کمربندها را ببندید فقر بیشتر میشود
وحید شقاقی شهری
دورنمای پیش روی اقتصاد و معیشت ایرانیان در طی سالهای پیش رو چه خواهد بود؟ با روشهای فعلی مدیریت و شاخصهای نزول کرده اقتصادی، چشمانداز چندان روشنی را در حوزه اقتصاد برای ایران و ایرانی نمیتوان متصور شد. باید توجه داشت، طی 50 سال اخیر، تورم همواره در اقتصاد ایران وجود داشته و مهمان ناخوانده زندگی و معیشت ایرانیان بوده است. آمارها هم نشان میدهد که تورم بلندمدت اقتصاد ایران حدود 20 درصد است. شاید در زمره معدود کشورهایی باشیم که تورم بلندمدت دو رقمی و بالاتر را طی سالهای متمادی تجربه میکنیم. در برهههای مختلف هم در مقاطعی، تورمهای نجومی را تجربه کردهایم. مثل سالهای 73 و 74 یا سالهای 52 و 53 و 56 خورشیدی که تورمهای بالا ثبت شده است. اما در دهه 90 میانگین تورم اقتصاد ایران از تورم بلندمدت خودش بالاتر هم رفت. عملا تورم دهه 90 حدود 27 درصد بوده است که 7 درصد بالاتر از میانگین بلندمدت خودش بوده است. با آغاز دور دوم تحریمها از سال 97 به بعد، دوباره سیر صعودی تورم آغاز شد و در 5 سال اخیر میانگین نرخ تورم به حدود 40 درصد رسید. یعنی عملا دو برابر تورم بلندمدت کشور. مساله یا چالش مهم این است که این تورم ماندگاری هم داشته است. این گونه نبوده است که مثلا یکی، دو سال بالا برود و بعد کنترل شود. بلکه 5 سال پیاپی تورم اقتصاد ایران، 2 برابر میانگین بلندمدت را ثبت کرده و به حول و حوش 40 درصد رسیده است. این روند از سال 97 آغاز شد و آخرین گزارشهای منتشر شده نیز نشان داد که تورم اقتصاد ایران از ابتدای سال 1401 تا امروز به حدود 50 درصد رسیده است. احتمالا این روند تا پایان سال به 50 درصد رسیده و در آن ماندگار شود. این عدد تورمی جزو تورمهای بالای جهانی است. تنها مدت کوتاهی در سال 74 این رقم در اقتصاد ایران ثبت شده است. امسال هم این تجربه احتمالا تکرار میشود. این ارقام نشان میدهد، معادله تورم در اقتصاد ایران هم یک مساله بلندمدت بوده است و هم نسبت به ارقام جهانی تورم بسیار بالاتر است. ضمن اینکه در سالهای اخیر این تورم پایدار و ماندگار بوده است. هرگز در اقتصاد ایران 5 سال پیاپی تورمهای بالا تجربه نشده است. این روند باعث شده تا دارایی و پسانداز ملت کاهش چشمگیری پیدا کند. اما مساله دیگری که درد تورم در اقتصاد ایران را نمایانتر میکند، بحث تورم بالا در کنار عدم بازتوزیع ثروت است. در واقع مردم عملا دو درد همراستا با هم را تجربه میکنند. اولا اقتصاد ایران که اقتصادی تورمزده است (به ویژه در سالهای اخیر) ماندگار است و دوم اینکه ضربات تورمی، عمدتا بر پیکره دهکهای محروم وارد آمده است. از سوی دیگر دهکهای دارا از این تورم منتفع شدهاند. در واقع این مردم محروم هستند که درد فقر و تورم را با تمام وجود تجربه میکنند. این روند نشان میدهد که اقتصاد تورمزده ایران قادر به توزیع بازتوزیع عادلانه ثروت نیست. تبعات تورم نیز متوجه دهکهای متوسط و محروم جامعه است. آمار هم همین را نشان میدهد. در دهه 90 میانگین تورم 27 درصد بوده، اما نابرابری هم تشدید شده است. ضریب جینی از 36 و نیم ابتدای دهه به حدود 40 در پایان دهه رسیده است. اعداد و ارقامی که نشان میدهد در عمده سالهای دهه 90 خورشیدی تورمهای بالا ثبت شده و چون نظامهای بازتوزیع ثروت در این اقتصاد به درستی عمل نکرده و مختل بودهاند، عملا تورم به طبقه متوسط به پایین تحمیل شده و شکاف طبقاتی را تشدید کرده است. این سرنوشتی است که مردم در چشمانداز پیش رو با آن روبهرو خواهند بود. فقر بیشتر و شکاف طبقاتی افزونتر و قدرت خرید کمتر. در واقع مردم ایران دو درد توامان را تجربه میکنند، دولت سیزدهم هم در بحث ریشههای تورم باید متمرکز شود و مهمتر از آن باید تلاش کند، چنانچه نمیتواند تورم را به دلیل تحریم، افزایش قیمتهای جهانی، جنگ در سایر کشورها و... مهار کند، آثار و نتایج تورم را به صورت عادلانه توزیع کند. در واقع این درست نیست که طبقات دارا از تورم نفع ببرند و از طریق سوداگری و رانت و فساد برخورداری بیشتری داشته باشند، اما دهکهای محروم فشار بیشتری را متحمل شوند و گرفتاریهای افزونتری را حس کنند. این از انصاف به دور است ضمن اینکه عادلانه هم نیست.