افزایش خشونت و فساد در جامعه
امانالله قراییمقدم
خشونت در جامعه افزایش پیدا کرده است چون عواملی که برانگیزاننده خشونت است در جامعه بالا است. ازدیاد فقر، بیکاری و تامین معیشت افراد و نوع باورها و اعتقادات و میزان رضایت از زندگی و آرامش روحی و روانی همه در سطح خشونت در جامعه تاثیر دارد. این خشونتها میتواند در صورت ادامهدار بودن در مورد من و شما هم صورت بگیرد. چون هر جاییکه میرویم فضا و آب و هوای جامعه خشونتآمیز است.
اینکه افراد اقدام به زوگیری میکنند، اینکه در هر شرایطی دست به خشونت میزنند، تمام اینها معلولی از علتهای دیگر در جامعه است، علتهایی مثل نابرابری اجتماعی، فقر، بیتوجهی مسوولان به نیازها و خواستهای مردم.
شکاف طبقاتی رو به روز در حال افزایش است، این شکاف میتواند بسیاری را به دامان بزههای اجتماعی بیاندازد، افراد به دنبال گرفتن حق خود از زندگی هستند، وقتی این حس همراه با نفرت و خشونت باشد، تبدیل میشود به بزههای اجتماعی که امروز شاهد افزایش روز افزون آن در جامعه هستیم. اینکه هر روز فیلمی از یک زورگیری تازه در شبکههای اجتماعی پخش میشود و فردای آن روز پلیس اعلام میکند که فرد یا افراد زورگیر را دستگیر کرده است، نتوانسته آن میزان بازدارندگی را داشته باشد، چرا که باز هم افراد دست به چنین کارهایی میزنند و باز هم فیلم تازهای منتشر میشود، بازدارندگی از بزههایی از این دست تنها با دستگیر کردن افراد و زندانی کردن یا حتی اشد مجازات را برای آنها در نظر گرفتن، نیست. باید باور کنیم که گذر از این شرایط نیاز به فراهم آوردن شرایط دیگری از جمله رفاه اجتماعی و اقتصادی، کاهش فقر، کاهش تورم و... دارد. فکر کنید در این شرایط اقتصادی وقتی خبر اختلاسهای میلیاردی هم منتشر میشود افراد چه احساسی پیدا میکنند. مثلا فردی که برای تهیه یک وعده غذا برای خانواده 4 نفرهاش در طول شبانهروز هم با مشکل مواجه است وقتی خبر اختلاس 92 هزار میلیارد تومانی به گوشش میخورد چه فکری میکند؟
ناامیدی اجتماعی از همین جاها سرچشمه میگیرد، همین مسائل است که اعتماد اجتماعی به مسوولان و دولتمردان را از بین میبرد. نمیتوانیم تنها با دستور دادن مانع از افزایش فقر در جامعه شویم. تا زمانی که فقر را کنترل نکنیم تا زمانی که نتوانیم میزان قابل توجهی از جمعیت را به رفاهی نسبی برسانیم نمیتوانیم بزههای اجتماعی را تحت کنترل در بیاوریم. جامعهای که در آن فقر وجود داشته باشد، آسیبهای اجتماعی در آن زمینه رشد پیدا میکند. بیتوجهی به این مساله میتواند به قیمت از بین رفتن امنیت اجتماعی باشد. وقتی آمار سرقتها تا این حد بالا رفته، آمار زوگیریها تا این حد افزایش یافته است، اینها همه نشاندهنده این واقعیت تلخ است که آسیبهای اجتماعی در جامعه رو به افزایش است. در واقع فشارهای اقتصادی عوامل خشونت زا در جامعه را تشدید میکنند. زورگیری، خفتگیری، کیفقاپی و... از رفتارهای خشونت باری هستند که به دلیل مشکلات اقتصادی در جامعه افزایش پیدا کردهاند. افزایش این رویهها منجر به افزایش فساد در جامعه میشود. از سوی دیگر اگر بخواهیم ریشههای فساد در جامعه را مورد بررسی قرار دهیم، باید به این باور برسیم که بیکاری یا فقر تنها علت فساد به شمار نمیروند. عوامل دیگری مثل سیاست، اقتصاد، بیاعتمادی و فرهنگ اجتماعی در فساد اجتماعی تاثیر زیادی دارند. فساد اجتماعی یک پدیده تام است که نمیتوان آن را از سیاست جدا کرد. همانطور که نمیتوان اعتیاد را از اقتصاد جدا کرد یا ناهنجاریهای طلاق را از سیاست و اقتصاد و تعلیم و تربیت جدا کرد. همه اینها به هم وابسته است. فساد اجتماعی مصادیق مختلفی دارد که همه این مصادیق باهم مرتبط و برهم اثرگذار است. شما نمیتوانید فساد را به بعد اجتماعی آن تقلیل دهید و برای علاج این پدیده تلاش کنید. یکی از مهمترین مصادیق فساد اجتماعی بیکاری است. دلیل بیکاری هم سیاستهای غلط شغلی است. همین مساله منجر به تعویق افتادن ازدواج و دوباره فساد اجتماعی میشود. در این وضعیت است که آمار ازدواج و طلاق در جامعه تغییر میکند و از این رو وضعیت فساد در جامعه نیز پررنگتر میشود. همچنین توزیع ناعادلانه ثروت و امکانات برای مردم در تقویت این فضا تاثیر بسیاری دارد. آسیبهای اجتماعی در اثر محرومیت از ثروت و درآمد زیادتر میشود و همه این موارد منجر به بروز سطوح مختلف از فساد اجتماعی میشود. اینچنین است که میتوان بیکاری در یک جامعه را امالفساد دانست! بیکاری دستاورد سیاستها و مدیریت نادرست نظام اجتماعی است. نظامی که نتوانسته سیاستهای درستی را پیش بینی کند و در نتیجه خود آب به آسیاب فساد جامعهاش ریخته است؛ بنابراین مفهومی یک بعدی و یک علتی به نام فساد نداریم.