سراب شوکدرمانی
اگر قرار است اصلاح با جراحی صورت بگیرد باید سازههای ذهنی تصمیمگیران جراحی شود
«یعنی چه که تصمیمات سخت در پیش داریم؟ این حرفها یعنی چه؟ شنیدن این حرفها از یک دولت زیبنده نیست. زیبنده این است که شما یک برنامه ارایه بدهید و قبل از ابلاغ ناگهانی اجازه بدهید دانشگاهها و حیطههای کارشناسی آن را بررسی و ارزیابی کرده باشند. من صریح میگویم که تحت این عنوان و این شیوه هرکاری کنید، محکوم به شکست خواهد بود. چرا به اعتماد مردم اهمیت نمیدهید؟ چرا فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع را شفاف نمیکنید؟»
فرشاد مومنی، عضو هیات علمی دانشگاه علامه و اقتصاددان در نشست موسسه دین و اقتصاد با موضوع تنظیمگری در حوزه معیشت برگزار شد، گفت: فهم تنگنای اصلی، یکی از ضروریترین مسائلی است که یک نظام تصمیمگیری باید به آن دست پیدا کند لذا در سطح توسعه گفته میشود که برای رسیدن به این فهم باید به این سوال پاسخ دهیم که کمبود اصلی ما در حیطه منابع مادی یا در حیطه کیفیت تصمیمگیریهایمان است؟ بیش از 50 سال است دانش توسعه در این زمینه به جمعبندی رسیده است که کانون اصلی گرفتاریهای کشورهای در حال توسعه که منجر به بازتولید دورهای باطل توسعهنیافتگی میشود. ضعف نظام تصمیمگیریهای اساسی است. از سالهای میانگینی دهه 1970 این جمعبندی به یک اطمینان قاطع رسید. زمانی که جهان با شوک قیمت نفت و مواد خام مواجه شد، در یک دوره کمتر از ده ساله، درآمدهای ارزی کشورهای صادرکننده مواد خام بیش از ده برابر شد اما بخش بزرگی از کشورهای درحال توسعه که چنین درآمدی را تجربه کردند با فروپاشی رژیمهای سیاسی خود مواجه شدند. بعدها این مساله تحت عنوان نفرین منابع صورتبندی نظری شد. نفرین منابع یعنی وقتی شما قادر به اتخاذ تصمیمهای خردورزانه نیستید، وفور منابع نه تنها گرهگشایی نمیکند بلکه خودش نیروی تشدید مناسباتی رانتی و فجایع انسانی و محیط زیستی میشود. همین الان حداقل 45 کتاب به زبان فارسی وجود دارد که تجربه شوک نفتی در دوره پهلوی در ایران را به زیر ذرهبین بردهاند یعنی ظرفیت دانایی در کشور وجود دارد.
سراب شوکدرمانی گریبان اقتصاد را گرفته است
مومنی در ادامه بیان کرد: از سال 1369 تا امروز، یک رکن بازی کثیفی که برنامه تعدیل ساختاری در ایران راه انداخته این است که میگوید مشکل ما ارز و ریال است. در فاصله 1369 تا 1374 با اینکه قیمت نفت نسبت به دوره جنگ افزایش پیدا کرده بود، اینها چیزی حدود 40 میلیارد دلار بدهی خارجی برای کشور ایجاد کرده بودند و از همان سالهای اولیه دهه هفتاد ما با پدیده شورشهای شهری روبرو بودیم. درست در آن زمان وقتی کارشناسهای مظلوم و بیدفاع کشور خودشان را به خطر میانداختند و پیامدهای نامطلوب این شرایط را گوشزد میکردند، سیاسیون ترجیح میدادند وقوع آن خطرات را تکذیب کنند و کسانی که آن خطرها را گوشزد کرده بودند را تنبیه کنند. در آن دوره اصل وجود بدهی خارجی در ایران را تکذیب کردند و نتیجه این شد که از سال 1372 به بعد که افتضاح سررسید بدهیهای خارجی رقم خورد، چکهای چندهزار تومانی کشوری که دهها میلیارد دلار درآمد ارزی داشت، در اروپا برگشت میخورد. بعد از آن آبروریزی، رییس وقت بانک مرکزی مجبور شد یک حسابدار را به عنوان معاون ارزی منصوب کند. چون خودشان هم باور کرده بودند که بدهی خارجی ندارند لذا ستاد حاکمیتی امور ارزی از بدهیها اطلاع نداشت. من خوب خاطرم هست که بعد یکی- دو سال که آن حسابدار به حسابهای ارزی رسیدگی کرد با افتخار اعلام کرد که ما امروز میدانیم چقدر بدهی داریم و سررسید هر کدام چه زمانی است.
