نابسامانی روانی؛ چرا و چگونه؟

۱۴۰۱/۰۸/۰۷ - ۰۳:۰۷:۱۷
کد خبر: ۱۹۳۸۱۶
نابسامانی روانی؛ چرا و چگونه؟

فربد فدایی

استرس‌ها، خشونت‌ها و عصبانیت‌ها در بیشتر شدن برخوردهای خشن اجتماعی موثرند. از جمله این موارد می‌توان به مسائل ساده‌ای همچون ترافیک و مشکلات مربوط به پارک وسایل نقلیه به‌ویژه در کلانشهرها تا مشکلات بزرگ‌تری همچون مسائل اقتصادی، گرایش جوانان به مواد روانگردان، عدم برنامه‌ریزی مناسب برای اوقات فراغت، الگوبرداری‌های نادرست از برخی شخصیت‌های خشن در برنامه‌های ماهواره‌ای و اینترنت و کمبود و گران بودن امکانات تفریحی سالم برای جوانان اشاره کرد. با این حال، اگر همه عوامل موثر در ایجاد پرخاشگری و بروز خشم نیز وجود داشته باشد و فرد مهارت لازم برای خویشتنداری و پرهیز از رفتار خشن را داشته باشد، میزان بروز خشونت در جامعه و حتی درگیری‌ها تا حد قابل توجهی کاهش می‌یابد که این خویشتنداری تحت تاثیر مسائل سرشتی، تربیتی و فرهنگی، آموزش مهارت‌های فردی مانند کنترل خشم و حل مساله و نیز روش‌های مدارا با مشکلات و حمایت فرزندان از سوی والدینشان ایجاد می‌شود. در واقع انسان یک واحد زیستی، روانی و اجتماعی است. ژنتیک، عوامل فیزیکی محیط، روابط خانوادگی و شرایط اجتماعی در ساختار و رفتار او نقش دارند. اگر فردی ژن‌های بلندی قد را داشته باشد در صورت وجود منابع غذایی کافی، قدش بلند خواهد شد؛ اما اگر با سوءتغذیه روبرو باشد، امکان بالقوه بلندی قد محقق نخواهد شد. به این ترتیب شرایط می‌توانند تاثیر بسزایی در انسان داشته باشند. محیط سرد خانواده، احساس ناایمنی در کودک به وجود می‌آورد که در بزرگسالی به اضطراب او می‌انجامد یا به عنوان نمونه مهاجرت اجباری، جنگ و بیکاری، موجب آسیب‌های روانی در فرد می‌شود. 

این عوامل با یکدیگر ارتباط‌های چندجانبه دارند، برای نمونه، جنگ، سوءتغذیه و محیط ناایمن خانوادگی هر سه یکدیگر را تقویت می‌کنند. «بهداشت روانی» بدون توجه به همه عوامل حاصل نمی‌شود؛ بنابراین راه چاره برای رفع ابتلائات روانی، فقط با امکانات درمانی بهتر میسر نیست بلکه پرهیز از جنگ و خشونت‌های بین فردی، امکانات آموزشی و ورزشی و ایجاد کار نیز در کاستن از نابسامانی‌های روانی موثر است. تغییر و تحولات زندگی عموما نقش عامل آشکارساز را دارند؛ نابسامانی‌های روانی به این ترتیب یک عامل منفرد ندارد بلکه تعامل حداقل دو عامل وجود دارد که به صورت کلی به «عوامل زمینه‌ساز» و «عوامل آشکارساز» تقسیم می‌شوند. تغییر و تحولات زندگی عموما نقش عامل آشکارساز را دارند؛ مثلا فردی از نظر ارثی مستعد افسردگی است اما دچار افسردگی نمی‌شود، مگر آنکه رویداد ناخوشایندی در زندگی‌اش روی دهد، برای نمونه شنیدن پاسخ منفی از فرد مورد علاقه خود برای ازدواج. هر چه تعداد و شدت عوامل موجب فشار روانی بیشتر باشد، احتمال بروز اختلال روانی هم بالاتر می‌رود؛ به نحوی که در برابر فشارهای شدید مانند زلزله، سیل، جنگ، سوانح هواپیما یا وسایل حمل و نقل زمینی، بدون وجود عامل زمینه‌ای هم فرد ممکن است مبتلا به نابسامانی روانی شود. بنابراین جای تعجب ندارد اگر در شرایط کنونی اجتماعی که گرانی، بیکاری، آلودگی هوا، آلودگی صوتی، خشکسالی، افزایش جرم و جنایت و اعتیاد در حد بالایی است، مشکلات روانی افزایش یابد. پژوهش‌ها نشان می‌دهد، سروصدای محیط، سبب افزایش تحریک‌پذیری و پرخاشگری می‌شود و گرمای زیاد با افزایش خشونت همراه است. آلودگی هوا و ریزگردها موجب عصبانیت می‌شود، ازدحام جمعیت از عوامل زمینه‌ای پرخاشگری است که نه فقط در انسان بلکه در جانوران هم دیده می‌شود، اینها عوامل زیستی موجب پرخاشگری است. بنابراین اگر قرار به مقابله با اختلالات روانی و جرم است، چاره کار فقط افزایش تخت‌ها و درمانگاه‌های اعصاب و روان یا افزایش تعداد زندان‌ها نیست، مقابله واقعی باید با عوامل زمینه‌ساز و آشکارساز بیماری و بزه انجام گیرد که در این زمینه، مشکلات جدی وجود دارد. در نتیجه برای مقابله با اختلالات روانی و جرم، چاره کار فقط افزایش تخت‌ها و درمانگاه‌های اعصاب و روان یا افزایش تعداد زندان‌ها نیست، مقابله واقعی باید با عوامل زمینه‌ساز و آشکارساز بیماری و بزه انجام گیرد که در این زمینه، مشکلات جدی وجود دارد.