امکانسنجی استفاده از سازوکار «وقف» جهت «تامین مالی خرد» برای توانمندسازی اقشار ضعیف
علی حیدری
این روزها بعضاً احساس یا بیان میشود که معنویت و پرداختن به امور خیر از اقبال متناسبی برخوردار نمیباشد ولیکن بهنظر میرسد رویآوری مردم و به ویژه نسلهای سوم و چهارم جوامع به امور خیر و عامالمنفعه با رویکرد اخلاقی رو به تزاید است با این تفاوت که در کنار وجود خیرین مسن و بسیار پولدار و کلان، نسلی از افراد جوان و میانسال در طبقات متوسط جامعه ظهور و نمود یافتهاند که مایلند از ظرفیتها و منابع اندک خود برای کار خیر استفاده کنند که لازم است با روزآمدسازی مفهوم وقف، زمینه لازم برای تامین مالی خرد با هدف نیکوکاری و خیرخواهی از طریق «وقف» را فراهم ساخت.
وقف به عنوان یکی از راهکارهای انجام امر خیر در تمدن ایرانی- اسلامی جایگاه ویژهای دارد که بایستی خود را با شرایط و نیازهای روز جامعه وفق دهد و زمینهای را فراهم کند تا بتواند مبالغ و منابع اندک واقفین متعلق به طبقه متوسط جامعه را جذب نماید.
به نظر میرسد با استفاده از مکانیسم میتوان زمینهای را برای خیرین طبقه متوسط جامعه ایجاد نمود که بتوانند با وقف منابع اندک خود در فعالیتهای خیرخواهانه و رفع نیاز افراد و گروههای آسیبپذیر و... مشارکت نمایند. به عبارت دیگر میتوان با استفاده از قابلیتهای مقوله«وقف» و بومیسازی آن با ایجاد یک «موسسه وقفی» دو جامعه هدف، افراد دارای ثروت بالا (برای وقف املاک و مستغلات) و افراد متوسط جامعه (برای گردآوری مبالغ خرد جهت امور خیرخواهی و نیکوکاری) را مدنظر قرار داده و زمینهای را برای بهرهگیری از منابع وقفی کلان و خرد در جهت ارایه خدمات و تسهیلات قرضالحسنه در قالب «کارگستری»؛ «کارگشایی»؛ «توانمندسازی» و... فراهم نمود.
معنی لغوی وقف (wagf) «ایستادن»، «توقف کردن» و «نگه داشتن چیزی» میباشد (دهخدا, 1373). مفهوم فقهی وقف حبس عین ملک یا مال و آزاد گذاردن منفعت آن و مصرف منابع آن در اموری که واقف معین میکند؛ میباشد (الشهیدالاول, 1411ق). در قانون مدنی نیز وقف به این صورت تعریف شده است: «وقف عبارت است از اینکه عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود.» (قانون مدنی، ماده 55, 1385). تعریف اقتصادی وقف را میتوان تغییر در کاربرد منابع، از مصرف نسل حاضر، به یک سرمایهگذاری مولد که خدمات یا درآمدی برای مصرف نسلهای آینده ایجاد مینماید، در نظر گرفت (بختیاری, 1381).
سنت حسنه وقف از دیر باز در فرهنگ ایرانی و اسلامی ریشه دارد و در گذشتههای نه چندان دور منابع حاصل از وقف در مصارف خیریه، نوع دوستی، امداد رسانی و... کارکردهای بسیار زیادی داشته است. در حال حاضر اگرچه به اسباب و علل گوناگون، مقوله وقف از جایگاه و منزلت شایسته و بایسته خود دور افتاده است ولیکن هنوز هم میتوان در جایجای کشور، موقوفات و رقبات فراوانی را مشاهده نمود که واقفین و خیرین آنها را از خود به یادگار گذاشتهاند تا به مصارف خیر مورد نظر برسد.