عضو هیات علمی دانشگاه علامه با بیان اینکه سراب شوکدرمانی گریبان اقتصاد را گرفته است، گفت: اساس شوکدرمانی بر این است که حکومتگر غیر متخصص را متقاعد میکنند که تو اگر ارز و ریال داشته باشی، نگرانی نخواهی داشت در حالی که آنهایی که خرد را برای تخصیص منابع اولویت قرار میدهند، برای کشوری که 400 سال سابقه استعماری دارد، آموختههای خود را تحت عنوان بیماری هلندی در اختیار آیندگان قرار میدهند و میگویند اگر منابع مادی تو افزایش یافت اما بستر نهادی لازم را نداشتی، در واقع بیچاره شدهای مگر اینکه با خرد و تمهیدات نهادی متناسب جلوی عواقب سوء را بگیرید. این عواقب عبارتند از به حاشیه رفتن تولید، افزایش وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج، گسترش و تعمیق فساد، گسترش و تعمیق نابرابریهای ناموجه و.... که خصلت تمام اینها این است که رابطه میان حکومت و مردم را به هم میزنند و به جای اعتماد و انگیزه همکاری، ستیز، حذف و سرکوب را جایگزین میکنند. همه اینها در ادبیات موضوع به زبان فارسی وجود دارد. چرا همه متفکران بزرگ توسعه میگویند حیاتیترین متغیر کنترلی برای تصمیمگیریهای سطح توسعه، سنجش آثار هر سیاست بر حکومت و مردم است؟
ببینید که چه صداهایی در دفاع از واردات بلند شده است
وی دربخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: در همین چندماهه اخیر که صحبتهایی درباره کم شدن فشار به فروش نفت ایران به میان آمده است ببینید که چه صداهایی در دفاع از واردات بلند شده است. سخنانی شنیده میشود که در تاریخ اقتصاد ایران باقی خواهد ماند. مسوولان امور تولیدی کشور میگویند ما از اهرم واردات برای تنظیمگری استفاده میکنیم و آنقدر حرفهای مبتذلی در این زمینه زدهاند که هر چقدر شما تلاش میکنید این حرفها را حمل به صحت کنید، میبینید خیلی کار سخت و نشدنی است. اینجا مفهوم تسخیرشدگی به میان میآید در بخش اعظم سالهای قرن بیستم مناقشه نظری معطوف به این بود که بیشتر به دولت اتکا داشته باشیم یا بازار؟ تجربه فروپاشی شوروی این ایده را مطرح کرد که در شرایط فقدان بسترهای نهادی، هم دولت فاجعهساز است هم بازار و کلید فاجعهسازی این است که الگوی دولت و بخش خصوصی به گونهای تدوین میشود که نظام تصمیمگیریهای اساسی کشور به تسخیر مفتخواران و رانتیها در میآید. پدیده مافیاها در دوره یلتسین در روسیه را زیر ذرهبین بگذارید و ببینید وقتی نظام تصمیمگیریهای اساسی در هر سطحی به تسخیر مافیاها در میآیند مساله فقط این نیست که منافع ملت و منافع ملی به حاشیه کشانده میشود بلکه مساله این است که نظام تصمیمگیریهای تسخیر شده حتی مصالح و آبروی خودش را هم مورد اهتمام بایسته قرار نمیدهد.
شاخص فلاکت در دولت آن فرد که دم از عدالت میزد، فقط در سالهای آخر مسوولیتش دو برابر شد!
