طنز تلخ رونق دانشبنیانها در رکود اقتصاد
«یکی از طنزهای تلخ این است که در دهه 1390 تعداد شرکتهای دانشبنیان بیش از 100 برابر افزایش پیدا کرده اما اندازه تولید سرانه کشور بیش از 36 درصد سقوط کرده است.» این جملات بخشی از تازهترین سخنرانی دکتر فرشاد مومنی، اقتصاددان است. او همچنین تاکید کرده است، «تا از این صنعتی شدن بدوی عبور نکنیم، نمیتوانیم دانشبنیان شویم.» استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی در یک نشست مجازی با موضوع «اقتصاد دانشبنیان و توسعه ملی» با بیان اینکه دانشبنیان شدن چیزی نیست که یکباره در تاریخ بشر رخ داده باشد، گفت: توسعه به مثابه اقدامهای مشخص، دگرگونیهای اعتلابخش و نتایج معین است. در کلیترین و عامترین تلقی از توسعه به مثابه فرایندهای اعتلابخش، میتوان آن را دگرگونیهای معطوف به همراستاسازی منافع فردی و جمعی و همچنین فرآیندهای هم راستاساز ملاحظات کوتاهمدت و بلندمدت دانست. ما باید ساز و کارهایی پیدا کنیم که افراد در خدمت منافع جمعی هم قرار بگیرند. چنین امری با علممحوری و تولیدمحوری تضمین میشود.
به گزارش پایگاه خبری جماران، وی افزود: قابلیت کاربست این داناییها به ظرفیتها و کیفیت نهادهای جامعه بستگی دارد. اگر دانایان منزوی شوند و هزینه فرصت کسب دانایی بالا برود، دولتها خود و مردم را از نتایج آن محروم میکنند. پس اگر توسعه میخواهید باید قبول کنید که علم در فرآیندهای تصمیمگیری، تخصیص منابع و نظم بخشی به حیات جمعی فصلالخطاب باشد. آن اختراعات و اکتشافاتی که اروپا را برای چند سال به قدرت مطلقه جهان تبدیل کرد، بیش از هزار سال قبلتر توسط چینیها کشف شده بود اما حکومت جاهل چین در آن زمان تصور میکرد که اگر راه برای دستیابی به این داناییها باز شود، سلطه حکومت در همه شؤون زندگی مردم چین کاهش پیدا میکند بنابراین راه را بستند و هزار سال را در فقر و فلاکت گذراندند پس ببینید انتخابهای تاریخی به ما میگوید اگر خواستید هر موضوعی از جمله داناییمحوری را بفهمید، باید سوابق تاریخی آن را بنگرید.
پاداش تولیدکنندگان بیشتر است یا مفتخورها؟
عضو هیات علمی دانشگاه علامه با اشاره به آثار تولیدمحوری در کنار علممحوری بیان کرد: برای اینکه ببینید چه خاکی بر سر ما شده ببینید که پاداشهایی که نصیب تولیدکنندگان میشود بیشتر است یا پاداشی که به مفتخوارها و رانتخوارها میدهند؟ آیا کسی میداند که همین الان مالیات بر صنعت شش برابر مالیات ساختمان و مستغلات است؟ یعنی اگر شما به سوداگری در این زمینه بپردازید، یک سوبسید بالغ بر 85 درصدی در مقایسه با تولید میگیرید. سهم سود پرداختی به سپردههای بلندمدت از تولید ناخالص داخلی (GDP) از سهم تولید صنعتی و کشاورزی بالاتر است. من خیلی متاسفم که در تبلیغات جمعی این نکات تمدنساز و آبروساز را زیر ذرهبین قرار نمیدهند که چرا همه متفکران توسعه، نقطه عزیمت علم و فناوری را بر بنگاههای تولیدی صنعتی میگذرانند؟ چون بنگاههای تولیدی بزرگترین کانون انباشت دانایی و بزرگترین متقاضی داناییهای جدید هستند.
با دلالپروری نمیتوانید دانشبنیان شوید
وی با بیان اینکه دانشبنیان شدن یک لوازمی دارد، گفت: شما با دلالپروری نمیتوانید دانشبنیان شوید. دانشبنیانی با یک اصلاحات بنیادی همراه است و در غیاب آنها رخ نمیدهد. دادههای رسمی میگوید تعداد واحدهای صنفی توزیعی 6 برابر واحدهای صنفی تولیدی است. شما نمیتوانید با این شیوه کسب و کار و آن شیوه بانکداری دانشبنیان شوید. چه کسی باور میکند که ما ادعای دانشبنیانی داریم اما در مجلس و دولت هیچ التزامی درباره کارکرد علم ارایه نشده است؟ گزارشهای رسمی میگوید از 1370 تا 1400 حدود 350 میلیارد دلار دارایی بین نسلی خود را تحت عنوان کنترل نرخ ارز دود کردهایم که با لحاظ کردن از دست رفتن 75 درصد از قدرت خرید دلار، میتوان گفت نرخ ارز 18 هزار برابر شده است البته چقدر خدا رحم کرد که عزیزان میخواستند این نرخ را کنترل کنند وگرنه اگر میخواستند آن را رها کنند، چه اتفاقی رخ میداد!