موضوعات مورد وقف، اشکال و انواع مختلفی را شامل میشود نظیر چاه آب و قنات، باغات و زمینهای زراعی وکشاورزی، زمین و ابنیه مسکونی، تجاری و اداری، وسایل نقلیه، طلا و جواهرات، معدن، کارخانه، کتاب و کتابخانه، فرش و وسایل خانه و... که برای مصارف عام خیریه یا خاص نظیر ساخت و نگهداری مسجد، حسینیه، مهدیه، حرم و بارگاه ائمه و امامزادگان، آرامگاه مشاهیر و...؛ ساخت و نگهداری مدرسه، کتابخانه، حوزه علمیه و...؛ ساخت و نگهداری بیمارستان و درمانگاه؛ ساخت و نگهداری گرمخانه، نوانخانه، سرای سالمندان، شیر خوارگاه، خوابگاه و...؛ تامین مخارج برگزاری مراسم دعا، عزاداری و جشنهای مذهبی و...؛ رسیدگی به امور در راه ماندگان، ایتام و... وقف گردیده است. مدیریت و راهبری موقوفات در گذشته توسط خلفا، پادشاهان و درباریان صورت میپذیرفت و در دوران جدید اداره موقوفات در قالب «وزارت معارف، اوقاف و صنایع مستظرفه» و سپس «اداره کل اوقاف» و بعدها «سازمان اوقاف» و «سازمان حج و اوقاف و امور خیریه» و در نهایت «سازمان اوقاف و امور خیریه» تبلور یافته است ولیکن وظایف سازمان مزبور محدود به اداره موقوفات عام و نیز موقوفات خاص فاقد متولی بوده وصرف نظر از اداره موقوفات، فقط «کمک مالی در زمینه تبلیغ و نشر معارف اسلامی از محل عایدات موقوفات» در زمره وظایف سازمان مزبور قرار گرفته است، که به نظر میرسد مصارف مزبور به این نوع فعالیت بیشتر از محل موقوفات عام صورت میپذیرد. ولی نکته حائز توجه اینکه سازمان مزبور در زمینه «امور خیریه» که در عنوان سازمان هم قید شده است، فعالیت محسوس و قابل توجهی ندارد و این وظیفه و ماموریت خطیر در محاق سایر وظایف و فعالیتهای جاری سازمان یاد شده به ویژه بقاع متبرکه و فعالیتهای قرآنی قرار گرفته است یا حداقل از دیدگاه مردم اینچنین به نظر میآید.
به هر تقدیر و به دلیل عدم تبیین و تعبیه سازوکارهای لازم به منظور ایجاد زمینه مشارکت تمامی آحاد جامعه (حتی افراد دارای درآمد متوسط و پایین) در وقف و فقدان طرحریزی مکانیسمی برای اینکه افراد بتوانند به صورت انفرادی و با پرداخت هر میزان سهمالشرکه و قدرالسهمی در حد توانایی و بضاعت خود، در شکلگیری موقوفهای با هدف انجام امور خیریه مشارکت نمایند. فلذا در حال حاضر اینگونه تلقی میشود که وقف فقط مربوط به متمولین و طبقات درآمدی بالای جامعه است. به بیان دیگر ساخت یا واگذاری یک ملک به عنوان یک موقوفه برای مدرسه، مسجد، درمانگاه و... به صورت انفرادی از حد توان بسیاری از افراد جامعه خارج است و سازوکار «وقف جمعی یا گروهی» با احصاء و جمعآوری منابع کوچک افراد خیر متعلق به طبقات متوسط و پایین جامعه که قصد وقف دارند، در حال حاضر فراهم نیست.
