردن غمی به این عظیمی باشد، اما نه برای مادری که هم فرزندانش و هم همسرش را در این فاجعه از دست داده، نه برای مادری که در یک روز دو جوانش را به زیر خاک گذاشته، سوگواری تنها راهحل کم شدن غمی به این عظمت نیست، این افراد نیاز به رسیدگیهای پزشکی و روانپزشکی دارند، باید تیم متخصص برای هر خانواده در نظر گرفته شود. نباید بگذاریم این غم به وجود آورنده غمها و فجایع دیگر باشد.