مومنی خاطرنشان کرد: وقتی به جای تلاش برای نوشتن مقاله در خصوص بهرهوری کل عوامل تولید، بهبود رابطه مبادله و بالا رفتن توان مقاومت برای نمایش دادن مقاله مینویسند، نتیجه این میشود که وقتی شاخص اندازه مقالههایی که بهطور متوسط در ایران به ثبت یک اختراع جدید منجر میشود را بررسی میکنیم، میبینیم که در ایران 167 برابر حوزه OECD مقاله داریم. ببینید چه هرزروی وحشتناکی به نام علم صوری و بدون کارکرد دنبال میکنیم. اگر این شاخص را با ژاپن مقایسه کنید آن 167 برابر، به 460 برابر میرسد. یعنی شما علم را به مثابه یک زینت توخالی در نظر میگیرید در حالی که در آنجاهایی که توسعه صورت میگیرد، از بنگاههای صنعتی شروع میکنند لذا ما به جای ادا در آوردن باید با خودمان صادق باشیم.
رشد معکوس دانشبنیانها و اقتصاد ایران!
عضو هیات علمی دانشگاه علامه همچنین افزود: یکی از طنزهای تلخ این است که در دهه 1390 تعداد شرکتهای دانشبنیان بیش از 100 برابر افزایش پیدا کرده اما اندازه تولید سرانه کشور بیش از 36 درصد سقوط کرده است. اگر در خانه کس است، همین یک حرف بس است. تمام فلاسفه علم میگویند علم و فناوری در جایی رشد میکند که سوالی یا مسالهای وجود داشته باشد. اگر یک اختراع ابتدا در یک کشوری رخ میدهد به این خاطر است که آنجا تقاضایی برای این اختراع وجود داشته است لذا باید دید اگر حکومتی ادعای داناییمحوری میکند، چقدر تقاضا در آن وجود دارد چون در اینجا بالاترین سطح مسوولیت با حکومت است.
نوآوری، بدعت تلقی شد!
وی با اشاره به اینکه قاعدهگذاری روی حقوق مالکیت دانایی، بزرگترین معمای نهادی طول تاریخ بشر است، گفت: نظام تبلیغات رسمی به جای پرداختن به این مسائل به یکسری مسائل فاقد نسبت با جامعه میپردازد. دیوید لندز در کتاب ثروت و فقر ملل راجع به فراز و فرود تمدن اسلامی میگوید اساس ماجرای انحطاط در جوامع اسلامی این است که اینها نوآوریها را بدعت تلقی کردند سپس میگوید رمز عظمت و بالندگی تمدن اسلامی در سدههای ظهور خود این بود که قدرت هضم و برخورد متساهل با داناییهای جدید را داشتند همانطور که پیغمبر(ص) با سنتهای جاهلانه برخورد کردند. این برخورد به معنای حذف و جذب نیست بلکه یک برخورد انتقادی و خلاق است. وقتی که داناییمحوری یک نظام حیات جمعی است یعنی به همانگونه که به طرز سلوک، اندیشه، رواداری و میزان اخلاق ما وابسته است به صلاحیتهای حکومت نیز وابسته است یعنی تولید ابتدا به ساکن قادر به رقابت با فعالیتهای مفتخوارانه نیست. بنابراین حکومت است که یک نظام قاعدهگذاری تعریف میکند که در آن هزینه فرصت فساد را بالا برده و تولید را تشویق میکند تا داناییمحوری امکانپذیر شود. متاسفانه محاسبات نشان میدهد که به جای تولید یک کالای معین، اگر آن را قاچاق یا از خارج وارد کنی، 11 تا 24 برابر بیشتر از تولیدکننده سود میکنی در نتیجه از دل این مناسبات دانشبنیانی شدن بیرون نمیآید. مومنی افزود: در تمام زمینهها سرنا را از دهن گشاد نواختهایم. تولید را به محملی برای سودآوری فعالیتهای وارداتی و قاچاق تبدیل کردهایم و به همین خاطر کمترین اهتمام به دانایی در فرآیندهای تولیدی ما مشاهده میشود. ما میدانیم در یک ساخت توسعهنیافته رانتی، معمولا ملاحظهکارترین دادهها منتشر میشود. با این قید صفحه 50 سند ملی توسعه بخش کشاورزی و منابع طبیعی در آغاز برنامه 20 ساله دانشبنیانسازی ایران را ببینید، میگوید در دوره سالهای 1370 تا 1380 از 3.5 میلیون نفر بهرهبردار بخش کشاورزی، تنها برای 35 هزار