چرایی خروج پاکستان از خط لوله صلح
فرزین سوادکوهی
اخیرا خبر رسید که پاکستان پس از سالها، صبر و سکوت سرانجام تصمیم گرفت تا خط لوله انرژی ایران را به دلیل تداوم تحریمها و fatf رها کند و مسیر دیگری را برای سرمایهگذاری انتخاب کند. واقع آن است که پاکستان این دریافت را داشته که ایران نمیتواند برایش شریک خوبی در حوزه گازی باشد. ایران با مشکل کمبود تولید گاز روبهرواست. این در حالی است که ایران اگر بزرگترین کشور در حوزه ذخایر گازی نباشد، دومین کشور بزرگ در این حوزه است. اما ایران سهمی از تجارت جهانی گاز ندارد. سهم ایران بسیار کم است و کمی بیش از 1درصد و غیر قابل توجه است. در واقع ایران هر اندازه که گاز تولید میکند، آن را مصرف هم میکند. جدا از بحث اقتصادی، از منظر سیاسی نیز ایران مشکلات فراوانی دارد، ضمن اینکه در بخش توسعه هم ایران با تنگناهای فراوانی روبهرواست. بر همین اساس پاکستان احساس کرده از ایران آبی برای او در حوزه انرژی گرم نمیشود و به سمت سایر احتمالات رفته است و طرفهای تجاری دست به نقدتری را پیدا کرده است؛ واقع آن است. اما این رویگردانی در حوزه اقتصاد انرژی فقط به پاکستان ختم نمیشود. قطر نیز اخیرا قرارداد بزرگی با چین منعقد کرده که درآمدهای گازی سالانه این کشور را به بیش از 100میلیارد دلار در پارس جنوبی میرساند. برداشت تجمعی قطر در پارس جنوبی بسیار بیشتر از ایران است، اما ایران برداشت تجمعی بسیار کمتری دارد. قرارداد قطر با چین برای 60میلیارد دلار سرمایهگذاری برای 27سال است. اهمیت قرارداد در این است که قطر یک شریک استراتژیک بسیار قوی تدارک میبیند و شرکای راهبردی خود را پرشمارتر و متنوعتر میکند. از سوی دیگر کشور چین هم مدتهاست که متوجه خاورمیانه شده است. قبلا چین متوجه عربستان بود و امروز قطر را نیز به لیست شرکای زیربنایی خود اضافه کرده است. همه این تحرکات قاعدتا باید برای ایران پیامهای خاصی داشته باشد، پیامهایی که کمتر مورد توجه قرار میگیرد. قطر به همان نسبت که از ما از منظر توسعهای جلوتر است و همه شرکتهای قدرتمند در حوزه تکنولوژیکی را به کار گرفته است، در بخش سرمایهگذاری نیز گامهای بلندتری برداشته است. قطر تکنولوژی روز را برای توسعه زیرساختهایش به کار میگیرد اما ایران از این نظر در صفوف عقبتری قرار دارد. ایران ساختارهای فرسودهای دارد و سرمایهگذاری قابل توجهی برای به روزآوری این ساختارها انجام نمیدهد. بسیاری از شرکتهای فناور و تکنولوژیکی در میدان نفتی پارس جنوبی حضور پیدا میکنند و آخرین فناوریهای روز را برای افزایش ضریب بازدهی گازها، برداشت بیشتر، تولید پایدارتر و...انجام میدهند، اما ایران به میزان اندک گاز تولیدی خود دلخوش است. محصولاتی که برای صادرات به ترکیه و عراق به کار گرفته میشوند، اما در صحنه جهانی اثرگذاری خاصی ندارد. وقتی ایران سهمی از تجارت گاز جهانی نداشته باشد، طبیعی است که کشوری مانند پاکستان هم نمیتواند حساب جدی روی ایران باز کند. بنابراین ایران واردکننده گاز از ترکمنستان میشود و بخشی از نیازهای خود را اینگونه تامین میکند.ایران متاسفانه طی سالهای اخیر نتوانسته استراتژی درستی در حوزه انرژی ارایه کند. این روند مشکلات عدیدهای را برای کشور ایجاد کرده است و باعث بروز نگرانی شده است. ایران به جای اینکه به سراسر کشور، توان الکتریکی انرژی را توسعه دهد، تمام تلاش خود را به مصرف حاملهای هیدروکربن در بخش انرژی قرار داده است. همه مناطق ایران برای مصرف گاز لولهکشی شد و مصرف گاز در ایران به اندازهای افزایش پیدا کرد که ایران امروز به ابرمصرفکننده حوزه انرژی بدل شده است. این در حالی است که سازمانهای عریض و طویلی با سرمایههای فراوان برای بهینهسازی مصرف سوخت در کشور ایجاد شدند، اما کاری در این زمینه انجام نشد. این روند باعث ایران بزرگترین مصرفکننده حاملهای هیدروکربن بدل شد. مبتنی بر این وضعیت است که ایران از قافله تولیدکنندگان جا مانده و پاکستان مسیر خود را از ایران جدا میکند. بسیاری تصور میکنند با آمدن انرژیهای نو تجدیدپذیر، رویکرد جهان عوض میشود. این اتفاق در حال رخ دادن است، اما این به معنا نیست که جهان دیگر به نفت و گاز نیاز ندارند. هر اتفاقی که رخ دهد در دهههای آینده بسیاری از مشتریان خواهان انرژیهای هیدروکربنی هستند. ایران باید نگاه و راهبرد خود را نسبت به تجارت حوزه انرژی تغییر دهد. این رویکرد مستلزم روابط سیاسی مطلوب است. تا زمانی که پنجرههای ایران به روی سرمایههای جهانی بسته باشد و تحریمها ایران را در خود گرفتار کند، مشکلات ادامه خواهد داشت. باید این روند سیاسی تغییر یابد تا اقتصاد (از جمله اقتصاد انرژی) نیز با تکانههای مثبتی مواجه شود.