چرخه معیوب سلامت و فرار متخصصان
از توریسم سلامت به واردات پزشک رسیدهایم
گلی ماندگار|
زمانی سودای راهاندازی توریسم سلامت را در سر میپروراندیم. مسالهای که البته تا حدی هم محقق شده بود، بسیاری از افراد برای عملهای جراحی به خصوص زیبایی به ایران میآمدند، فرقی نداشت از امریکا تا اروپا پزشکان ایرانی پرآوازه بودند و البته هزینههای درمانی برای این افراد در ایران یکصدم آن چیزی بود که باید در کشور خود پرداخت میکردند. بماند که طی تمام این سالها نتوانستیم از این فرصت استفاده بهینه ببریم. دولتمردانمان چنان به صادرات نفت چسبیده بودند که هیچ چیز دیگری را در حد و اندازه درآمدزایی نفتی نمیدیدند و این شد که تحریمها کمر مردم را شکست و حالا اقتصاد کشور را به جایی رسانده که همان پزشکان چیره دست عطای ماندن در کشور و خدمت به مردم را به لقایش بخشیدهاند و هر روز دسته دسته و گروه گروه عزم رفتن میکنند به همان کشورهایی که آنها را با رویی گشاده میپذیرند و از تخصص و اعتبارشان استفاده میکنند. این در حالی است که اگر امکانات بیمارستانهای ما به نوعی بود که میتوانستیم تعداد قابل توجهی بیمار را از کشورهای دیگر برای عملهای جراحی به ایران بیاوریم میتوانستیم درآمد ارزی معادل فروش نفت از آنها داشته باشیم. البته که دولتمردان ما در تمام این سالها هیچ عزم جدی برای راهاندازی توریسم در ایران نداشته و ندارند. همیشه حواشی بر اصل ماجرا غلبه میکرد و مساله جذب توریسم در ایران به بنبست اما و اگرها میخورد. سالها پیش نمایندگانی از کشورهای عربی به ایران آمده بودند و از اشتیاقی که برای رفتن به چشمههای آب گرم ایران داشتند سخن میگفتند، اما دریغ از اینکه مسوولان گامی هر چند کوچک برای فراهم آوردن امکانات در این مناطق بردارند تا باعث کسب درآمد ارزی از راهی غیر از فروش نفت شود. این درست است که تحریمهای ناعادلانه امریکا و کشورهای غربی باعث بروز مشکلات عدیده اقتصادی شد اما بیتدبیری و بیتوجهی به ظرفیتهای موجود در کشور از سوی مسوولان نیز به این مساله دامن زد. اینکه حالا در یک سال 3 هزار پزشک درخواست مهاجرت از کشور را میدهند، حقیقت تلخی است که در آیندهای نه چندان دور میتواند عواقب سختی را برای حوزه بهداشت و درمان کشور به ارمغان بیاورد. این آمار زمانی تکاندهندهتر میشود که از زبان مسوولان حوزه بهداشت و درمان میشنویم که طی یک سال بیش از 30 هزار نفر از کادر درمان از کشور مهاجرت کردهاند، این یعنی کاهش روز افزون نیروهای متخصص در حوزه بهداشت و درمان. کمبود پزشک و پرستار و البته پایین آمدن سطح خدمات درمانی.
نبود جراح قلب کودکان در کشور
در حالی که ظرف دو سال اخیر، 63 جراحی پیوند قلب کودکان در کشور انجام شد و ایران در پله نخست دنیا ایستاد حالا محمد رییسزاده، رییسکل نظام پزشکی ایران، هشدار داده: «جراح قلب اطفال نداریم، ممکن است چند سال دیگر مجبور به واردات جراح اطفال از خارج از کشور بشویم.» پروانه معتمد، متخصص کودکان در این باره به «تعادل» میگوید: کافی است نگاهی به میانگین درآمد یک پزشک متخصص در کشورهای اروپایی و امریکایی بیندازید و آن را با درآمد پزشک ایرانی مقایسه کنید، بهطور طبیعی متوجه میشوید که دلیل عدم رغبت افراد برای گرفتن تخصص کودکان و مهاجرت پزشکان متخصص این رشته چه چیزی میتواند باشد. مساله این نیست که پزشکان ایرانی درآمد خود را به سلامت جامعه ترجیح میدهند و همیشه هم از این هجمهها علیه پزشکان استفاده شده است، اما وقتی شما نمیتوانید تعادلی بین دخل و خرج خود ایجاد کنید به ناچار باید راههای دیگری را انتخاب کنید. میانگین درآمد سالانه یک پزشک متخصص در کشور رقمی بین 38 تا 40 هزار دلار است حال این مبلغ را با پایینترین درآمد پزشکان در ترکیه و عراق مقایسه کنید که هر کدام 18 تا 20 برابر پزشکان ایرانی ویزیت دریافت میکنند. او میافزاید: در مورد پزشکان متخصص اطفال وضع بدتر است، تعداد مراجعات آنها بسیار کمتر از یک پزشک متخصص گوش و حلق و بینی یا متخصص قلب است، در این شرایط وقتی هزینهها و درآمدها را با هم مقایسه میکنند راهی جز رفتن برایشان باقی نمیماند، یک پزشک که سالهای زیادی از عمرش را صرف درس خواندن و تخصص گرفتن کرده است، حالا میخواهد با فراهم کردن رفاه نسبی برای خود و خانوادهاش نتیجه آن تلاش را ببیند ما نمیتوانیم بابت این خواسته او را سرزنش کنیم، بلکه باید سیستمی را که نمیتواند این شرایط را برای او فراهم کند سرزنش کرد.