نفر فرصت مهیا شده که یک بار تحت پوشش آموزشهای مهارتی غیررسمی قرار گرفتهاند و میگویند اگر این روند ادامه پیدا کند 100 سال زمان نیاز است تا کشاورزان ما یک بار تحت آموزش قرار بگیرند. تا زمانی که ما کشاورزی خود را مجهز به تولید فناورانه نکنیم، فقر، فلاکت و بحران خصیصه ذاتی کشور ما خواهد شد. عین این قضیه در یک گزارش رسمی دیگر آمده مبنی براینکه بیش از 95 درصد بنگاههای صنعتی بزرگ مقیاس ایران اصلا واحدی به نام تحقیق و توسعه ندارند. حالا که کشاورزی و صنعت را رها کردهاید، مدام مقاله چاپ میکنید؟ نتیجه این کارها این است که هرکس که شرافت و صلاحیت بیشتری داشته باشد فشار معیشتی به او بیشتر است. اگر ما یک استراتژیستهایی داشته باشیم که به حکومتگران گرامی ما مشاوره دهند باید ذهن آنان را فعال کنند که چرا معلمان در این مملکت جدیترین و فراگیرترین قشر ناراضی شدهاند؟ چرا بازنشستهها که 30 سال عمر خود را گذاشتهاند باید معترض شوند؟ اینها نتیجه پشت کردن به تولید است. یک روز تاخیر در فهم این قضیه یعنی تعمیق بحران.
رشد خامفروشی از 80 تا 96
وی خاطرنشان کرد: در دوره سالهای 1380 تا 1396 گونههای متفاوت خام فروشی در ایران با جهشهای صادراتی وحشتناک روبرو شدند. در این دوره حجم صادرات محصولات پتروشیمی که خامفروشی بزک شده است، 10 برابر، صدور آهن و فولاد خام 17 برابر و صدور سنگ آهن 39 برابر شده است. ایکاش دوستان اقتصادخوانده ما بگویند این 39 برابر دیگر به معنی تغییرات چنددرصدی نیست و هر یک برابرش به معنی 100 درصد افزایش است. به نام دانشبنیانی بیسابقهترین صنعتزدایی در تاریخ اقتصادی معاصر ایران اتفاق افتاده است. گزارش رسمی وزارت کار گفته است در 8 ساله احمدینژاد 7 هزار کارگاه ورشکسته شدهاند. دادههای سرشماری 1385 و 1390 حدود 621 میلیارد دلار به اقتصاد ایران تزریق شده اما خالص فرصتهای شغلی بخش صنعت منفی 415 هزار نفر بوده است یعنی وقتی به سمت آن نمایش دادنهای ظاهری رفتیم، چنین ماجراهایی ایجاد شد تا جایی که حتی نظام دانایی ما با مشارکتزدایی و امنیتی کردن بهشدت دفرمه شد. مومنی در پایان سخنان خود گفت: ما باید بپذیریم قبل از آنکه ما بهرهوری بخش کشاورزی خود را بالا ببریم و قبل از اینکه به یک شکل معقول و یک حدنصاب حداقلی از این صنعتی شدن بدوی عبور نکنیم، نمیتوانیم دانشبنیان شویم. جامعه دانشبنیان، جامعه پس از قابلیتهای مربوط به تولید انبوه صنعتی است که ما هنوز در اوایل آن گرفتار هستیم. اگر واقعا قرار بود ما دانشبنیان شویم وزیر صنعت نباید میگفت که ما واردات همهچیز را از فلان تاریخ آزاد میکنیم. اینگونه میتوان از بانیان خیری که بحث دانشبنیانی را رونق بخشیدند سپاسگزاری کنیم لذا ما باید یک گزارشی از واقعیتهای موجود و مرحله کنونی توان تولیدی خود ارایه کنیم و از ارایه حرفهای دهنپرکن پرهیز کنیم، چون دیدیم آن کسانی که با این حرفها و نمایشها وزیر و وکیل شدند، چه ماجراهایی برایشان پدید آمد. در تمام این دورانی که ما شاهد جهش چین، کره، سنگاپور و... بودیم، عدهای میگفتند اگر ما قابلیتهای خود را در استفاده از نرمافزار بالا ببریم دانشبنیان میشویم در حالی که تمام کشورهای موفق قابلیتهای خود را در تولید سختافزارهای مایکروالکترونیک قرار دادند و از طریق آن تقاضا برای نرمافزار را ایجاد کردند. من هشدار میدهم که این مناسبات ما را در معرض وابستگیهایی قرار میدهد که تزلزل و بیثباتی را بسیار فراتر از آنچه که تا امروز تجربه کرده بودیم، مشاهده خواهیم کرد.