لایههای پنهان اعتراضات
تخصصگرایی جایگزین مناسبات رانتی شود تا جوان ایرانی حس کند، میتواند سهم خود را در این کشور داشته باشد
زهرا سلیمانی|
در تشریح عوامل موثری که باعث شکلگیری رخدادهای اخیر در فضای عمومی کشور شده است، عالمان حوزههای مختلف تلاش میکنند تا سهم هر حوزه در بروز اعتراضات را تحلیل و ارزیابی کنند. روایتهای مختلفی نیز در خصوص اثرات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رخدادهای اخیر از جانب عالمان علوم مختلف ارایه شده است. اما کمتر شاهد ارزیابیهایی هستیم که به صورت مصداقی نارساییهای موجود و خروجی برآمده از آنها را تحلیل کرده باشند. بیتالله ستاریان عضو هیات علمی دانشگاه تهران در جریان گفتوگو با «تعادل» به دنبال بررسی مصداقی نقش مسکن به عنوان یک عامل مهم اقتصادی که ریشههای آن حوزههای مختلف اجتماعی، روانی و حتی سیاسی خانواده را در بر میگیرد، تلاش میکند روایت خاص خود را از رخدادهای اخیر ارایه کند. ستاریان با اشاره به اینکه حوادث اخیر را نمیتوان صرفا سیاسی- اجتماعی یا سیاسی قلمداد کرد، بلکه تلفیقی از همه مطالبات فروخورده مردم در حوزههای یاد شده باعث شده تا شاهد شکلگیری حوادث اخیر باشیم. این استاد دانشگاه با اشاره به اینکه امروز حدود 70 درصد درآمد خانوادههای شهری صرف اجاره مسکن میشود این پرسش را طرح میکند که با یک چنین وضعیتی آیا عجیب است که شاهد اعتراض باشیم؟
این روزها بسیاری از تحلیلگران به دنبال رمزگشایی از وجوه مختلف رخدادهای اعتراضی اخیر هستند. شما چه برداشتی از مطالبات جوانان و سایر اقشار در این زمینه دارید؟
در همه حرکتهای بزرگ اجتماعی و سیاسی جهان از جمله انقلاب سال57، سه گزاره اساسی به چشم میخورد که شامل نان، مسکن و آزادی میشود. در واقع یکی از بنیانهای بروز نارضایتی مردم از حکومت بخش مسکن است. چون این گزارهها با هستی و حیات آدمیان در ارتباط است؛ مسکن به حیات اجتماعی بشر متصل است. یعنی اگر فردی مسکن نداشته باشد، حیات اجتماعیاش شکل نمیگیرد، نمیتواند خانواده را به عنوان پایه اولیه همه اجتماعات تشکیل دهد. مانند نان که فقدان آن انسان را به ورطه نیستی میکشاند.یا آزادی که غذای روح انسان است و نبود آن انسان را از خویشتن خویش تهی میسازد.
اما چرا مشکلات مسکن در ایران این اندازه جدی شده، چرا علیرغم همه سرمایهگذاریهای نجومی صورت گرفته در ایران، مسکن همچنان به یک کالای دست نیافتنی برای مردم بدل شده است؟
متاسفانه سیاستگذاران ایرانی به مسکن به عنوان یک بخش کوچک در کنار سایر بخشها نگاه میکنند. در حالی که مسکن با هستی و زیست انسانها ارتباط نزدیک دارد. همچنین مسکن با کلیت اقتصاد گره خورده است. زمانی که نارسایی در حوزه مسکن مشاهده میشود، یعنی کلیت اقتصاد با مشکل روبهروست. این نارسایی نیز کلیت زندگی ایرانیان را دچار تکانه میسازد. امروز که دولت سیزدهم متوجه شده برای تامین مسکن اجارهای و خرید مردم مشکل دارد باید بداند که اقتصاد کلانش مشکل دارد. اما از این درک غفلت شده است. باید بدانیم، طی ماههای اخیر گرانی مسکن پیشتاز همه گرانیها در کشور بوده است. قیمت مسکن اجارهای و خرید به اندازهای افزایش پیدا کرده که هر اندازه مردم بدوند، باز هم به قیمت مسکن نمیرسند. این روند باعث شده تا زندگی خانوادگی و اجتماعی ایرانیان با مشکل مواجه شود، وقتی شما حیات یک انسان را تهدید کنید، واکنش نشان میدهد و برافروخته میشود و به خیابان میآید و از خودش و زندگیاش دفاع میکند. ایران و اروپا و آفریقا هم ندارد.
