معضلات راهاندازی بورس جدید
محمد ابراهیم سماوی
بورس بینالملل شامل چند نوع بازار میشود؛ یک بازار شامل بازار سرمایه کشورهای خارجی که معروفترین شاخصهای آن ۵۰۰ S & P ، شاخص بورس شانگهای یا شاخص نیکی ژاپن است؛ مورد بعدی بازار جفتارزها موسوم به فارکس است. در بازار فارکس علاوه بر جفتارزها کامودیتیها شامل فلزات گرانبها مثل طلا و نقره و فلزات اساسی مثل فولاد، مس، روی و... هم معامله میشوند. علاوه بر این نفت و محصولات مبتنی بر آن مثل نفت، بنزین و... هم معامله میشود که مهمترین قسمت نفت هم به صورت پتروشیمی شامل اوره، پلیمریها و متانول میشود. همچنین بازار دیگری که تقریبا ۸ سالی است به این بازارها اضافه شده، بازار رمزارزهاست. بازار کشش راهاندازی بازاری جدید را ندارد چه بسا که بخواهیم سهام شرکتهای خارجی و رمزارزها را وارد کنیم. اما اگر بتوانیم تسهیلاتی منطقی و جذاب فراهم کنیم که برای سرمایهگذاران خارجی انگیزه ایجاد کند میتواند برای بورس مناسب باشد که فعلا با توجه به چشمانداز سیاسی و ریسکهای بینالمللی ایران بعید است. هدف راهاندازی بورسهای بینالملل تخصیص آسانتر جریانات نقدینگی بین کشورها و سرمایهگذاران (خانوارها) و صندوقها و شرکتهای سرمایهگذاری است. برای مثال اگر بتوانیم برای سرمایهگذاری سرمایهگذاران خارجی جذابیت ایجاد کنیم، این موضوع موجب رونق خود بازار سرمایه میشود ضمن آنکه اگر بتوانیم بورس را به حدی برسانیم که سهام شرکتهای خارجی در آن معامله شود، میتواند مورد توجه خیلی از فعالانی قرا بگیرد که سرمایههایشان در بازارهای موازی وجود دارد تا آنها به بازار سرمایه آمده و سهام شرکتها را خریداری کنند. هدف اصلی راهاندازی بورس بینالملل این است که بتوان جذب نقدینگی بیشتری در این بازار ایجاد کرد و بازار از عمق بیشتری برخوردار شود، همچنین ابزارهای بیشتری قابلیت معامله را داشته باشند. همچنین اگر موفق شویم سرمایهگذاران خارجی را در قسمت بورس بینالملل جذب و استانداردهای لازم را فراهم کنیم، میتواند درآمد ارزی برای کشور داشته باشد.از جمله چالشهای راهاندازی بورس بینالملل میتوان به این موضوع اشاره کرد که در حال حاضر توجیه اقتصادی داخلی و خارجی برای آن وجود ندارد چون بازار سرمایه ارزش معاملاتی خیلی کمی دارد و نمیتواند مورد توجه قرار بگیرد. همچنین زیرساختهای ساختاری و سختافزاری آن وجود ندارد و اگر سرمایهگذاران بینالمللی بخواهند ورود کنند باتوجه به ریسکهای بینالمللی موجود این مهم اساسا توجیهی ندارد. همچنین یک موضوع مهم در بازار مساله گاز است. قطع گاز صنایع بالادستی زنجیره تولید را دچار چالشهای متعددی میکند، افزون بر مساله مذکور از آنجایی که وزن هزینه ثابت، در ساختار بهای تمام شده در صنایع تولیدی بالا است از این رو اگر در یک بازه زمانی نتوانند تولیدات خود را به حد نصاب برسانند به تبع آن سوددهی حاصل از فروش محصولات نیز کاهش مییابد.نکته حائز اهمیت در زیان صنایع از قطعی گاز به مدت زمان اجرای این مساله و نحوه مدیریت آن از سوی مدیران مربوط و تولیدکنندگان بازمیگردد. با توجه به ماده ۲۵ قانون حمایت از کسبو کار، دولت به منظور جبران زیان خسارتهای وارده به صنایع (ناشی از قطعی برق و گاز و...) میتواند راهکارهایی را چون تخفیفات مالیاتی اعم از داخلی یا صادراتی و ارایه تسهیلات ارزانتر جهت اجرای طرحهای توسعهای برای این صنایع در نظر بگیرد.