این اقتصاددان نهادگرا، با تاکید بر اینکه در بستر نهادی غیرشفاف، باید با دیده تردید به همه آنهایی که میگویند با ارز و ریال مشکلات حل خواهند شد نگاه کرد، افزود: ما در زمان انعقاد برجام هشدار دادیم که بیایید تجربه کشور از سال 1370 به بعد به خصوص در دوره احمدینژاد را ببینید. در دوره 8 ساله احمدینژاد کسری بودجه خانوارهای ایرانی 4.5 برابر شد. چرا نظام تصمیمگیریهای اساسی توجه نمیکند که برای اولین بار در تاریخ ایران شاخص پاکدامنی در دوره احمدینژاد 80 پله سقوط کرد؟ ارزبری هر واحد GDP در دوره احمدینژاد نسبت به دولت خاتمی 5 برابر شده بود که من در آن دوره تعبیر اداره مشکوک ایران را استفاده کردم چون آن مرد در برابر امپریالیزم و صهیونیزم هارت و پورت میکرد اما همزمان وابستگیهای ذلتآور به دنیای خارج را افزایش میداد. شاخص فلاکت در دولت آن فرد که دم از عدالت میزد، فقط در سالهای آخر مسوولیتشان دو برابر شد که امیدواریم این مهم به عبرتی برای دولتی فعلی تبدیل شده باشد. احمدینژاد را این گونه مایه عبرت قرار بدهید که نیت خوب در صورت فقدان دانایی گرهای از کار باز نخواهد کرد.
سیاستهای تورمزا پاشنه آشیل حکومت و جامعه ما است
وی همچنین افزود: از دریچه سیاستهای تورمزا که پاشنه آشیل حکومت و جامعه ما است باید به مسائل نگاه کنیم. در دوره روحانی وقتی که ترامپ از برجام خارج شد، در نهایت شفقت به ایشان توصیههایی کردیم که متاسفانه او هم به گفتههای کارشناسی بیاعتنایی نشان داد. بسیار غمانگیز است اما مجددا میگوییم اگر قرار است اصلاح یا جراحی صورت بگیرد باید سازههای ذهنی تصمیمگیران جراحی شود نه معیشت مردم بیپناهی که نجیبانه با فقر مدارا میکنند.
یعنی چه که تصمیمات سخت در پیش داریم؟ این حرفها یعنی چه؟ شنیدن این حرفها از یک دولت زیبنده نیست. زیبنده این است که شما یک برنامه ارائه بدهید و قبل از ابلاغ ناگهانی اجازه بدهید دانشگاهها و حیطههای کارشناسی آن را بررسی و ارزیابی کرده باشند. من صریح میگویم که تحت این عنوان و این شیوه هر کاری کنید، محکوم به شکست خواهد بود. چرا به اعتماد مردم اهمیت نمیدهید؟ چرا فرآیندهای تصمیمگیری و تخصیص منابع را شفاف نمیکنید؟ یک بار میگویند میخواهیم جراحی کنیم، یک بار میگویند میخواهیم تصمیم سخت بگیریم. هانا آرنت میگوید هر وقت یک سیاستگذار برای تنظیم معیشت مردم خود از تعابیر فیزیولوژیک یا بیولوژیک استفاده کرد، از یک شوک فاجعهساز بترسید. تصمیمگیران لطفا به جای این تعابیر برنامه خود را ارائه کنند و آن را به صورت کودتایی اجرا نکنند که بعدا هم یک کسی بگوید خواب ماندم و دیگری بگوید خبر نداشتم.
برگشت از تصمیم غلط بازگرداننده اعتماد بین مردم است
مومنی در ادامه بیان کرد: شما خطاهای بزرگی کردید و یک شوک چند لایه تضعیف ارزش پول ملی را در سند بودجه 1401 گنجاندهاید. همان موقع گفتیم بزرگترین بازنده ریالی این ماجراها شما خواهید بود. چه شد که همان روزهای اولی که گوشههایی از آثار شوک ارزی نمایان شد، یارانه نقدی را چند برابر شد؟ من صمیمانه و خاضعانه تقاضا میکنم که اگر برای شما محرز شده است که هر روز باید به نیروهای نظامی خود آمادهباش بدهید یا هر روز به فکر سرویسهای جدیدی باشید که بار مالی برایتان دارد، از تصمیمات غلطتان برگردید. برگشت از تصمیم غلط بازگرداننده اعتماد بین مردم است.
