تبدیل مدارس به بنگاه اقتصادی، ضربه نهایی بر پیکر آموزش
760 هزار بازمانده از تحصیل در دوره متوسطه
گلی ماندگار|
پسرک 13 یا 14 ساله است، در یک سوپر مارکت کار میکند، به عنوان پیک، قرار نیست امسال هم به مدرسه برود، میگوید برای ثبت نام باید 4 میلیون تومان پرداخت کند، پدر و مادرش در یکی از خانههای محله سرایدار هستند، آنها در یک اتاق سرایداری زندگی میکنند، مدرسه دولتی رایگان در این محله نیست، همه یا نمونه دولتی هستند یا غیر انتفاعی، نمونه دولتی هم پول میخواهد، پسرک حالا رفتن به مدرسه و ادامه تحصیل را به سالهای بعد موکول میکند، ناراحت نیست، از اینکه کار میکند وکمک خرج خانواده است به خودش میبالد، یک خواهر کوچک 5 ساله هم دارد، میخواهد پولهایش را جمع کند تا خواهرش بتواند به مدرسه برود. او تنها یک نمونه از هزاران نمونهای است که به دلیل فقر از تحصیل باز میمانند در حالی که طبق قانون اساسی تمامی افراد یک جامعه باید از حق تحصیل رایگان برخوردار باشند. از وقتی که مدارس غیر انتفاعی راه افتادند، به دنبالش مدارس هیات امنایی و نمونه دولتی و نمونه مردمی و ... هم راه افتادند تا محلی شوند برای دریافت شهریه از اولیای دانشآموزان تا چرخ مدارس بچرخد، تا بودجه اندک وزارت آموزش و پرورش از این راه جبران شود. به همین سادگی. بماند که در شهرهای کوچک و روستاهای دور افتاده بچهها در چه شرایط و مدارس غیر استانداردی مشغول به تحصیلند، اتفاقهای تلخی که در این رابطه افتاد فراموش شدنی نیستند. جان باختن دانشآموزان در آتش سوزیهای کلاس درس به خاطر استفاده از وسایل گرمایشی غیر استاندارد خود حدیث دیگری بود که بارها و بارها خوانده شد. در این بین حالا مساله فرونشست زمین و خرابی مدارس را هم باید به دیگر مشکلات اضافه کرد، اینکه در اصفهان هنوز مدارس باز نشده چندین مدرسه دچار فرونشست شدهاند و معلوم نیست اینبار قرار است چند دانشآموز زیر آوار خرابی مدارسی که کلاسهای درس آن ترک خورده باقی بمانند. سالهاست که مسوولان در مورد مناسبسازی مدارس وعده میدهند، هر بار وزارت آموزش و پرورش درباره کمبود بودجه این ساخت و سازها اطلاعرسانی میکند، با وجود این همه خیر مدرسهساز باز هم مشکلات زیادی در این زمینه وجود دارد که البته کسی همت رفع آنها را نداشته است.
نابرابری آموزش، بحران تازه
حالا دیگر مشکلات اقتصادی به حوزه آموزش هم رسیدهاند. از مساله معلمان و نارضایتی آنها از حقوقشان که بگذریم افزایش فقر در بین افراد جامعه و از بین رفتن طبقه متوسط نیز باعث شده تا بسیاری از دانشآموزان به دلیل فقر از تحصیل باز بمانند. فریدون مراتی، جامعهشناس در این باره به «تعادل» میگوید: مساله فقط هزینه ثبتنام در مدارس نیست، مساله هزینه تحصیل دانشآموزان در کل سال است، تهیه کتاب و دفتر و دیگر لوازم ضروری، بسیاری از خانوادهها حتی اگر ریالی برای ثبت نام پرداخت نکنند توان تهیه لوازم التحریر بچههایشان را هم ندارند. این معضلی است که امروز گریبان جامعه را گرفته است. فشارهای اقتصادی به تمام حوزههای دیگر آسیب میرساند، حوزه آموزش و فرهنگ تحت تاثیر فقر قرار میگیرد. خانوادهای که درگیر تامین معیشت است، چطور میتواند از پس هزینههای تحصیلی فرزندانش بر بیاید.
او میافزاید: اینها مسائلی است که دولت موظف است به آن ورود کند، به صرف اینکه منتظر خیرین و نیکوکاران باشیم تا مشکلاتی از این دست را برطرف کنند کار درستی نیست. ما نمیتوانیم آینده این سرزمین را به دست اما و اگرها بسپاریم. فرزندان ما آیندهسازان این مملکت هستند، همه آنها باید بتوانند از نعمت تحصیل و آموزش رایگان بهره مند شوند وگرنه در آیندهای نه چندان دور شرایط جامعه بحرانی خواهد شد. در حال حاضر نابرابری آموزشی خود یک بحران است که باید به آن رسیدگی شود. نمیتوانیم از کنار این مهم راحتی بگذریم. مگر میشود آموزش را قربانی فقر معیشتی کرد. این مساله خطرناک است، این هشدارها جدی است.
آمار بازماندگان از تحصیل نگرانکننده است
این جامعهشناس در بخش دیگری از سخنانش میگوید: بر اساس اعلام مسوولان آموزش و پرورش در سال 98 آمار دانشآموزان بازمانده از تحصیل 140 هزار نفر بود اما در دوران کرونا این آمار به بیش از 300 هزار نفر تنها در مقطع ابتدایی رسید در حالی که در مقطع متوسطه این آمار 760 هزار نفر شد، در واقع آنها به دلیل اینکه شرایط ادامه تحصیل را به نداشتن امکانات نداشتند جذب بازار کار شدند. بسیاری از این بچهها به آمار کودکان کار اضافه شدند و این در حالی است که مسوولان همچنان معتقدند درصد بالایی از جمعیت کودکان کار مربوط به اتباع بیگانه هستند. اما واقعیت چیز دیگری است. اگر سری به مناطق محروم بزنیم میبینیم که بسیاری از کودکان از سن 6 یا 7 سالگی به نان آور خانواده تبدیل میشوند در حالی که باید به فکر تحصیل باشند در کارگاهها و خیابانها مشغول کار هستند.
