چقدر زود دیر شد
مریم شاهسمندی
چرا همیشه آن چیزهایی که برای ما حکم مرگ و زندگی دارند اینقدر بیارزش و بیاهمیت میشوند، از همان زمانی که ریحانه و مهشاد را از دست دادیم دیگر کسی سراغ کارهایی که در ستاد احیای دریاچه ارومیه انجام میشد را نگرفت. همه ما به این فکر بودیم که چطور با از دست دادن همکارانی جوان و فعال کنار بیاییم. یکی تازه به خانه بخت رفته بود و دیگری تنها سه روز تا عروسیاش فاصله داشت. اما دست تقدیر در اتفاقی که تنها بر اثر بیمسوولیتی و بیتدبیری مسوولان رخ داد، جان شیرین این دو خبرنگار را گرفت. خیلی از ما امیدوار بودیم حالا که هزینهای چنین سنگین برای احیای دریاچه ارومیه دادهایم لااقل خبرهای خوبی از وضعیت آن بشنویم اما حالا خبرها حکایت از خشک شدن 95 درصدی دریاچهای میدهند که با از بین رفتنش نه تنها اکوسیستم منطقه مختل میشود که زندگی چند میلیون انسانی که در همسایگی آن سکنی گزیدهاند هم دستخوش تغییر و تحولات بسیاری خواهد شد. حالا که کار از کار گذشته مجلس به این فکر افتاده تا طرح تحقیق و تفحص از ستاد احیای دریاچه ارومیه را به تصویب برساند. طرحی که خیلی دیرتر از آنکه باید به تصویب رسیده است. مساله اینجاست که چرا از آبان سال گذشته تاکنون کسی به این فکر نکرد تا این ستاد را مجبور کند تا اطلاعات مربوط به کارهایی را که انجام میدهد در سایت خود به روز رسانی کند. بیش از 9 ماه از سکوت خبری ستاد احیای دریاچه ارومیه میگذرد و حالا همه به این فکر افتادهاند تا از این ستاد بپرسند با بودجهای که در اختیار داشته چه کارهایی انجام داده و چرا نتوانسته گامی مثبت در احیای این دریاچه بردارد. مگر میشود به همین راحتی چنین اکوسیستم مهمی را از دست داد و به بهانههای واهی آن را اتفاقی بر اثر گرمایش زمین و رفتارهای انسانی و... دانست. در واقع مسائل و چالشهای به وجود آمده بین مسوولان اصلیترین عامل پیچیده شدن مساله و اجرا نشدن کامل برنامهها و راهبردهای کارگروه نجات دریاچه ارومیه بود. عدم پاسخگو بودند سازمانها و ناهماهنگی میان مجریان، اولویتگذاریهای نادرست در تخصیص منابع، ضعف مدیریتی و دهها مورد دیگر باعث شد تا طرح احیای دریاچه ارومیه با شکست مواجه شود. تمام آنچه از زمان راهاندازی کارگروه ستاد احیای دریاچه ارومیه تا به امروز شنیدهایم، وعدههایی است که اصلا اجرایی نشدهاند، چرا که اگر چنین اتفاقی رخ داده بود، حالا نباید منتظر خشک شدن این دریاچه میماندیم. وعدههایی که اگر اجرایی شده بود، توفان نمک بر فراز شهرهای ارومیه و تبریز جا خوش نمیکرد. کشاورزی این منطقه، دامداری، محیط زیست و... همه و همه بر اثر این بیتدبیری در حال نابودی است و هیچ کس نمیداند بودجههای میلیاردی که برای این طرح در نظر گرفته شده بود، کجا و چگونه خرج شده است که با چنین شکستی مواجه شد. اگرچه برآورد شده بود که تا سال 1401دریاچه به تراز اکولوژیک برسد اما این مهم در سال 1406 محقق خواهد شد. این یعنی برنامه 8ساله دستاورد دلخواه نداشته و باید 5سال دیگر نیز بودجه برای آن مصرف شود. این در شرایطی است که اگر حقابه مورد نظر دریاچه به آن نرسد، تمام برنامهها و بودجههایی که برای احیای آن تنظیم شده برباد رفته و این دریاچه احیا نخواهد شد. حالا میفهمیم که چقدر زود دیر میشود اگر برای انجام وظایف خود برنامهای دقیق و مدون نداشته باشیم. اگر بخواهیم بدون ارایه آمار و ارقام درست به مردم دست به کاری بزنیم که پای ثابت آن وعدههایی که هیچگاه اجرایی نمیشوند. ما هزینه احیای این دریاچه را با خون همکارانمان پرداخت کردهایم. حالا دیگر خبر خشک شدن دریاچه ارومیه نه تنها ما را ناراحت میکند که از پا در میآورد چون قرار نبود ریحانه و مهشاد را در راه هیچ از دست بدهیم. اما این اول راهی است که ممکن است به بحرانی ملی تبدیل شود، خشک شدن دریاچه ارومیه خطرناکتر از آن چیزی است که در باور ما بگنجد.