والدین کنترلگرنباشیم
شقایق ظفری
فرزند پروری کنترلشده سبکی است که در آن یک یا هر دو والدین فعالیتهای فرزندان خود را کنترل میکنند یا زندگی آنها را تحت کنترل خود نگه میدارند. از آن به عنوان فرزندپروری مستبد نیز یاد میشود که در آن والدین بر نظم و انضباط تمرکز میکنند و در مورد پایبندی به قوانین و مقررات سختگیر هستند. این سبک فرزند پروری آسیب جدی را برای رشد طبیعی کودک به همراه دارد چراکه والدین کنترلگر در جریان رشد کودک سعی دارند به بهترین نحو فرزند خود را بزرگ کنند و بهنوعی در فرزند پروری کمالگرایی دارند. آنها از اینکه فرزندشان دچار خطا شود، میترسند و سعی میکنند در تمام امور فرزندشان کنترل افراطی داشته باشند. در تمام موقعیتها بهجای فرزندشان تصمیم میگیرند و استقلال او را نادیده میگیرند. در این سبک والد با فرزند خود در مورد مسائل به گفتوگو میپردازد و بهنوعی بر سر امور تربیتی با یکدیگر به توافق میرسند؛ هرچند این توافق در موارد بحرانی و خط قرمزهای تربیتی خانواده جایگاهی ندارد. به عنوانمثال، اینکه فرزند ما در چه ساعتی از شبانهروز باید در خانه باشد و حق بیرون ماندن بعد از تاریکی هوا را ندارد موضوعی نیست که بتوان در مورد آن به توافق رسید بلکه قوانینی است که از طرف والدین اعلام و برای فرزندان لازم الاجرا است. والدین جهت رشد بهینه تمام ابعاد فرزندشان که بدون شک تأثیرگذار در بزرگسالی او نیز است، باید سبک فرزندپروری مقتدرانه داشته و در مراحل زندگی او صرفاً نظارت داشته باشند؛ به این صورت که والدین بعد از اعلام توافقات و قوانین فیمابین خود و فرزندشان صرفاً نظارت بر روند رشد او داشته و در مواقع عدول فرزندشان از چارچوبهای تعیینشده وارد عمل شوند.
بهطور خلاصه میتوان گفت زمانی که والدین کنترل افراطی در امور فرزندشان داشته باشند، والد کنترلگر محسوب میشوند اما اگر این کنترل در حد بهینه و با در نظر گرفتن استقلال فرزند باشد، نظارت والد مطرح است.
از سوی دیگر کنترلگری والدین منجر به احساس گناه، شرم و ناامیدی در کودکان و نوجوانان میشود و هر یک از این احساسات منفی توانایی انجام هرگونه عملی را در آنها کاهش خواهد داد و بهنوعی درماندگی آموختهشده را در آنها ایجاد میکند. والدین کنترلگر جای فرزندان خود تصمیم میگیرند و برنامهریزی میکنند و ما شاهد ثبتنام کودکان و نوجوانان در ردههای متعدد علمی، تفریحی و موسیقی در تابستان هستیم درحالی که خود آنها هیچ رغبتی برای حضور در این کلاسهای آموزشی ندارند. والد کنترلگر اجازه نمیدهد فرزندش استقلال پیدا کند و بدون شک برای کودک فقط یکراه وجود دارد آنهم راهی که والدین او انتخاب کردند. او در آینده هیچوقت نمیتواند راههای مختلف را انتخاب و به چالش بکشد چون او انتخاب کردن را یاد نگرفته است. درنتیجه، والدین در این شیوه تربیتی عملاً خلاقیت و تفکر واگرا را در فرزندشان نابود میکنند. عدم مسوولیتپذیری و پرخاشگری یکی دیگر از تأثیرات منفی داشتن والد کنترلگر است. در واقع به دلیل عهدهدار شدن امور از سوی والدین، عدم مسوولیتپذیری در فرزندان شکل خواهد گرفت و بهمرور استقلال کودک و نوجوان از بین خواهد رفت. کنترلگری در روابط بین فردی هم موثر است. وقتی فرزند شما فشار بیشازاندازه را تحمل نماید به عامل آن، توجه خود را معطوف نموده و نسبت به او پرخاشگری خواهد کرد. کنترل بیشازحد، در امر دوستیابی فرزندان شما نیز خلل ایجاد کرده و از او یک فرد منزوی خواهد ساخت؛ انسانی که به دلیل سبک فرزند پروری نادرست دچار مشکل در ایجاد رابطه مثبت با دیگران خواهد شد و حمایتهای اجتماعی را از دست خواهد داد. سبب میگردد فرزندمان نتواند از احساسات خود به ما بگوید ترس از بازخورد والدین است. درمان هیجان مدار بین فردی سبب خواهد شد تا کودک و نوجوان بهراحتی بتواند در سایه امنیت فضای مشاوره از فکر و احساس و رفتار خود به والدینش بگوید و والدین هم باید بتوانند اعلام نیاز او را میان احساسات و افکار و رفتار او دریافت کنند. به نظر میرسد والدین میخواهند بهترین نوع تربیت را برای فرزندشان اعمال کنند و فرزندان هم میخواهند برای والدین بهترین فرزند باشند، آنچه این میان رابطه را مختل کرده حلقه ارتباطی بین والد و فرزند است.