جای خالی شادی در جامعه
امانالله قرایی
شادی به عنوان یک احساس با عمیقترین لایههای وجودی و اجتماعی ما سر و کار دارد. بنابراین شادی چیزی است که هر قوم یا گروه یا ملتی براساس تجربه تاریخی و نظام فکری و جهانشناسیاش آن را به عنوان نوعی معنا در کلیت نظام معنای خود میآفریند. گفتمان شادی شیوه سخن گفتن ما درباره شادی است. اینکه ما شاد بودن را چگونه میبینیم، چگونه میفهمیم و چگونه درباره آن سخن میگوییم، یک گفتمان را شکل میدهد. شاد بودن اگر صرفا یک احساس گذرا بود، ما نیاز چندانی برای جدی گرفتن آن نداشتیم. اما واقعیت این است که شادی یا نا شادی همبستگی عمیق و ژرفی با شیوههای تولید و توزیع قدرت در جامعه دارد. ما ایرانیها چندان شاد نیستیم. این یک واقعیت است که خودمان هم کمابیش بر آن واقفیم و از چهرههای درهم و برهم و افسردهای که هر روز در گوشه وکنار شهر میبینیم، قابل تشخیص است. راههای شاد بودن را هم چندان یاد نگرفتهایم و حتی پیش آمده مسیر اشتباهی را برای شادی کردن در پیش گرفتهایم. شادیهای دسته جمعی مان هم محدود میشود به خوشحالیهای کوتاه چند ساعته نتیجه یک مسابقه فوتبال یا شادیهای انتخاباتی که آن هم به ندرت اتفاق میافتد. نتایج آخرین تحقیق جهانی که درباره شادی و احساس رضایت از زندگی از سوی موسسه تحقیقاتی «زمین» وابسته به دانشگاه کلمبیا صورت گرفته، ایران را در جایگاه 115 جهان در بین 156 کشور جهان قرار میدهد. اما اینکه شادی از کجا میآید و چه عامل یا عواملی باعث میشود بعضی از مردم و کشورها شادتر از سایر مردم و کشورها باشند پرسشی است که سالیان طولانی اندیشمندان مختلف در حوزههای روانشناسی، فلسفه، جامعهشناسی، مطالعات فرهنگی، روانشناسی اجتماعی و حتی تاریخ و علم اقتصاد نیز با آن درگیر شدهاند. چیزی که به عنوان حاصل تحقیقات حوزههای مختلف علمی در این زمینه میتوان گفت عبارت است از اینکه شادی دارای دو منبع متفاوت و به هم پیوسته است. یکی از آنها عبارت است از فیزیولوژی و ویژگیهای جسمی و طبیعی انسان: دوم عبارت است از محیط و جامعه. از دیدگاه روانشناسان و انسان شناسان زیستی بین افراد تفاوتهای بارز و آشکاری وجود دارد. برخی از افراد شادترند و برخی غمگینتر. حتی افرادی که در موقعیتهای کاملامشابه مثل یک خانواده واحد قرار دارند و از لحاظ اقتصادی، شرایط مساوی و مشابهی دارند و از نظر آموزش و تحصیلات از امکانات مشابهی برخوردارند و کسانی که حتی تجربههای مسیرهای زندگی آنها کاملامشابه است، میزان و نوع شادی شان یکسان نیست.
بررسیهای روانشناسان نشان میدهد که انسانها از لحاظ فیزیولوژیک با هم متفاوت هستند. اما از این بینش جامعهشناسانه شادی بیش از آنکه از درون رگ و ریشههای عصبی، امیال و غرایز احساسی یا جسمانی برخیزد، تولیدات اجتماعی هستند که جوامع و گروهها متناسب با مقتضیات و شرایط شان آنها را تولید میکنند، این بینش جامعه شناسانه به ما میگوید همه اشکال احساسات و عواطف از جمله احساس شادی نوعی برساخت اجتماعی است.منظور از برساخت اجتماعی این است که احساسات نیز مانند کالاها، رخدادها و دیگر پدیدههای انسانی در نتیجه فرآیندهای اجتماعی، تعاملات و مناسبات اجتماعی و شرایط مادی و غیرمادییک گروه یا جامعه شکل میپذیرند. گروهها و جوامع هستند که نوع احساسات شیوه بیان و ابراز احساسات راههای کنترل احساسات، معنا و محتوای احساسات، و دیگر ابعاد احساسی یا عاطفی ما انسانها را تعیین میکنند. اگر ما بخواهیم این دیدگاه یعنی احساس به مثابه برساخت اجتماعی را با دقت بفهمیم، یک راه ساده وجود دارد اینکه به مقایسه گروههای اجتماعی مختلف یا جوامع مختلف بپردازیم. بنابراین ما باید از منظر جامعه شناسانه به برساخت اجتماعی احساس شادی توجه کنیم. از این منظر شادی امر مستقل، منتزع یا مجزا از عقل نیست. همچنین شادی به مثابه یک احساس مجزا، مستقل از نهادهای اجتماعی دیگریعنی نهادهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیست. همه احساسات از جمله احساس شادی نوعی چارچوب اجتماعی دارد. ما اگر به انواع، شیوهها و ابزارها و ابعاد دیگر بروز احساسات از جمله احساس شادی در جامعه توجه کنیم، میبینیم که با وجود افراد متفاوت و متعدد، اما از نظر احساس شادی یا هر نوع احساس دیگر بین همه افراد الگو یا الگوهای مشترک، وجود دارد. یعنی اگرچه افراد از لحاظ تحصیلات، سن یا جنس با هم متفاوتند و اگرچه تفاوتهای فردی بین افراد فراوان است اما کمابیش افراد متعلق به یک جامعه و یک گروه دارای الگوی مشترک شاد بودن یا نبودن هستند. اما گفتمان شادی عبارت است از شیوه تکوین و شکلگیری و تغییر و توسعه احساس شادی در انسانها، ما در جامعه به شیوههای مختلفی احساسات را تعریف میکنیم. شادی به عنوان یک احساس با عمیقترین لایههای وجودی و اجتماعی ما سر و کار دارد. بنابراین شادی چیزی است که هر قوم یا گروه یا ملتی براساس تجربه تاریخی و نظام فکری و جهانشناسیاش آن را به عنوان نوعی معنا در کلیت نظام معنای خود میآفریند.