به همین اعتبار حجم وقف عام (که تعیین نوع مصارف ناشی از عواید موقوفه، در اختیار سازمان متولی اوقاف است) به میزان وقف خاص (که نوع مصارف ناشی از عواید موقوفه توسط واقف تعیین شده است و از ید سازمان متولی اوقاف خارج است) کمتر بوده و تعداد موقوفات مطلقه (که درآمد آن در اختیار متولی است و حسب تشخیص هزینه مینماید) نسبت به موقوفات غیر مطلقه (که نحوه مصرف آن در وقفنامه قید شده و متولی مکلف به انجام عین آن است) کمتر است و از همه مهمتر اینکه آن طور که در وظایف سازمان اوقاف و امور خیریه نیز مستند است، بخش اعظم عواید مربوط به موقوفات، صرف نگهداری و توسعه موقوفه و به ویژه هزینههای اداری، مالی و پرسنلی مربوط به سازمان متولی است و در نتیجه، وظیفهمندی مشخص و معینی برای اینکه بخشی از عواید ناشی از موقوفات به ویژه در وقفیات عام و مطلقه، صرف تامین نیازهای اقشار ضعیف و نیازمند جامعه شود، وجود ندارد.
به هر تقدیر در حال حاضر عموم مردم فکر میکنند فقط دهکهای بالای درآمدی و ثروتمندان میتوانند یا میبایستی واقف باشند و طبقات متوسط از این موهبت محروم و مبری هستند و برای وقف مستطیع نیستند، در حالی که بایستی این امکان فراهم شود تا هر انسان خیری با هر بضاعتی بتواند بخشی از مال یا اموال خود را وقف کار خیر مورد نظر خود نماید.
از طرفی ما نتوانستیم این سنت حسنه را به مقولهای روزآمد و مدرن تبدیل نماییم و این امکان را فراهم کنیم که بتوانیم مبالغ نازل و اموال کوچک را در غالب وقف و برای مصارف خیر جذب نماییم. بدینترتیب بسیاری فکر میکنند تنها افرادی که به تنهایی توانایی ساخت یک موقوفه (بیمارستان، دانشگاه، درمانگاه، مسجد، مدرسه و...) را دارند یا کسانی که چند خانه و ملک دارند، میتوانند یکی از آنها را وقف کنند. ولی افراد متوسط اگر مثلاً بخواهند مبالغ کوچکی را وقف امر خیری نمایند این کار امکان پذیر نیست.
در هر حال بنظر میرسد بایستی راهحلی برای خارج کردن وقف از حالت اشرافی مختص ثروتمندان خارج و آن را به میان عموم مردم برد و مکانیسمی فراهم کرد تا هر یک از آحاد جامعه بتواند هر میزان از درآمد، سرمایه یا مال و اموال خود را که مایل بودند، وقف امر خیرمورد نظر نمایند. زمینهسازی اجرایی و فرهنگسازی برای ایجاد «موقوفات مشارکتی» یا «وقفیات جمعی و گروهی» میتواند این سنت حسنه را از محاق خارج سازد و ظرفیتها و قابلیتهای عظیم آن را در خدمت کمک به محرومان و مستمندان قرار دهد.
این باور عمومی وجود دارد که وقف چیزی، شبیه حج و مربوط به دهههای بالای سنی است و برای افراد جوان و میانسال تعریف نشده است. این باور از آنجا نشأت میگیرد که مردم همواره شاهد بودهاند که قدرتمندان و متمولین پس از پنجاه سالگی به فکر کار خیر و به جای گذاشتن باقیات صالحات و ایجاد موقوفات میافتند و بعضاً موقوفات مربوط به افرادی از طبقات بالای اجتماعی است که در زمان کهولت سن یا در حال احتضار، احساس میکنند که فرزندان به آنها توجه لازم را مبذول نمیدارند یا این حدس و گمان در آنها تقویت میشود که در صورت زمینگیر شدن و وداع گفتن بادار فانی، ماترک آنها صرف اموری میشود که مورد رضایت آنها نیست. فلذا به فکر وقف مال و اموال خود میافتند.
