دیدن خرج ندارد

۱۴۰۱/۰۴/۲۹ - ۰۳:۵۳:۵۶
کد خبر: ۱۹۰۹۱۶
دیدن خرج ندارد

تعادل |

 این روزها که مردم حتی برای خرید مایحتاج روزانه خود دچار مشکل می‌شوند، خریدن وسایلی که از نظر خیلی‌ها ضروری به نظر نمی‌رسد، چندان کار آسانی نیست، البته بسیاری از افراد خریدن وسایل آرایشی و بهداشتی را ضروری می‌دانند به خصوص در فصل گرما استفاده از وسایلی مانند عطر و اسپری و مام برای همه واجب به نظر می‌رسد و اما برخی هم معتقدند که در این شرایط خریدن این لوازم فقط قدرت خرید آنها برای مایحتاج اصلی زندگی را کاهش می‌دهد. اگر قرار باشد همه همین‌طور فکر کنند پس تکلیف آنهایی که شغلی غیر از فروش مواد غذایی و نان و ... دارند چه می‌شود، آنها قراراست چطور امرار معاش کنند. در حالی که بسیاری از این افراد مغازه‌هایشان اجاره‌ای است و حتی همان چرخ دستی را اجناس فروشی‌شان را روی آن گذاشته‌اند اجاره کرده‌اند و باید پولی در بیاورند تا هم اجاره آن را بپردازند و هم بتوانند مثل خیلی‌های دیگر از پس هزینه‌های معیشتی خود بر بیایند. 

حالا اما ماجرا طور دیگری رقم خورده در واقع افراد برای اینکه بتوانند مردم را به خرید کردن ترغیب کنند، از ترفندهایی استفاده می‌کنند که جالب است اما جذاب نیست. از آن نظر جالب است که رسیدن به این ترفند خود نیاز به آشنایی به روش‌های کسب و کار دارد و از آن نظر جذاب نیست چون در اکثر مواقع افراد را دچار سردرگمی کرده و از این وضعیت استفاده می‌کنند و اجناسی را به فروش می‌رسانند که فرد بعد از خرید تازه متوجه می‌شود که اصلا نیازی به آنها نداشته است. 

این روزها اگر گذرتان به خیابان‌هایی شلوغ و پر رفت آمد بیفتد که از قضا می‌تواند مغازه‌های بسیاری هم در آن باشد، با جوانان و نوجوانان روبه‌رو می‌شوید که با یک تراکت جلوی شما را می‌گیرند و می‌خواهند که چند ثانیه به حرفشان گوش بدهی. در واقع دعوتت می‌کنند که از یک فرمول ریاضی ساده با تو حرف بزنند.«ببینید این یک مکانیزم ساده و روان و دوطرفه است. مثل یک فرمول ریاضی است که خیلی زود به جواب می‌رسد. شما این تراکت را از من می‌گیری و روی میز مغازه می‌گذاری، صاحب مغازه هم بابت هر تراکت که روی میز جمع می‌شود به من هزار تومان می‌دهد. به همین سادگی. شما کار سختی انجام نمی‌دهی فقط چند قدم راه می‌روی و برمی‌گردی ولی با این کار به من کمک می‌کنی.»

البته این جمله‌ها را کسانی می‌شنوند که برای گرفتن تراکت مقاومت می‌کنند، بعضی‌ها بعد از شنیدن جمله اول که: اگر این تراکت را روی پیشخوان مغازه بگذارید هزار تومان به من کمک می‌کنید، در دام می‌افتند. اما کسانی که مقاوم‌تر هستند هم در دام می‌افتند چون به قول پسر جوان فقط یک فرمول ساده است، اما وقتی وارد مغازه می‌شوی تا تراکت را روی پیشخوان بگذاری و هزار تومان به بقیه هزار تومان پسر جوان کمک کنی تازه داستان شروع می‌شود.

    دیدن که خرج ندارد

شما فقط وارد مغازه می‌شوید تا تراکت را روی پیشخوان بگذارید و هزار تومان به آن پسر جوان یا نوجوان کمک کنید و بازگردید اما بیرون آمدن از مغازه به همین راحتی‌ها هم نیست. حالا اینجا فروشنده وارد عمل می‌شود و شما را بازدید از اجناسی دعوت می‌کند که البته دیدنشان برای شما هیچ خرجی ندارد، او با اسم بردن از برندهای آشنا و گفتن قیمت‌هایی که البته نشانه کامل فیک بودن اجناس است شما را وسوسه می‌کند تا دست به جیب شوید و خرید کنید، باید خیلی قاطع باشید که بدون خرید کردن از مغازه بیرون بیایید و البته اغلب افراد اینقدر قاطع نیستند و بالاخره دست به جیب می‌شوند و تازه وقتی به خانه می‌رسند متوجه می‌شوند چیزهایی که خریده‌اند را شاید اصلا احتیاج هم نداشتند و چه بسا مانند آن را در خانه داشته‌اند. این ترفند تازه فروش اجناس هم به نفع آن پسرهای جوانی است که تراکت پخش می‌کنند هم باعث می‌شود فروشنده‌ها و مغازه دارها هم حداقل فروشی در روز داشته باشند تا بتوانند خرج و دخلشان را با هم سر به سر کنند. 