«آموزش رایگان» باید به عنوان محور توسعه پذیرفته شود
عضو کانون صنفی معلمان ایران نیز که در پنل همایش فقر و نابرابری آموزش سخن میگفت، در این باره میگوید: چرا براساس اصل ۳۰ قانون اساسی آموزش ما رایگان نیست؟ باید آموزش رایگان را به عنوان محور توسعه قبول کرد. در واقع وقتی از فقر یا نابرابری آموزشی صحبت میشود دو بخش وجود دارد؛ یک بخش از این فقر و نابرابری خشن و آشکارتر است که شامل بچههای ترک تحصیل کرده میشود و بخش دیگر فقر پنهان است. کسانی که در سیستم آموزشی ما درس میخوانند از کیفیت آموزشی برخوردار نیستند. محمدرضا نیکنژاد، میافزاید: در مجموع فقر چند بعدی در نسبت دانشآموز به معلم وجود دارد. قبلا به ازای هر معلم 28.3 دانشآموز بود که امروز اوضاع بدتر شده است. ما یک شیب ترک تحصیل داریم که هرچه بالاتر میرویم شیب بیشتر میشود. رییس کمیسیون برنامه و بودجه خرداد امسال گفت 300 هزار معلم کم داریم. معاون پارلمانی وزیر آموزش و پرورش هم گفته است که 40 هزار از طریق دانشگاه فرهنگیان و 34 هزار معلم از ماده 28 جذب شده و حالا 8 هزار معلم هنوز کم است. عضو کانون صنفی معلمان اظهار میدارد: علی اصغر فانی وزیر وقت در سال 94 در گفتوگو با رسانهها اعلام کرده بود استخدامهای کارشناسی نشده به دلیل بهره وری پایین خیانت به تعلیم و تربیت است و کاهش نیروی آموزش و پرورش را راهکار این مشکل اعلام کرد. به این ترتیب تعدیل نیرو که سنگ آن به اشتباه در دوران آقای فانی و قبل از او گذاشته شد اثر نامطلوبش سراغ بچههای شهری و کلانشهرها رفت چراکه آنها دنبال آموزش کیفی هستند. من نمیخواهم همه بیکیفیتی آموزش را به کمبود نیرو ربط بدهم.
آموزش رایگان وظیفه دولت است
نیکنژاد میگوید: چگونه باید کاری کرد که آموزش اولویت شود؟ مسائل آموزش و پرورش باید در جنبش اجتماعی قرار بگیرد. من مخالف مدرسه پولی هستم، اما حق خانواده است که فرزندش را آنجا ثبت نام کند. آموزش در دنیا در چالش رایگان شدن است و وظیفه دولت است و منتی بر سر کسی نیست. یک زمانی خصوصیسازی در عناوین مختلف در آموزش و پرورش امریکا رخ میداد و حدود 15 سال طول کشید تا جنبشهای اجتماعی دولتهای فدرال و ایالتها را وادار به عقبنشینی در خصوصیسازی کردند.ما نیاز داریم جامعه و دولتمردان تن به تغییرات به سمت عدالت بدهند. عضو کانون صنفی معلمان بیان کرد: برای تغییر در آموزش باید جنبش اجتماعی ایجاد کرد. چرا براساس اصل 30 قانون اساسی آموزش ما رایگان نیست؟ باید آموزش رایگان را به عنوان محور توسعه قبول کرد. امروز مدارس روستایی هم پول میگیرند و وقتی برق مدرسه قطع میشود از بچهها میخواهند پول بیاورند. هزینه کردن برای رضایت مندی معلم مهم است. رضایت مندی معلم شرط لازم رفع مشکلات است. اما قطعا شرط کافی نیست.
آموزش ،کالا و مدارس بنگاه اقتصادی شدند
فرید امیری، کارشناس آموزش نیز در این باره به تعادل میگوید: در ژاپن شعار نظام آموزشی آنها این است که از هر قشر اجتماعی که باشید میتوانید در مدارس باکیفیت درس بخوانید. در اکثر کشورهای دنیا دولتها سهم بالایی از آموزش در کشورهای جهان تامین میکنند که این آمار بالای 90 درصد است اما در ایران دولت در پرداخت هزینه آموزش سهم 60 تا 70 درصدی دارا بوده است. در واقع دولت دولت بیشتر مسوولیتزدایی کرده و این سهم به گردن خانوادهها سپرده شده است. ما امروز با تودهای شدن فقر مواجه شدهایم و دولتها در مسوولیت زدایی سماجت به خرج دادند. او میافزاید: بهطور مثال اصراری که بر گسترش دانشگاههای بیکیفیت در اکثر شهرهای دور افتاده داشتهاند و فقط برای اینکه مشروعیت تحصیلی داشته باشند توجهی به کیفیت آن نشد. به مساله آموزش ضربه وارد کرده است. در کشور ما آموزش به کالا تبدیل شده و مدارس به بنگاههای اقتصادی به این ترتیب شرایط برای باز ماندن از تحصیل در قشر فرودست جامعه فراهم شده است. در واقع وقتی مدارس را به بنگاه اقتصادی تبدیل کردیم ضربه نهایی را بر پیکر آموزش وارد آوردیم.