اما دولت سیزدهم وعده ساخت 1میلیون مسکن سالانه و 4میلیون در 4سال را داده است، چرا توفیقی در این زمینه حاصل نشده است؟
وقتی حرف از 1میلیون واحد مسکونی در سال میشود، صحبت از یک پروژه عظیم است. حتی نمیتوان به آن مگاپروژه گفت، فوق مگاپروژه است و همه اقتصاد و دیپلماسی باید به خدمت آن درآیند. تحریمها باید لغو شوند، اقتصاد دولتی جای خود را به اقتصاد خصوصی بدهد، انحصارها پایان پیدا کند. تکنولوژیهای روز به کار گرفته شوند و...اما در ایران به یک چنین ضرورتهایی بیتوجهی شده است. مسکن حداقل نیمی از اقتصاد همه کشورها از جمله ایران را به خود اختصاص داده است. یعنی مساله مسکن با اقتصاد کلان مرتبط است و با نگاه بخشی نمیتوان با آن مواجه شد.
در واقع شما معتقدید بخشی از اعتراضات اخیر برآمده از بیتوجهی دولت و نظام حکمرانی به نیازهای اساسی مردم از جمله مسکن است؟
یکی از مهمترین دلایل بروز اعتراضات اخیر، عدم توجه به مطالبات سیاسی و اجتماعی مردم است. یعنی مردم در خصوص گشت ارشاد، ردصلاحیتها و... اعتراض دارند. اما اگر از لایههای سطحی به لایههای درونیتر ورود کنیم، متوجه میشویم که بخش مهمی از اعتراضات ناشی از فشار اقتصادی به مردم است. این فشارها آستانه تحمل را از میان میبرد. مسکن است که آستانه صبر جامعه را به شدت پایین میآورد. کدام جوانی در ایران است که میتواند امید به خرید حتی در حاشیههای شهر خانه داشته باشد؟ نه تنها خرید خانه ممکن نیست، جوانان و خانوادهها برای اجاره خانه هم مشکل دارند. بدتر از همه چون مسکن یک عامل حیاتی است و باید تامین شود، مردم برای تامین آن حتی ناچار به غلتیدن در ناهنجاریها نیز میشوند. فرد برای بهرهمندی از خانه به خود اجازه میدهد رشوه بگیرد، فساد کند و سایر تخلفات را جایز میداند. بنابراین مساله مسکن یک مقوله صرف مهندسی نیست، اجتماعی است، امنیتی است، فرهنگی است و... امروز در شهرها و کلانشهرها، بالای 70 تا80 درصد درآمد افراد باید صرف اجاره مسکن شود. در آمارهای خود نهادهای حکومتی اعلام شده، حدود 50 درصد درآمد افراد در سراسر کشور صرف مسکن میشود. حالا شما تصور کنید، این عدد به 10 الی 12 درصد برسد. چقدر بهبود حاصل میشود؟ چقدر مردم احساس بهتری برای زندگی پیدا میکنند. از این طریق شهروندان میتوانند بخشی از درآمد خود را صرف تفریح، آموزش، رفاه و... کنند. اما سیستم به این گزارهها بیتوجهی کرده و شرایط مسکن را به گونهای بحرانی کرده که مردم دیگر آرامش ندارند. به دلیل مشکلات مسکن یک استرس پایان ناپذیر بر زندگی مردم سایه انداخته که انگار خروج از آن ممکن نیست. این روند بدون تردید باعث بروز نارضایتی میشود. اگر مردم اعتراض نمیکردند، عجیب بود. حتی جوانان و نوجوانان نیز ردپای این استرس را در رفتار پدر و مادر خود احساس میکنند و وقتی که برای اعتراض بیرون میآیند، حتی وقتی در ظاهر شعارهایی متفاوت با موضوعات اقتصادی سر بدهند، باز هم حامل مطالبات اقتصادی و رفاهی پدر و مادر خود نیز هستند. با این روند دولت وعده ساخت یک میلیون مسکن را داده اما کمتر از 60 هزار واحد را نیز به اتمام نرسانده! چون وضعیت اقتصادی وخیم است و قوانین برخلاف واقعیتهای اقتصادیاند. تحریمها وجود دارند و شاخصهای اقتصادی در وضعیت نزولی هستند. در شرایط عدم ثبات هیچ سرمایهگذاری حاضر به سرمایهگذاری در مسکن نیست؛ دولت هم توان تامین سرمایه مورد نیاز ساخت این میزان مسکن را که حدود نیمی از نقدینگی کل کشور را نیاز دارد، ندارد. بنابراین فقط وعده میدهند. از این طریق تنها زمان بروز نارضایتیها را کمی به تاخیر میاندازند اما در واقع تغییر چندانی حاصل نمیشود.