چرخه معیوب سلامت در کشور
دکتر عطا قزوینی، متخصص بیهوشی درباره تفاوت فاحش نرخ ویزیت و هزینههای جراحی در ایران با سایر کشورها به «تعادل» میگوید: کاملا واضح و روشن است که میزان هزینههای درمانی در کشور ما چه میزان اندک است، البته همین میزان اندک هم برای بسیاری از مردم قابل پرداخت نیست و در این بین وزارت بهداشت و درمان هم هیچ تلاشی برای واقعی کردن سرانه بهداشت و درمان و واقعی کردن تعرفههای پزشکی از خود نشان نمیدهد. تا زمانی که سرانه بهداشت و درمان واقعی نشود، مردم هم برای تامین هزینههای درمانی خود با مشکل مواجهاند، بیمهها نمیتوانند بدهیهای خود به پزشکان و مراکز درمانی را پرداخت کنند و این چرخه معیوب ادامه دارد تا زمانی که از حرکت باز ایستد.
او میافزاید: حالا که ما تعداد قابل توجهی پزشک و پرستار را از دست دادهایم مسوولان به این فکر افتادهاند که راه چاره چیست، البته مایه تاسف است که حرف از وارد کردن پزشک از کشورهایی مثل هند و پاکستان به میان میآید در حالی که ما خود بهترینها را پرورش دادهایم اما توان نگهداری از آنها را نداشتیم. چند سال است که پرستاران برای احقاق حقوق خود فریاد میزنند اما صدایشان به جایی نمیرسد، چند پزشک و پرستار در دوران کرونا جان خود را از دست دادند؟ مسوولان برای تجلیل از آنها چه کار مهمی کردند. همین بیتوجهیها مایه دلسردی میشود و نتیجه آن چیزی است که حالا دیگر روسای نظام پزشکی هم به آن اعتراف میکنند، درخواست مهاجرت 3 هزار پزشک طی یک سال. این متخصص بیهوشی میگوید: این آمار و ارقام بسیار نگرانکننده هستند، نمیتوانیم به راحتی از کنار آنها و ضربهای که به پیکره نظام سلامت کشور وارد میکنند بگذریم. باز هم در این میان بیشترین آسیب را مردمی میبینند که نیاز به خدمات ارایه شده از سوی این پزشکان دارند. همین الان هم کیفیت خدمات درمانی در اکثر بیمارستانهای دولتی به حداقل رسیده است، با ادامه این روند معلوم نیست چه بر سر بیماران خواهد آمد.
چرا مردم عزم رفتن میکنند
بیتا مظاهری، جامعهشناس اما از منظر دیگری به مهاجرت پزشکان و دیگر مردم نگاه میکند و در این باره میگوید: وقتی افراد نتوانند دورنمایی از آینده اجتماعی خود داشته باشند، وقتی تمام زندگی شان صرف حل مشکلات اقتصادی شود، وقتی امنیت شغلی نداشته باشند و... اولین گزینهای که به آن فکر میکنند مهاجرت است. طبق آخرین آمار سایت رصدخانه مهاجرت ایران، هر چهار دقیقه یک ایرانی برای کانادا درخواست ویزا میدهد. این آمار تکاندهنده است. در واقع هر کسی که توانایی رفتن را داشته باشد، میرود. اما فراموش نکنیم تمام این افرادی که مهاجرت میکنند یعنی شرایط مهاجرت به کشور دیگری را دارند، افرادی هستند که میتوانند برای کشور خود مفید باشند، آنها یا نخبهاند یا توانایی مهمی دارند. تواناییهایی که کشورهای مقصد به خوبی از آن آگاهند و به آن احتیاج دارند. او میافزاید: چنین روند افزایشی در مهاجرت میتواند آینده کشور را با خطر جدی مواجه کند، در واقع وقتی کشور خالی از نیروی کار ماهر، افراد نخبه و کسانی میشود که مهارتهای لازم برای پیشبرد اهداف جمعی را داشته باشند، رکود جامعه را فرا میگیرد. این رکود میتواند اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و... باشد. این رکود بر نسل آینده کشور هم تاثیرات منفی زیادی میگذارد.
مهمترین عامل مسائل اقتصادی است
این جامعه شناس در بخش دیگری از سخنانش میگوید: حتما این جمله را از خیلیها شنیدهاید که ما در ایران به ریال پول در میآوریم اما به دلار هزینه میکنیم. این همان مسالهای است که باعث میشود افراد به فکر مهاجرت بیفتند. چرا که میبینند درآمدشان در کشور خود آنقدر پایین است که برای تامین هزینههایشان همیشه با مشکل مواجه هستند، مشکلات معیشتی یکی ازعوامل دلزدگی مردم است. جوانی که میبیند در ایران نمیتواند با این سطح درآمد و آن سطح هزینه زندگی نرمالی داشته باشد، به این فکر میکند که آینده خود را در جای دیگری بسازد که حداقل برایش آرامش روحی به ارمغان میآورد. پس مهمترین عامل مهاجرت مسائل اقتصادی است و بعد از آن مسائل اجتماعی و فرهنگی دخیل میشوند.