چه بسا برخی افراد با این تلقی که در صورت فوت آنها و به هنگام انحصار وراثت، بخش قابل توجهی از اموال آنها به عنوان مالیات بر ارث به دولت تعلق خواهد گرفت یا باعث اختلاف در بین خانواده (همسر و فرزندان، مادر و پدر و سایر وراث) میشود یا به عنوان مال مجهولالمالک و متروکه به دولت میرسد. در اواخر عمر یا پس از بروز بیماری لاعلاج و از کار افتادگی، نسبت به وقف تمام یا بخشی از مایملک خود اقدام مینمایند. به همین دلیل است که وقفنامهها قرابت زیادی با وصیتنامهها دارد.
در هر حال آنچه رایج و معمول است، اینکه بسیاری از وقفیات مشروط به فوت واقف یا فوت همسر وی بوده و باعث ایجاد این تلقی شده است که واقف جوان یا میانسال نداریم و متأسفانه نتوانستهایم با بروزرسانی این سنت حسنه که در گذشته کارکردهای بسیاری برای تأمین اقشار ضعیف و نیازمند داشته، این امکان و شایقه را فراهم کنیم که وقف را برای زندگی و زندگان بخواهیم و جوانان و میانسالان را نیز ترغیب به انجام این سنت نماییم.
یکی از مشکلات مبتلا به مقوله وقف که تبعات و عواقب زیادی در پی داشته و باعث کم اقبالی نسبت به آن یا کم تأثیری کارکردهای آن شده است، عدم تناسب و سازگاری برخی موضوعات و مصارف وقف نامهها با شرایط و نیاز روز جامعه یا عدم توجه آنها به نیازهای روزمره اقشار ضعیف و نیازمند میباشد. بهطور مثال در حال حاضر در برخی مناطق کشور بیمارستانها و درمانگاههای موقوفه مازاد بر نیاز منطقه مشاهده میشود که واقف و مقامات و مسوولان محل به دنبال راهاندازی آن هستند و در این ارتباط حتی به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی یا سازمانهای بیمهگر برای پذیرش مدیریت و راهبری آن و تأمین هزینههای جاری مربوطه فشار میآورند و بعضاً ظرفیتها و تجهیزات موجود در آنها مازاد بر نیاز منطقه و خارج از سطحبندی میباشد. در حالی که در همان مناطق نیاز مبرمی به مدرسه وجود دارد و کودکان آنها بلحاظ عدم دسترسی به مدرسه، دچار فقر و محرومیت میشوند و قس علیهذا.
یکی از آسیبهای دیگر موجود درباره مقوله وقف به ویژه در موقوفات خاص و غیرمطلقه، این است که در گذر زمان موضوع وقفنامه از سازگاری و امکانپذیری لازم با شرایط روز برخوردار نیست یا با توجه به بروز نیازهای جدید یا مشکلات حاد اقشار ضعیف و نیازمند، پاسخگو نیست (به عنوان مثال وقف آبانبار یا حمام عمومی در زمان گذشته بسیار مفید و اثربخش بوده، ولی در حال حاضر موضوعیت ندارد.) و هنوز نتوانستیم برای این امر راهکاری بیندیشیم تا بتوان وقف را در خدمت نیازهای اساسی و اولویتدار قاطبه مردم به ویژه افراد و اقشار نیازمند قرار بدهیم و این انعطاف را ایجاد کنیم که متناسب با نیازهای روز و اولویتدار مردم نیازمند از محل عواید موقوفات هزینه کنیم.
