معیشت یا زندگی
![معیشت یا زندگی](/files/fa/news/1401/5/9/97898_977.jpg)
سیمین یعقوبیان
در نگاه اول شاید این دو کلمه خیلی هم جدا از هم نباشند، در واقع اگر بخواهیم بهطور کاملا منطقی به ماجرا نگاه کنیم جدا کردن معیشت از زندگی اصلا درست نیست، اما در شرایط کنونی با توجه به نوع زندگی که مردم با آن دست به گریبان هستند و از سویی هم اهدافی که مسوولان برای جامعه تعریف کردهاند گویا این دو مقوله کاملا جدا از هم تعریف شدهاند. وقتی ما در مورد فرزند آوری صحبت به میان میآوریم و در مورد پیری جمعیت هشدار میدهیم، باید شرایطی را فراهم کنیم که خانوادهها بتوانند به این مهم اهتمام ورزیده و فرزند آوری را در برنامههای زندگی خود قرار دهند، اما در واقعیت فشارها اقتصادی و معیشتی به قدری افزایش پیدا کرده که زوجها دیگر نه زمانی برای فکر کردن به این مساله دارند و نه پولی که بتوانند به پشتوانه آن آیندهای را برای خود و فرزندانشان متصور شوند. وقتی بسیاری از زنان هنگام استخدام تعهد میدهند که در صورت بارداری استعفا میدهند و در واقع شغل خود را ترک میکنند این نشان از عدم امنیت شغلی برای زنانی دارد که حتی اگر هم به فکر فرزندآوری باشند، از دست دادن شغل آنها را از این فکر منصرف کند. این مساله اغراق آمیز نیست و حتی برخی شرکتهای بزرگ دولتی همچنین تعهدی را از زنان در موقع استخدام میگیرند. بسیاری از کارفرمایان سعی میکنند با زنانی که متاهل هستند قرارداد نبندند چرا که افزایش مرخصی زایمان را به ضرر خود میدانند و از سوی دیگر به این فکر میکنند که تمام این مدت هم باید نیروی کار خود را از دست بدهند و هم باید حقوق او را پرداخت کنند که البته با توجه به شرایط کنونی حتی برای بسیاری از کارفرمایان هم به صرفه نیست. از سوی دیگر در شرایط اقتصادی فعلی، زنان نیز مجبورند ساعات طولانی دور از خانه و خانواده باشند و درنتیجه اگر در یک خانواده کارگری فرزندی در کار باشد، محروم از حمایتهای درست و کامل پدر و مادر میماند. یکی از مهمترین مشکلاتی که در خانوادههای کارگری با سرعتی مضاعف رو به افزایش است، شکافهای عمیق اقتصادی ناشی از تورم و رکود است که بنیان خانوادههای کارگری را تهدید میکند. پدر خانواده که برای تامین معیشت مجبور است حداقل دو شیفت کار کند و از خانواده دور باشد، چگونه میتواند نقش کامل سرپرست خانوار را ایفا کند؛ او وقتی به خانه میرسد از پا درآمده و نای نفس کشیدن ندارد! این شرایط، ارتباطهای سالم خانوادگی را به هم میریزد و مقدمه کمرنگ شدن استحکام خانواده است و به تبع آن، «امید به زندگی واقعی» در چارچوب خانواده کاهش مییابد که این امر رشد منفی جمعیت را به دنبال دارد؛ خانوادههای کارگری آینده روشنی برای خود متصور نیستند که اقدام به فرزندآوری کنند؛ این یک زنگ خطر جدی برای خانوادههای کارگری است. خانوادههای کارگری باید از یک رفاه نسبی برخوردار باشند تا والدین بتوانند به تربیت صحیح فرزندانه بپردازند؛ وقتی دغدغه معیشت جدی است، وقتی خانواده حتی یک سرپناه امن ندارد، همهچیز به هم میریزد؛ امیدواریم دولت به مساله دستمزد و معیشت به خصوص در ارتباط با زنان، نگاه فرایندی داشته باشد و تبعات اجتماعی بحران معیشت را جدی بگیرد؛ امروز زنگ خطر برای خانوادههای کارگری و به خصوص برای زنان کارگر به صدا درآمده است. دولتمردان نمیتوانند بیتوجه به این وضعیت به دنبال رسیدن به اهدافی باشند که هیچ زیر ساخت مناسبی برای به ثمر نشاندن آن هدفها در نظر نگرفتهاند. مساله فقط افزایش جمعیت نیست، مساله استحکام خانواده است که در شرایط اقتصادی کنونی دشوار به نظر میرسد و بسیاری افراد را به سمت و سویی سوق میدهد که در نهایت یا تنهایی را انتخاب کنند و هیچوقت به فکر ازدواج نباشند یا اگر هم ازدواج کردهاند به این فکر کنند که فرزند آوری در شرایط کنونی نمیتواند برای آنها مناسب باشد و در نتیجه یا کلا ایده فرزند داشتن را رها میکنند یا اگر بخواهند تا بهتر شدن اوضاع صبر کنند شاید زمان مناسب فرزند آوری را از دست بدهند.
![](/files/fa/adv/60331_191.gif)