مرگ کسب و کار ما شده
مریم شاهسمندی
این روزها یک بار دیگر از در و دیوار این سرزمین مرگ میبارد، اوج گرفتن دوباره کرونا و بالا رفتن میزان مبتلایان به وبا و تب کریمه کنگو بس نبود، حالا سیل از شمال تا جنوب از شرق تا غرب کشور را درنوردیده و باعث مرگ هموطنانمان شده است. این غافلگیریها تا کی قرار است ادامه داشته باشد. چرا وقتی سازمان هواشناسی هشدار میدهد، هیچ کدام از نهادهای مربوطه آماده باش اعلام نمیکنند، چرا کسی به مردم هشدار دقیق و درست نمیدهد، چرا باید جان انسانها اینقدر در سرزمین ما بیارزش باشد. مگر اولینبار است که ما دچار سیل میشویم، چند بار دیگر این اتفاق باید رخ بدهد تا مسوولان بدانند که در این شرایط چه کارهایی باید انجام بدهند، چند نفر دیگر باید جان عزیزشان را از دست بدهند تا آنها به این نتیجه برسند که با کت و شلوار نمیتوان به داد مردم سیل زده رسید. نمایندههای مجلس و شهردار تهران و بقیه مسوولانی که به مناطق سیلزده سر زدهاند و عکس یادگاری انداختهاند در حالی که حتی لباس مناسب برای حضور در این مناطق به تن نداشتند، فکر میکنند این تصاویر برای مردم چه پیامی به ارمغان میآورد. وقتی مسوولان ابتداییترین تجهیزات را برای حضور در مناطق سیل زده به همراه ندارند، وقتی با کت و شلوار و کفش معمولی تا زانو در گل فرو میروند تنها یک واقعیت را نشان میدهد و آن بحران در ستاد بحرانی است که سالهاست تاسیس شده اما همیشه در شرایط بحرانی غافلگیر میشود و این مشخصه بارز ستادی شده که قرار است در مواقع اضطراری به داد مردم برسد. چرا باید مسوولان فکر کنند که عکس یادگاری انداختن با ویرانههایی که بر سر مردم خراب شده میتواند به آنها آرامش بدهد. در شرایطی که حتی کلانشهری مانند تهران نیز بر اثر بارش یک باران معمولی خیابانهایش به رودخانه تبدیل میشوند، چه انتظاری میرود که شهرها و روستاهای دور از مرکز شرایط مقابله با سیلابها را داشته باشند. در مدت این چند روز میلیونها خسارت به این سرزمین وارد شده است، جان شهروندان به خطر افتاده، بیش از 60 نفر جان باختهاند و بیش از 20 نفر مفقود شدهاند تازه این آمارهایی است که در حین جستوجو و امداد رسانی اعلام میشود و آمارهای نهایی میتواند خیلی بیشتر از این باشد. به همین راحتی کسب و کارمان شده مردن! مگر میشود تا این حد بیتوجهی و بیتدبیری در جامعه وجود داشته باشد و آن وقت ادعای ارایه دانش به کشورهای دیگر را داشته باشیم. هر روز اتفاق تازهای رخ میدهد که نشان از بیتوجهی به زیرساختهایی است که در تمام این سالها از بین رفتهاند. چرا کلانشهری مانند تهران باید دچار سیل شود، چرا در تمام این سالها مسوولان اجازه ساخت و ساز در حریم رودخانهها را صادر کردهاند که حالا مردم دچار چنین مصیبتی بشوند. چه کسانی با گرفتن رشوه بنای خانههای مردم را بر آب گذاشتهاند و رفتهاند و حالا این مردمند که خانهها بر سرشان ویران میشود، آواره میشوند، عزیزانشان را با دست خود به خاک میسپارند و... آن پدری که 4 کودک و همسرش را در سیل الیگودرز از دست داده قرار است بعد از این چطور زندگی کند؟ کسی به این سوالات پاسخ نمیدهد، همانطور که بعد از فاجعه متروپل هیچ کس سراغ آن پرستاری که همسر و دو پسرش را از دست داد، خانهاش سوت و کور شد آن مادری که دختر و پسر جوانش را به دل خاک سپرد و برای همیشه داغ عزیزانشان را باید به دوش بکشد، نگرفته است. کدام مسوول به این فکر کرد که اگر این فاجعه برای خانواده او رخ میداد الان چه وضعی داشت، آنهایی که مجوز ساخت متروپل را دادند، آنهایی که مجوز ساخت خانه در حریم رودخانهها را دادهاند، همه آنها در بروز این فجایع نقش دارند. همه آنها در از بین رفتن این جانهای عزیز مسوولند.