اگر چه وقف یا هنجارها و سنتهای مشابه با آن در تمدن ایرانی و نیز در سایر ادیان به ویژه ادیان الهی وجود داشته و نمونههای بسیار زیادی را میتوان در ادب و تاریخ ایران و نیز پیشینه ادیان موصوف یافت و لیکن این طرز تلقی که وقف مختص مسلمانان است و سازمان اوقاف و امور خیریه صرفا موقوفات مربوط به مسلمانان را تمشیت و تدبیر میکند یا بدین علت که در وظایف سازمان مزبور آمده است که عواید حاصل از موقوفات بایستی صرف اعتلای فرهنگ اسلامی شود، باعث شده که ما نتوانیم از تمام ظرفیتها و قابلیتهای سنت حسنه وقف برای جلب نظر متدینین سایر ادیان و به ویژه ایرانیان مقیم خارج از کشور استفاده کنیم. اگر بتوانیم مقوله وقف را عمومیت ببخشیم و تلاش کنیم سازوکاری فراهم کنیم برای اینکه عواید حاصل از وقف، مستقیما در خدمت تامین معیشت و سلامت و رفع مشکلات مردم نیازمند مورد نظر واقفین قرار بگیرد، میتوانیم تمام ایرانیان و حتی افراد غیرایرانی که قصد خیر داشته و میخواهند چیزی را وقف کنند، برای رفع نیازها و حوائج مردم جذب کنیم.
چه بسیارند ایرانیان خارج از کشور که به هر دلیل و بنا بر ملاحظاتی با سازمان اوقاف و امور خیریه زاویه دارند، ولی دل در گروی تمدن ایران و ایرانیان داشته و دل آنها برای کشورشان یا حتی مردمان بومی منطقه خود (محله، شهر یا روستای محل تولد) میتپد و میخواهند بخشی از مال و اموال خود را برای ایجاد رفاه و تأمین سلامت و معیشت مردم منطقه مورد نظر اختصاص بدهند ولیکن بنا بر ملاحظات موصوف از وقف اموال و املاک خود پرهیز میکنند و صرفا آن را برای ساختن بیمارستان و درمانگاه و نظایر آن صرف میکنند، در حالی که مردم آن منطقه نیازهای اضطراری و مهمتری دارند.
در حال حاضر با توجه به اینکه غالبا در موقوفات خاص، متولی تعیین شده و متولیان هر موقوفه برای خود سازمان اداری خاص خود تشکیل میدهند. به لحاظ عدم وجود صرفهجویی در مقیاس و بروز دیوانسالاری و بروکراسی، بخش اعظم عواید حاصل از موقوفه، صرف تأمین هزینههای اداری و تشکیلاتی سازمان متولی آن میشود و وجوه مازاد مورد نیاز جهت انجام موضوع وقف یا صرف امور خیریه شکل نمیگیرد. فلذا در چنین حالتی تمام تلاش متولی مصروف تحصیل عواید بیشتر برای ارتزاق سازمان متولی میشود و در بهترین حالت، عواید موقوفه تنها صرف توسعه بنا و املاک موقوفه میشود و منبع قابل توجهی برای رسیدگی به امور محرومان و مستمندان شکل نمیگیرد.
در ارتباط با موقوفات خاص و غیرمطلقه که در گذر زمان از موضوعیت خارج میشوند یا به لحاظ قدمت بنا و... نیاز به بازسازی و نوسازی دارند، از یک طرف نگهداشت یا تجدید بنای عین موقوفه امکانپذیر نیست و از سوی دیگر برای «تبدیل به احسن» موقوفه شرایط و لوازم صعب و پیچیدهای بایستی فراهم شود و برا ی این منظور میبایست احکام شرعی مربوطه متناسبا بهروزرسانی میشد که نشده است.
بلاموضوع شدن موضوعیت وقفنامه یا مجهولالتولیه شدن موقوفات نیز یکی دیگر از مشکلات و آسیبهای مقوله وقف در جامعه امروزی است که در نتیجه یا موقوفات متصرف پیدا میکند یا سازمان حج و اوقاف و امور خیریه اداره آنها را به عهده میگیرد یا شهرداریها متولی آن میشوند و بروز این مساله باعث کم اقبالی مردم به انجام وقف میشود.