شما اشاره کردید شعار انقلاب سال 57 نان، مسکن و آزادی بود. این شعار در سال 1401 بدل شده به زن، زندگی و آزادی. این روند تغییر آیا نشانه تحول است یا معنای دیگری دارد؟
در وهله نخست، شعار نان، مسکن و آزادی نهتنها شعار انقلاب مردم ایران، بلکه شعار هر حرکت تحولخواهی در جهان است. از نیکارگوئه و کوبا و آرژانیتن بگیرید تا تونس و مصر و... اما چرا شعارهای امروز با سالهای قبل تفاوت دارند؟ چون در سالهای قبل از انقلاب 57 نیز مردم در ابتدا، گزارههای دیگری را مطرح میکردند اما در اوج انقلاب، شعارها بدل به نان، مسکن آزادی شد. ابتدا نسبت به نظام تکحزبی، برخورد با جوانان، کاپیتولاسیون و... صحبت میشد، اما در ادامه بدل به شعارهای ریشهای اقتصادی شد. موضوع دوم این است که در بطن شعار، زن، زندگی و آزادی هم شما نشانههای روشنی از مطالبات اقتصادی قابل ردیابی است. مثلا جوان ایرانی امروز از «زن» میگوید، از «زندگی» و از «آزادی». من از شما میپرسم، معنای زندگی چیست؟ بخش قابل توجهی از زیر پوست شعار زندگی که طرح شده، مسکن، تورم پایین، رفاه، مقابله با فقر، درآمد سرانه بالا، اشتغال مناسب و... است. اتفاقا به نظر میرسد، جوانان ایرانی با هوشمندی بستهای مطالبات جدی را در قالب این شعارها طرح کردهاند. انکار مطالبات اقتصادی در رخدادهای اخیر، تقلیل و انکار موضوع و یک اشتباه جدیتر است. بنابراین با این تفسیرها شما تفاوت بنیادین در این دو شعار نمیبینید.
به نظر میرسد، اینبار هم برخی افراد و جریانها تلاش میکنند مطالبات جوانان و مردم را انکار کنند، آنها را سرکوب کنند و خود را به نشنیدن بزنند. خطر این غفلت در دورنمای آینده چیست؟
کسانی که مطالبات مردم را انکار میکنند، خوب است کمی تاریخ بخوانند و حوادث منجر به انقلاب سال 57 را مرور کنند. در چند ماه منتهی به انقلاب سال 57 بسیاری از تصمیمسازان مهم در حکومت قبلی، اصل مطالبات و جنبش مردمی را انکار میکردند. اما این روند انکار منجر به انفجار بزرگ در بهمن 57 شد. معتقدم باید لایههای پنهان اعتراضات اخیر بررسی شود. هرچند در ظاهر بهانه آغاز این رخدادها بحث گشت ارشاد به نظر میرسید اما در لایههای دورنی، جوانان خواستار بهبود وضعیت اقتصادی و رفاهی خود هستند. میخواهند به آنها اجازه داده شود، زندگی تشکیل بدهند و تشکیل زندگی بدون کار، بدون درآمد و بدون مسکن ممکن نیست. نتیجه این ندیدنها، انکارها، غفلتها و... امروز بدل شده به مهاجرت گسترده نخبگان و اقشار مختلف کشور. از ریاضیدان و مهندس و برنامهنویس و دکتر گرفته تا پرستار و تکنیسین و کارگر ساده در حال مهاجرت هستند.
راهکار پیشنهادی شما برای حل این بحران چیست؟
من در حوزه مسائل اقتصادی و راهبردی پیشنهاد میدهم. اساتید جامعهشناسی در حوزه اجتماعی. کارشناسان سیاسی، ابعاد سیاسی مطالبات را تحلیل میکنند. به اعتقاد من انحصار، فساد و عدم شایستهسالاری پدر این کشور را درآورده است. جوان ایرانی زمانی که وارد جامعه میشود با شبکه به هم پیوستهای از انحصارها، فسادها، نارساییها و عدم شایسته سالاری مواجه میشود و طبیعی است که سرخورده شود و به دنبال دریچهای برای اعتراض یا مهاجرت بگردد. این وضعیت باید اصلاح شود. تخصصگرایی باید جایگزین مناسبات رانتی و ارتباطات خارج از محدوده شود تا جوان ایرانی هم حس کند، میتواند سهم خود را در این کشور داشته باشد. بخش مسکن در این زمینه یک حوزه بنیادین است که میتواند بخش قابل توجهی از احساسات عمومی در خصوص رفاه را پوشش بدهد.