سندروم پرفکشنیسم در نوجوانان
مونا عباسی
همه ما انسانها در زندگی به دنبال تلاش هستیم تا رشد کنیم و استعدادهای بالقوهمان را پرورش دهیم. درواقع، همه ما انسانها پتانسیلهایی داریم و سعی میکنیم تا این پتانسیلها را بالفعل کنیم تا بتوانیم به کمال مطلوب دست پیدا کنیم اما دستیابی به کمال همیشه مثبت نیست. فردی که دارای ویژگی کمالگرایی مطلوب یا سالم است، در مسیر زندگی به دنبال اهدافی است که برای آنها تلاش میکند و این تلاشها به او احساس لذت بخشی میدهد. اما فردی که دارای ویژگیهای کمالگرایی نامطلوب یا ناسالم است، معمولاً اهداف دستنیافتنی، غیرمنطقی یا غیرمعقول را دنبال میکند. این افراد معمولاً فقط به نتیجه و رسیدن به هدف فکر میکنند و همیشه در طولِ مسیرِ رسیدن به اهداف احساس بیقراری، اضطراب و ناامیدی دارند. افراد دارای کمالگرایی ناسالم، به دلیل آنکه ایدهآل و استانداردهای زندگیشان بسیار بالاست، درنهایت حالتهایی مثل افسردگی و احساس عزتنفس پایین را تجربه میکنند. در واقع این افراد مبتلا به سندرم پرفکشنیسم یا کمالگرایی افراطی هستند. در این سندرم، فرد حتی با رسیدن به اهداف، آرزوها و انتظارات، احساس رضایت ندارد و حال خوبی را احساس نمیکند؛ درواقع این فرد همیشه احساس بیقراری دارد و همیشه احساس میکند کار نیمهتمام دیگری وجود دارد؛ درست مثل کوهنوردی که یک قله را فتح میکند و احساس میکند یک قله دیگری وجود دارد که باید فتح کند و به همین ترتیب همیشه در پی جستوجوی فتح کردن قلههایی است که تمامی هم ندارد. کمالگرایی افراطی نوعی اختلال شخصیتی است که میتواند جزو زیرمجموعه اختلالهای شخصیت وسواس و اجبار به انجام یک کار قرار بگیرد؛ چون این افراد هیچ حد متوسطی در زندگیشان برای انجام کارها قائل نیستند و همیشه احساس میکنند که باید کارها را به نحو احسن انجام دهند؛ بنابراین، شکست و انجام ندادن درست کارها برای آنها احساس اضطراب و هراسهای زیادی را ایجاد میکند.
اضطراب و هراسِ نگرانکننده در این افراد باعث میشود آنها از انجام دادن کارها سر باز زنند و یک الگوی اجتنابی در انجام کارها داشته باشند؛ بهعبارتیدیگر، فرد با این ذهنت منفی که مبادا کار را خراب کند یا شکستی در هدفش داشته باشد، وارد مقوله کاری نمیشود و غالباً از تلاش برای رسیدن به اهدافش دست برمیدارد. اما باید بدانیم که سرمنشأ ظهور سندروم پرفکشنیسم در نوجوانان و جوانان در اکثر مواقع خانوادهها هستند. معمولاً والدین کمالگرا، فرزندان کمالگرایی را تربیت میکنند؛ این پدر و مادرها بدون در نظر گرفتن تواناییها و استعدادهای فرزندشان، از همان کودکی از او انتظارات بالایی دارند و حتی گاهی والدین تمایل دارند تا فرزندشان ادامهدهنده آرزوهای ناتمام خودشان باشند. این دسته از والدین، این ذهنیت را در فرزندشان ایجاد میکنند که تو باید تنها برحسب معیارهایی که ما تعیین میکنیم فلان کار یا رفتار را انجام دهی. البته در نقطه مقابلِ والدین سختگیر، والدینی هستند که فرزندشان را بیشازاندازه تشویق میکنند. این والدین نیز میتوانند باعث ایجاد سندروم پرفکشنیسم در فرزندشان شوند. درواقع، این دوست داشتنهای شرطی و تشویقها به کودک این پیغام را میدهد که ما خودت را دوست نداریم بلکه آن رفتار، دستاورد و موفقیت برای ما لذتبخش است و اینها باعث میشود تا تو را دوست داشته باشیم. پس باید توجه داشته باشیم که سن نوجوانی زنگ خطری برای ابتلا به این سندروم است. بچهها در دوران کودکی شاید خیلی متوجه انتظارات بالای والدین و کمالگرایی نشوند اما با ورود به سن بلوغ، نوجوان احساس میکند که باید یک مقدار به سرنوشتش جدیتر نگاه کند و از سن نوجوانی به بعد، به دلیل مواجه با چالشهایی مثل انتخاب رشته و شغل، کمالگرایی افراطی در نوجوانان پررنگتر میشود. متأسفانه سطح کمالگرایی در نوجوانان تا حدی بالا است که بررسیها نشان میدهد نوجوانان و جوانان به دلایلی مثل کمالگرایی و انتظاراتی نظیر کسب نمره بالا، رتبه برتر در کنکور یا یکشبه ثروتمند شدن دست به خودکشی میزنند. اما یکی از روشهای اطمینانبخش برای دستیابی به تشخیص میزان کمالگرایی، مراجعه به متخصص و روانکاو است که در این روش با استفاده از پرسشنامه، میزان کمالگرایی مثبت و منفی فرد نمرهگذاری و ارزیابی میشود. از سوی دیگر افراد میتوانند با خودکاوی و ارزیابی خود بررسی کنند که آیا بعد از رسیدن به هدفشان احساس لذت میکنند یا همچنان احساس نگرانی و اضطراب دارند؟ آیا فرجام یک کار برایشان مهم است یا کیفیت کار؟ آیا از ترس اینکه نتوانند کاری را بهطور کامل انجام دهند، مرتب آن را عقب میاندازند؟؛ اینگونه خودارزیابیها میتواند در تشخیص میزان کمالگرایی موثر باشد.