آنچه از آسیبشناسی پدیده وقف در ایران میتوان نتیجه گرفت این است که این پدیده به شدت نیازمند روزآوری و تغییر دیدمان است و بایستی بتواند نقشها و کارکردهای خود را با شرایط روز جامعه وفق بدهد و میبایست سازوکاری را برای تامین مالی خرد از طریق وقف جهت انجام امور خیریه فراهم ساخت. به همین سبب ایده شکلگیری موسسه وقفی با دو حوزه کاری در بخش منابع شامل حوزه وقفی کلان (با هدف جذب منابع مالی یا موقوفات ثروتمندان) و حوزه وقفی خرد (با رویکرد تامین مالی خرد و جذب منابع قلیل طبقه متوسط جامعه) قابل طرح و امکان سنجی است:
جامعه هدف مورد انتظار موسسه وقفی (طرح استطاعت پذیر کردن وقف) در حوزه وقف املاک و مستغلات عبارتند از:
خانوادههایی که قصد دارند املاک خود را وقف کنند ولیکن نیاز دارند تا قبل از فوت در املاک خود سکنی گزینند یا از عواید آن بهرهمند باشند، خانوادههایی که واجد چندین فقره املاک و مستغلات هستند و قصد کار خیر دارند، افراد و خانوارهایی که قصد وقف دارند ولیکن توان مالی ایجاد یک موقوفه به صورت کامل را ندارند و میخواهند به صورت مشارکتی به امر وقف بپردازند، خانوارهای تک سرپرست، خانوادههای فاقد فرزند، خانوادههایی که فرزندان آنها مقیم خارج از کشور هستند، خانوادههایی که فرزندان آنها از تمکن مالی بسیار بالایی برخوردارند و نیازی به ارث و ماترک والدین ندارند، خانوادههایی که فرزندان آنها از رسیدگی به والدین خود استنکاف میورزند و خانوادههایی که املاک مسکونی گرانقیمت دارا هستند ولی در تامین هزینههای جاری خود ناتوان هستند.
در حالت اول این طرح افراد، املاک و مستغلات خود را نزد موسسه وقفی به صورت مشروط و مقید وقف میکنند تا پس از فوت آنها به تملک موسسه وقفی درآید و عواید حاصل از آن برای اهداف و مصارفی که واقف تعیین کرده، از طریق موسسه هزینه شود.
در حالت دوم این طرح، به منظور برقراری مستمری که در قالب نظام چند لایه تامین اجتماعی برای لایههای بیمه مازاد و مکمل (مضاعف) تعریف میشود، افراد املاک و مستغلات خود را نزد موسسه وقفی، امانت میگذارند و بر اساس ارزیابی قیمت ملک، تا مادامی که در قید حیات هستند مستمری ماهانه دریافت میکنند و پس از فوت، املاک و مستغلات موصوف به تملک موسسه در میآید. به عبارت دیگر تسهیلات مالی را به صورت قسطی دریافت میکنند و بازپرداخت آن پس از فوت آنها به صورت یکجا با تملک ملک توسط موسسه صورت میپذیرد و از منظر احتمال میزان مستمریپردازی (مدت متغیر بر اساس طول زندگی از زمان انعقاد قرارداد) این طرح را میتوان نوعی بیمه عمر و سرمایهگذاری یا بیمه عمر و پسانداز یا به عبارتی «بیمه عمر و تسهیلات مستمری» نامید.
و در حالت سوم افراد سپردههای بانکی خود را به وقف نزد موسسه وقفی میگذارند تا از محل رسوب سپردههای موصوف به افراد نیازمند تسهیلات پرداخت شود یا از محل عواید حاصل از آنها، کمک بلاعوض به نیازمندان صورت بپذیرد و در حالت چهارم افراد سپردههای بانکی خود را به وقف نزد موسسه وقفی میگذارند تا پس از فوت آنها، مانده سپرده از طریق موسسه وقفی صرف انجام کار خیر شود و در نهایت افراد میتوانند مبالغ خرد و کوچک خود را نزد موسسه وقفی بسپارند تا با تجمیع آنها، نسبت به احداث موقوفات یا انجام کار خیر مورد نظر اقدام شود.
