نبود خودباوری؛ مانع اصلی پیشرفت
آتوسا اسدزاده
هیچ فردی با احساس خودکمبینی به موفقیتهای بزرگ نمیرسد. احساس ناکافی بودن ریشه در همین خود کم بینی دارد. تلاش و کوشش همواره در دین و عرف ما به عنوان یک ارزش معرفی شده است. پس کسی منکر تلاش کردن برای رسیدن به زندگی بهتر نیست. اما لازمه رسیدن به این موفقیتها خود باوری است. یعنی ابتدا یک پایهای باید وجود داشته باشد که باقی تلاشها و هدفها روی آن چیده شود و آن همان خودباوری است. افراد خود باور از قدم به قدم خود لذت میبرند. بسیار شکرگزار هستند و احساس رضایت دارند اما در افرادی که مدام احساس ناکافی بودن میکنند این را حس وجود ندارد، در واقع هیچ چیز آنها را راضی نمیکند، به زبان سادهتر حتی از موفقیتهای کوچکی هم که به دست میآورند خوشحال نمیشوند. برخی از این افراد از اجتماع ترس دارند. در واقع مدام با این تفکر زندگی میکنند که دیگران از آنها بهتر هستند و از مواجهه با آنها هراس دارند. فردی که خودکم بین است و مدام احساس نارضایتی فزاینده دارد از بودن در کنار دیگران لذت نمیبرد چون فکر میکند به اندازه کافی خوب نیست، وارد بحث نمیشود. میزان مشارکت پایین و حداقلی دارد. احساس حسادت آزاردهندهای دارد و همه اینها از اجتماعی بودن یک انسان ممانعت به عمل میآورد. احساس ناکافی بودن ریشههایی دارد که باید درمان شوند. عدم اعتماد به نفس، عملکرد ضعیف در زندگی، ترس از قضاوت دیگران، نادیده گرفته شدن توسط دیگران میتواند این احساس را در ما ایجاد کند. اگر این رفتار در شما بهطوری قوت گرفته که انگیزه تان را سلب کرده آن را دست کم نگیرید. ادامهدار شدن این احساس در طول روز حتما باید مورد درمان قرار بگیرد. اگر ریشههای این تفکر رفع شود مسیر هموارتر میشود. درواقع برای تمام این علائم درمانهایی در روانشناسی بالینی وجود دارد. فراموش نکنیم وسواس فکری به خودی خود بیماری سادهای نیست. این طور تصور نکنیم که اگر کسی به آن دچار شد به راحتی هم میتواند از آن خارج شود. چون همه ما در برههای از زمان ممکن است افکار تکرار شونده داشته باشیم نگاه و باور ابتدایی ما درباره این بیماری ممکن است این باشد که ابتلا به آن چندان چیز پیچیدهای نیست و آن مشغله فکری با گذر زمان از بین میرود. غافل از اینکه وسواس فکری اصلا مشغله فکری نیست بلکه این بیماری با علائم و نشانههای مشخصی که دارد میتواند سد راه افراد برای رسیدن به اهدافشان در زندگی شود. پس در قدم اول وسواسهای فکری نباید ساده تلقی شوند و نباید از کنار آنها به سادگی گذر کنیم. اما درباره حس ناکافی بودن، از آن جایی که این فکر تکرار شونده علائمی مشابه با آسیبهای کمالگرایی و وسواس فکری از خود بروز میدهد هر سه اینها در زمره بیماریهای روحی پنهان در عصر حاضر مطالعه میشوند اما درمان و راهکارهای آنها ممکن است شبیه به هم نباشد و تجربه هر فرد با فردی دیگر در این زمینه تفاوت معناداری داشته باشد. اما تا جایی که میدانیم ریشهها و علائم و موارد تشدیدکننده در این بیماریها نزدیک به هم هستند. وقتی قدرتی برای کنترل این احساس وجود نداشته باشد و بیآنکه بدانیم در حال رشد نیز باشد بدیهی است که این موضوع میتواند زندگی روزمره ما را دستخوش تغییرات منفی و گاهی حتی خطرناک کند. اگر میخواهیم در این باره دست به کاری بزنیم و خود را درمان کنیم، قدم اول این است که از مقایسه خودمان با دیگران دستبرداریم. با خودمان ملایمتر باشیم. انتظارات بیجا از شرایطمان
نداشته باشیم. به پیشرفت مرحلهای راضی شویم و با شجاعت چالشهای زندگی را از سر راهبرداریم. درجا نزنیم و با وجود همین مشکلات حرکت کنیم. بیکار و بیانگیزه نمانیم. حتی اگر فکر میکنیم توانایی حل مشکلی را نداریم درباره آن مطالعه کنیم. درباره آن برنامهریزی و فکر کنیم به این صورت حرکتی انجام شده که میتواند ثمر بخش باشد. مشاوره گرفتن همچنان بهترین راهکار است. مشاور به شما کمک میکند آنچه هستید را به درستی ببینید و دست از خودکمبینی افراطیبردارید.