این استاد دانشگاه همچنین به مساله تنظیمگری پرداخت و گفت: برای اینکه ببینید اوضاع و احوال زندگی روزمره مردمی که از 1384 تاکنون دائما کیفیت کاهشی داشته است. به نامه دوم اقتصاددانها به حسن روحانی نگاه کنید؛ در آن نامه با استناد به دادههای رسمی نشان داده شده بود که در سال 1396 اندازه موجودی انبار بنگاههای تولیدی ایران به قله تولیدی خود رسیده است. معنای آن، این است که بخش بزرگی از مردم نمیتوانند مایحتاج خود را با قیمت تمام شده محصول با پایه دلار 3 هزار تومانی را تهیه کنند. ما با پدیده رکود تورمی دست به گریبان هستیم. یعنی این سیاستهای تورمزا در همان زمان که قیمت مایحتاج مورد نیاز برای بقای مردم را بالا میبرد، بخش زیادی از نانآوران را از اشتغال محروم میکند. همین الان نرخ مشارکت ما در حد بحرانی است. نزدیک به دو سوم جمعیت در سن فعالیت ما هیچ نقشی در تولید ملی ندارند. چقدر غمانگیز است که رسانههایی که مسوولیت ملی سنگینتری دارند، در این رابطه سهلانگاریهای بیشتری دارند.
نیروهای شریف کم نیستند؛ آنها را به چاپلوسها ترجیح بدهید
وی در پایان سخنان خود گفت: بودجه دولت از سال 1396 تا آغاز 1401، 430 درصد رشد، قیمت دلار آزاد 640 درصد رشد و قیمت دلار رسمی 670 درصد رشد داشته است. در همین دوره، قیمت مسکن 740 درصد رشد، قیمت برنج 740 درصد رشد، روغن خوراکی 1740 درصد رشد و قیمت غلات 1300 درصد رشد کرده است. برای اینکه قله این ناترازی را ببینید، یعنی دولت در عرضه کالاهای عمومی خود ناتوان بوده و قادر نیست بر اساس میثاق قانون اساسی به آموزش، تغذیه، سلامت و... مردم اهتمام بورزد. از همه ناترازتر روند تحولات دستمزد حقوق بگیران است که رشد آن در همین دوره زیر 400 درصد بوده است. در رفتارهای مربوط به بازار سهام، در این دوره ارزش سهامهای بنگاههای شیمیایی 1700 درصد رشد و ارزش سهام بنگاههای کانی و فلزی 3250 درصد رشد داشته است. آیا نمیخواهید یک متخصص با شرافت را بیاورید تا دلالتهای سیاسی - اقتصادی این شرایط را شرح بدهد؟ وقتی که رانتی معدنیها رشد میکنند، یک فریب بزرگتر وجود دارد که آن، این است که سقوط و ورشکستگی بخش بزرگی از واحدهای صنعتی کوچک و متوسط در این چارچوب پنهان میشود. چرا که آنها میگویند صنعت رشد کرده و همه واقعیت را نمیگویند. اینها حوزههایی هستند که نیازمند تنظیمگری هستند. مالیاتها نسبت به سال 1400 در قانون 1401 بیش از 2 برابر شده است اما سهم ثروتمندان از مالیات پرداختی کاهش پیدا کرده است. مالیات بر درآمد و مصرف مردم در سالهای 1396 تا 1401 به ترتیب 460 و 410 درصد رشد کرده اما مالیات بر مستغلات 180 درصد رشد داشته است. مضمون تسخیرشدگی را میتوان از این دریچهها میتوان بررسی کرد. کارشناسان و مشاوران با شرافت مسوولان اقتصادی کشور یک گزارشی از کتاب فروپاشی هدی صابر را به این عزیزان بدهند چرا که او نشان داده که بر اساس اسناد رژیم پهلوی، در سالهای میانی دهه 1350، هشدارهای کارشناسی آنجایی که تصمیمگیرها میخواستند منافع شخصی خود را قربانی بقای رژیم حاکم کنند، اثر نمیکرد. همین الان چه در سطح دانشگاهها و چه در سطح کارشناسی، نیروهای شریف کم ندارند لذا خاضعانه درخواست میکنم که آنها را به چاپلوسها ترجیح بدهید.