همچنین برای تعالی بخشی مقوله وقف پیشنهاد میگردد که از محل عواید حاصل از امورات خیریه و فعالیتهای نیکوکارانه مورد نظر واقفین موصوف در زمینه تسهیلات قرضالحسنه اشتغال، ازدواج، مسکن، تحصیل و... سامان مییابد که این نوع کمکها بیشتر جنبه کارگستری، کارگشایی و توانمندسازی دارد.
این قبیل مشتریان میتوانند به موسسه وقفی اجازه بدهند که در صورت فوت آنها، تمام یا بخشی از آخرین موجودی آنان در بانک، مربوط به موسسه وقفی تعلق گرفته و نوعی وقف دائم تلقی شود تا عواید حاصل از آن در امور خیریه نظیر اعطای تسهیلات قرضالحسنه صرف شود.
به بیان دیگر، صرفنظر از وقف اموال منقول (نقد، انواع پول و شبهپول، طلا و سکه و...) میتوان این امکان را فراهم کرد که افراد املاک و مستغلات (زمین، مسکن و...) خود را نزد موسسه وقف کنند تا قبل یا پس از فوت آنها، عواید حاصل از آن صرف امور خیر شود. همچنین میتوان امکانی فراهم کرد که در ازای وقف املاک و مستغلات تا زمان فوت واقف، مبلغی به عنوان مستمری به وی پرداخت شود و پس از فوت ملک به تملک موسسه برای انجام امور خیریه درآید.
به این ترتیب وقف استطاعت پذیر شده و به متن زندگی مردم میآید و حتی در بین طبقات متوسط و پایین امکان پذیر میشود و همچنین منابع حاصل از موقوفات نیازهای جاری و روزمره محرومان و نیازمندان را پوشش میدهد و موسسه وقفی به عنوان متولی و امین موقوفات افرادی تلقی خواهد شد که قبل از مرگ و با نیت وقف، مال و اموال خود را نزد موسسه وقفی به ودیعه نهادهاند و نیز واسطه خیر افرادی خواهد شد قصد وقف منابع مالی خرد و کوچک خود برای انجام کار خیر را دارند.
چه بسا افراد خیر و نیکوکاری که قصد وقف دارند ولی مال و اموال مورد نظر آنها به تنهایی برای ساخت یک موقوفه (مسجد، مدرسه، درمانگاه، بیمارستان و...) کفایت نمیکند. در چنین حالتی موسسه وقفی، به عنوان کارگزار و مباشر مشتریان خیر و نیکوکار خود با جمعآوری اموال وقفی کوچک و پراکنده واقفان نسبت به احداث موقوفات مورد نیاز جامعه اقدام مینماید. موسسه وقفی راهحلی است برای رفع برخی از کاستیها و نارساییهای موجود در ارتباط با سنت وقف و باعث احیا و بازیابی نقش و کارکردهای آن میگردد. وجود موقوفات متروکه، مجهولالتولیه و بلااستفاده یا موقوفاتی که در گذر زمان موضوعیت خود را از دست دادهاند و تبدیل به احسن آنها نیز دچار مضایق و محدودیتهایی است و به ویژه عدم تطابق موضوع موقوفات با نیاز روز تنگدستان و نیازمندان از جمله آسیبهای فراروی مقوله وقف است، که با شکلگیری موسسه وقفی پیشنهادی بسیاری از این نواقص و کاستیها مرتفع خواهد شد.
