سایه تورم بر مدارس
مریم شاهسمندی
بحث شهریههای چند ده میلیونی مدارس غیرانتفاعی و آموزشی که بعد از دو سال قرار است حضوری باشد، دانشآموزانی که فرقی میکند در چه مقطعی و چه سنی باشند، به خوبی ماجرای تورم و کم شدن قدرت خرید خانوادهها را به خوبی درک کردهاند و از همین حالا معلوم نیست برای اول مهر قرار است هر دفترچه را به چه قیمتی بخرند و کتابهای درسی با چه قیمتهایی به آنها عرضه میشود. اما این روزها بیشتر از همه مساله ثبت نام و برگشتن پشت میز و نیمکتهایی است که دو سال پیش کرونا باعث ترک آنها شد، هر چند ماهه باقی مانده سال را هر کسی در هر مدرسهای که درس میخواند دوباره به آن بازگشت و تحصیلش را در آن ادامه داد و البته جای خالی برخی از دانشآموزان هم که به هر دلیلی نبودند برای کسی خیلی سوال برانگیز نشد، اما حالا که قرار است سال تحصیلی جدید شروع شود، امید به اینکه دوباره پشت همان میز و نیمکتها برگردند و با دوستان خود دیدار تازه کنند، برای برخی از این دانشآموزان به رویایی دست نیافتنی تبدیل شده است. حالا خیلی از بچهها که در مدارس دولتی درس میخواندند به واسطه جابهجایی مسکن بر اساس مشکلات اقتصادی و تورمی اجارهبها که شاید خیلی برای کودکان قابل درک نباشد و با گریه و اعتراضهای روز اول به پایان برسد...
دیگر جایی برای تجدید خاطرهها نیست. کوچ اجباری از محلهها به دلیل مشکلات اقتصادی ضربهای است که هم برخانواده و هم کودکان و نوجوانان آن وارد میشود و البته در این بین تنها چیزی که مد نظر قرار نمیگیرد، تاثیرات روانی این دست اتفاقات است. اما مساله فقط همین نیست، سایه سنگین تورم بر شهریه مدارسی هم که زمانی خانوادههای متوسط هم توانایی ثبت نام فرزندانش در آن را داشتند به جایی رسیده که حالا خیلی از خانوادهها مجبورند فرزندانشان را به مدارس دولتی بفرستند.
زمانی پرداخت شهریهها 10 تا 15 میلیون برای یک سال رقم زیادی برای آنها نمیشد. اکثر این افراد خانوادههایی بودند که پدر و مادر هر دو کار میکردند و توان پرداخت چنین مبالغی را داشتند. اما بیکاری به دلیل کرونا از یک طرف و بالا رفتن هر روزه هزینههای زندگی از سوی دیگر باعث شده تا تعداد زیادی از این خانوادههای طبقه متوسط هم به زیر خط فقر سقوط کنند و دیگر توان پرداخت شهریههای ثابت و متغیر مدارس غیر انتفاعی را نداشته باشند. این کوچ اجباری از مدرسه مورد علاقه به مدرسهای تازه نیست، ضربه دیگری بر روح و روان این دانشآموزان وارد میکند که البته در هیاهوی مشکلات اقتصادی کاملا نادید گرفته میشود و چه بسا خانوادهها هم نتوانند متوجه چنین موضوعی بشوند و عواقب آن ماهها یا سالها بعد خودش را به شکل یک آسیب نشان بدهد.
این روزها افراد جامعه به قدری درگیر مسائل و مشکلات مادی و اقتصادی شدهاند که هیچ کس به وضعیت روحی و روانی خود و اطرافیانش کوچکترین توجهی ندارد، همین میشود که ناگهان چشم باز میکنیم و میبینیم دوستی که تا دیروز در کنار ما لبخند میزد، تصمیم به ترک خود خواسته زندگی گرفته است. همین میشود که اکثر خانوادهها در کوران این همه تورم یادشان میرود، شکوه و شکایت هر روز از شرایط در خانه چه تاثیری میتواند بر روحیه فرزندانشان بگذارد و به ناگاه دختر یا پسر جوانانشان خانه را ترک میکنند، به این امید که کمی از بار سنگین هزینههای مالی را از دوش پدر و مادرشان حذف کنند. کودکان افسرده میشوند، در خودشان فرو میروند و دیگر شادی و امید را نمیتوانی در چشمانشان ببینی. حالا هم این تورم و مشکلات اقتصادی آخرین سنگر و دلخوشی بچهها را نشانه گرفته است، مدرسه!