    گاهی وقت‌ها مساله فقط یک مغازه نیست

خیلی وقت‌ها از در کوچکی وارد می‌شوید به فروشگاه بزرگی می‌رسید که هر قسمت آن مربوط به فروش یک چیز است و باید به پرزنت کردن تمام فروشنده‌ها گوش بدهید. به قول خودشان نباید از دیدن اجناس با قیمت‌های استثنایی بگذرید، این نگاه کردن خرجی ندارد ولی می‌تواند به شما کمک کند تا کالای مورد نیاز خود را با مناسب‌ترین قیمت پیدا کنید و بخرید. این حرف‌هایی است که در تمام طول مسیر زیر گوشتان زمزمه می‌شود و شما را وادار به گشت و گذار بیشتری می‌کند. 

    ترفندهای مختلف برای جذب مشتری

شهرام صاحب فروشگاه لوازم آرایشی و بهداشتی است، ۳ سال است که این فروشگاه را کرایه کرده و به قول خودش به سختی خرج و دخل را یکی می‌کند، برای همین مجبور است به هر ترفندی دست بزند تا مشتری را به داخل مغازه بکشاند و بعد با هنر فروشندگی جنسی به او بفروشند و او را تا پای صندوق بیاورند: « شما به این کار ترفند می‌گویید، ولی باور کنید مغازه داری و دوام آوردن در این بازار خودش یک هنر است. یعنی باید کار بلد باشی تا در این بازار و با این قیمت‌ها بمانی و زمین نخوری. یک روز دلار بالا می‌رود، یک روز هزینه حمل و نقل زیاد می‌شود. یک روز مامور بیمه می‌آید و باید فروشنده‌ها را بیمه کنیم و کلی پول بدهیم. یک روز عوارض شهرداری است، یک روز دارایی و مالیات، یک روز باید با سد معبر به دلیل چند تا استند بجنگیم. هر روز باید پول بدهیم، اما خودمان به سختی پول به دست می‌آوریم. برای همین هم هست که باید این جنس‌ها را بفروشیم. هر روز که این جنس‌ها با قیمت‌های قبل روی دست من بماند برای من ضرر است. باید جنس‌های قدیمی را بفروشم تا بتوانم دوباره جنس جدید جور کنم.» شهرام ماهی ۳۵ میلیون تومان کرایه می‌دهد، ۵ دختر جوان بین ۲۰ تا ۲۵ سال هم در مغازه او کار می‌کنند: «من در ماه بین ۵۰ تا ۵۵ میلیون تومان فقط باید برای کرایه و حقوق و پاداش بدهم. وضعیت مشتری هم که افتضاح است. البته شب عید و ولادت و گاهی تعطیلی‌های مناسبتی اوضاع کمی بهتر است، ‌اما بقیه روزهای سال فقط دختران جوان از ما خرید می‌کنند، ‌آن هم در حد رژ لب و تینت لب و اسپری‌های ارزان قیمت و عطرهای تقلبی. کسی دیگر دنبال عطر گران‌قیمت و مارک‌های آنچنانی نیست. حساب کنید با این بازار چگونه می‌توانم خرج و دخلم را یکی کنم و ورشکست نشوم. »

    ترفندهای عجیب و جدید مغازه‌دارها

شهرام به خبرآنلاین می‌گوید: «بیشتر مشتری‌های ما با همین ترفند وارد مغازه می‌شوند. باید از تکنیک گیج و مشتاق کردن مشتری استفاده کرد. یعنی مدام به او پیشنهادهای ارزان قیمت می‌دهیم. مثلا از اجناس زیر ۵۰ هزار تومان شروع می‌کنیم. این نکته‌ها تکنیک است و من نباید این فرمول‌ها را بگویم چون دست زیاد می‌شود، اما وقتی مشتری در شروع خرید قیمت‌های کم را می‌بیند، ‌کم‌کم مشتاق می‌شود بقیه جنس‌های مغازه را هم ببیند. دراین مغازه همه‌چیز مورد پسند خانم‌ها موجود است. برای همین اگر در قدم اول و جذب مشتری موفق عمل کنیم و مشتری پایش را داخل مغازه بگذارد، دیگر خیلی کم پیش می‌آید که دست خالی از مغازه بیرون برود. مگر اینکه مشتری واقعا پولی همراه نداشته باشد و فقط به اصرار تراکت پخش کن وارد مغازه شده باشد. یا ممکن است فروشنده‌های ما هم کم کاری کنند و یک نفر از دستشان فرار کند.»

    داستان تراکت‌ها 

اما داستان این تراکت‌های هزار تومانی چه می‌شود؟ واقعا آخر شب این تراکت‌ها را می‌شمارند و به ازای هر عدد هزار تومان به پسر جوان می‌دهند؟ شهرام می‌گوید: «نه ما یک قرار داد نانوشته داریم، بین روزی ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان. البته اگر روز موفقی داشته باشد قطعا پولش بیشتر می‌شود. بعضی وقت‌ها او از ما بیشتر سود می‌کند، ‌چون خیلی کارش را بلد است و از هر ۱۰ رهگذر حداقل ۶ تا ۷ نفرشان تراکت را از او می‌گیرند و وارد مغازه می‌شوند.» به این ترتیب هم این جوانان در پایان روز درآمدی که حداقل‌های زندگی یک روزشان را تامین کند کسب کرده اند و هم فروشنده‌ها و مغازه دارها توانسته‌اند دخلشان را هر چند کم داشته باشند تا مجبور نباشند شب را دست خالی به خانه بازگردند. به هر حال در این وضعیت اقتصادی و معیشتی برای اینکه بتوان دوام آورد و زندگی کرد باید به ترفندهای زیادی متوسل شد، ترفندهایی که نان حلال به سر سفره‌ها می‌آورد و باعث می‌شود همچنان کسانی بتوانند با سیلی صورت خود را سرخ نگه دارند و مغلوب وضعیت موجود نشوند.