به طور عرفی و معمول جهت احصای عواید حاصل از موقوفات، بایستی متولی یا افراد امین و خبرهای ساماندهی شوند تا اراضی، املاک، مستغلات و اماکن تجاری و مسکونی و... موقوفه را اجاره داده و مبالغ اجاره را دریافت کنند تا برابر نیات واقفان و شرایط مندرج در وقفنامهها در موضوعات تعیین شده از سوی واقف هزینه شود، بهترین ابزار برای انجام این عملیات با توجه به تنوع و پراکندگی و تخصصی بودن امور مرتبط میتواند، شکلدهی موسسه وقفی پیشنهادی باشد که با کمترین هزینههای سربار به انجام این مهم بپردازد و مکانیسمهای طراحی شده در بانک مزبور به گونهای خواهد بود که موقوفات آن هیچ گاه با مشکلاتی از قبیل متروکه شدن، بلااستفاده و بلاموضوع شدن و مجهولالتولیه شدن و... (که در حال حاضر مبتلا به موقوفات سنتی قدیمی است) مواجه نخواهند شد.
مراحل کلی تاسیس موسسه وقفی پیشنهاد عبارتند از:
1- تعدادی از اشخاص حقیقی و حقوقی با وقف بخشی از مال و اموال مورد نظر خویش، برای تاسیس موسسه وقفی به عنوان هیات موسس (در شرف تاسیس) اقدامات اولیه جهت تاسیس موسسه مزبور و اخذ مجوزات لازم از مبادی ذیربط به ویژه سازمان اوقاف و امور خیریه را به عمل میآورند.
تبصره 1: در این مرحله بایستی یک مجوز خاص برای شکلدهی موسسه وقفی از مبادی ذیربط نظام اخذ شود و انحصار این روش به موسسه وقفی موصوف اعطا شود.
تبصره 2: همچنین بایستی فرآیند وقف سپردههای بانکی و املاک در قالب این موسسه ازطریق اخذ مجوز با انعقاد تفاهمنامه به تایید بانک مرکزی رسیده و به همه بانکها ابلاغ شود.
2- هیات موسس پس از فراهم شدن مقدمات تاسیس موسسه مزبور، با اعلام عمومی پذیرهنویسی سهام وقفی یا اوراق مشارکت وقفی تمامی آحاد جامعه را که علاقهمند به مشارکت در این اقدام خداپسندانه هستند، دعوت مینماید تا به عنوان واقف در تاسیس موسسه وقفی مساعدت کنند. این امکان برای واقفین مزبور فراهم میشود تا علاوه بر اموال منقول و وجوه نقد، طلا و مسکوکات، اسباب و اثاثیه بتوانند ابنیه و مراکز تجاری و اداری خود را جهت تاسیس شعب موسسه وقفی، وقف نمایند.
3- موسسه وقفی از منظر هیات موسسان و نیز دارندگان سهام و اوراق پذیره وقفی یا اوراق مشارکت وقفی، غیرانتفاعی و تابع قوانین و مقررات موضوعه از جمله ماده 584 قانون تجارت خواهد بود.
4- پس از تاسیس موسسه وقفی و آغاز عملیات اجرایی آن، طیفی از سپردههای وقفی در بانکها برای موسسه تعریف میشود اعم از سپرده وقفی برای اعطای تسهیلات ازدواج، اشتغال، ودیعه مسکن، خرید و ساخت مسکن، هزینههای درمانی و... که واقفین وجوه خود نزد بانکها را نزد موسسه وقفی به ودیعه و امانت بگذارند (مشابه وجوه اداره شده) و موسسه وقفی اجازه یابد از محل آنها یا عواید حاصله تسهیلات بپردازد.
5- شبکهای از معتمدین محلی و افراد امین که میتوانند از بین واقفین انتخاب شوند، موسسه وقفی را در زمینه شناسایی و معرفی یا تایید اضطرار و اولویت افراد نیازمند برای دریافت تسهیلات موسسه، همیاری و همراهی خواهند نمود.
تبصره: موسسه میتواند فرآیند نیازمندیابی فعال را از طریق سازمانهای خیریه موجود یا سمنهای (NGO-ها) مورد اعتماد خود به انجام برساند.