کهن بلوطهای چند صد ساله زاگرس ایستاده میمیرند
در تمام این سالها گویی بدون هیچ ترس و ابایی کمر همت بسته ایم به از بین بردن محیط زیست سرزمینی که در آن زندگی میکنیم، تالابها و دریاچه را خشک کردیم، جنگلها را از بین بردیم، دشتها را به شوره زار تبدیل کردیم و خیلی کارهای دیگر که نه تنها گامی در جهت اعتلای محیط زیست نبوده که تنها تلاشی بوده برای نابودی آن. این روزها حال دریاچه ارومیه خوش نیست، در حال خشک شدن است، قرار است این دریاچه زیبا برای همیشه از روی نقشه ایران محو شود، همانطور که حال بلوطهای زاگرس خوش نیست. عوال انسانی و غیر انسانی دست به دست همه دادهاند تا این بلوطهای چند صد ساله را که یکی از بزرگترین نشانههای زیستبوم ایران است از بین ببرند. طی سالهای اخیر آتشسوزیهای مداوم، بی توجهی به آفتهایی که به جان این درختهای کهنسال افتاده، چرای دامها در محدود بلوطها و بی توجهی مسوولان باعث شده تا زنگ خطر نابودی بلوطها هم هر روز بلندتر از روز قبل نواخته شود.
موزهای طبیعی از آثار خشکسالی
اگر عزمی ملی و جدی برای حفظ زاگرس صورت نگیرد، در آیندهای نه چندان دور موزهای طبیعی از آثار خشکسالی و نابودی محیط زیست در زاگرس نمایان خواهد شد. آتشسوزیها، چرای دام، هجوم آفت و عدم عزم ملی موجب شده است تا جنگلهای بلوط در زاگرس این روزها حال خوبی نداشته باشد و همین امر بهانهای شده است تا شاهرخ رضایی فر، از دوستداران محیط زیست در یادداشتی که در اختیار خبرگزاری مهر قرار داده از ابعاد این بحران زیست محیطی بنویسد. زاگرس به عنوان یکی از نقاط استراتژیک و مهم کشور، اکوسیستم منحصر به فردی دارد، بالغ بر ۱۰ میلیون نفر از جمعیت کشور در این زیست گاه طبیعی با بیش از ۶ میلیون هکتار فضای جنگلی زندگی میکنند و طبق آمارها قریب به ۵۰ درصد دام کشور در این منطقه تأمین میشود. این جنگلها علاوه بر تأمین بیش از ۴۰ درصد آب شیرین کشور، بیش از ۲۰۰۰ گونه گیاهی و دارویی را در دل خود جای داده و البته وجود درختان بلوط به عنوان نماد مقاومت در این منطقه از ویژگیهای شاخص جنگلهای زاگرس هستند. متأسفانه در چند سال گذشته به دلیل رویکردهای ناصحیح و غیرعلمی، نادیده گرفتن انگارههای توسعه پایدار و گاهاً تصمیمات غلط این شاهرگ حیاتی در معرض تخریب و نابودی قرار گرفته است، زادآوری درختان بلوط به عنوان اصلیترین پوشش گیاهی این منطقه به دلیل تداوم چرا به شکل سنتی در معرض آسیب جدی قرار دارد، با توجه به اینکه رشد و تکامل بلوط نیازمند زمان و شرایط خاص است، بی توجهی به این مقوله زیان بار خواهد بود؛ آتش سوزیهای گاه و بی گاه نیز امان جنگل و اهالی را بریده و بی احتیاطی انسانها و البته سودجویی عدهای برای درآمدزایی از طریق فروش چوب و تهیه ذغال نفسهای زاگرس را به شماره انداخته است.
افزایش نگران کننده آفت ها
علاوه بر این افزایش نگران کننده شمار آفتهایی چون کرم درخت خوار در چند سال گذشته و پروانه برگ خوار در ماههای اخیر بر این نگرانیها افزوده است، حشراتی که گرچه بهطور معمول در محیط طبیعی وجود دارند، اما رشد و گسترش آنها ناشی از بی تدبیریهای متوالی است که با ضعف بنیه درختان، آنها را مستعد شکاری برای حشرات میکند، حشراتی که اگر در اکوسیستم طبیعی و مناسب قرار میگرفتند توسط عوامل محیطی و طبیعی کنترل میشوند اما مداخلات و دست کاری انسان از جمله آتش سوزیهای گاه و بی گاه، چوب سوخت، چرای بی رویه، کشاورزی غیراصولی، استفاده بی رویه از سموم و کودهای شیمیایی بی کیفیت و تخریب دیگر پوششهای گیاهی باعث رونق گرفتن بازار حشرات آفت زا شده است.
نابودی زاگرس و تاثیر فراملی آن
در این میان آنچه نگرانیها را تشدید میکند بی توجهی مسوولان به چالشهای جنگلهای زاگرس و عدم رسیدگی و اختصاص بودجه به این منطقه است، برخلاف تدوین و تصویب برنامههای مدون در نقاط مختلف کشور برای حفظ محیط زیست، زاگرس همچنان مورد تاخت و تاز سودجویان و بی توجهی مسوولان قرار گرفته، غافل از اینکه نابودی زاگرس، اکوسیستم گستردهتری در کشور و چه بسا همچون موضوع ریزگردها در سطحی فراملی بخشهایی از منطقه را تحت تأثیر قرار خواهد داد. برای حفظ زاگرس باید برنامه علمی و کارشناسی دقیق و عاجلی ارایه شود، زاگرس نه موضوعی منطقهای بلکه چالشی ملی و فراملی است که برای حل آن نیز باید نهادهای در سطح ملی وارد موضوع شوند و از سازمانهای بین المللی مرتبط نیز کمک گرفت، فرهنگ سازی و آموزش روستاییان نیازی فوری و اساسی است که باید نسبت به آن اقدام شود. اصلاح و توسعه چارت سازمانی نهادهای موثر همچون منابع طبیعی، جهاد کشاورزی، محیط زیست، جنگلبانی، ایستگاههای آتش نشانی، نیروی انتظامی و … اقدامی موثر در این مسیر خواهد بود. تاکنون قریب به دومیلیون هکتار از شش میلیون هکتار مساحت جنگلی یعنی قریب به یک سوم زاگرس نابود شده و این نابودی با شدت فراوان در حال گسترش است، اگر عزمی ملی و جدی برای حفظ زاگرس صورت نگیرد، در آیندهای نه چندان دور موزهای طبیعی از آثار خشکسالی و نابودی محیط زیست در زاگرس نمایان خواهد شد که میتوان در آن نگریست و گریست؛ حال کهن بلوطهای زاگرس خوب نیست و ایستاده در حال مردن هستند، تاریخ و آینده ما را چگونه قضاوت خواهد کرد؟!