فقر ریشه تمامی آسیبهای اجتماعی است
مصطفی اقلیما
بیتوجهی به زندگی در حاشیه شهرها به خصوص افرادی که در آلونکها و خرابهها زندگی میکنند میتواند در شکلگیری مشکلات شهری تاثیر بسزایی داشته باشد. در واقع وقعی افراد در محرومیت زندگی میکنند، همیشه نسبت به کسانی که از یک رفاه نسبی برخوردارند، نگاهی همراه با بغض و کینه دارند. زمانی افرادی با خط انداختن بر روی ماشین خانوادههایی که به نظر آنها پولدار بودند، این حس کینه را خالی میکردند، اما حالا ماجرا از این چیزها گذشته است. مساله در حال حاضر به امرار معاش افراد رسیده دیگر فاصله طبقاتی ما به مدل ماشین و متراژ خانه و... خلاصه نمیشود، بلکه به میزان تامین مایحتاج روزانه مان باز میگردد. وقتی فقر به این شکل در جامعه نمایان میشود، دیگر نمیتوانیم بگوییم که مساله زیاده خواهی یا چشم و همچشمی در بین افراد است. این نوع فقر برای جامعه آسیبهای زیادی را به دنبال دارد. بالا رفتن آمار سرقت، فحشا، فروش مواد مخدر و... معلول فقر در جامعه است. اینکه افراد برای تهیه نان شب هم محتاج باشند، در واقع عدم برخورداری از حداقلهای یک زندگی. این عدم برخورداری با توجه به ظرفیتهای افراد کم و زیاد میشود. اینکه از قدیم شنیدهایم افرادی صورت خود را با سیلی سرخ نگه میدارند، در واقع کنایه از افرادی است که حتی در شرایط بسیار سخت هم حفظ آبرو میکنند، اما این شرایط بسیار سخت چه شرایطی است. قطعا شما نمیتوانی وقتی فرزند گرسنهای داری که توان تامین حتی یک وعده غذا برای سیر کردن شکم او را نداری با سیلی صورت خودت را سرخ نگه داری، چون آن کودک فارغ از مساله آبروداری نیازمند غذا است و نخوردن غذا میتواند عواقب بدتری به دنبال داشته باشد. مساله حاشیه شهرها از گذشته مورد بحث جامعه شناسان و آسیب شناسان بوده و هست. اینکه افزایش حاشیهنشینی در شهرهای بزرگ میتواند چه عواقب بد و خطرناکی داشته باشد، اما اگر این حاشیه نشینی تبدیل به بیغوله نشینی شود دیگر وضعیت بحرانیتر از قبل میشود. شما نمیتوانید مدعی باشید که تمام انسان در میزان مقابله با مصائب و کمبودها ظرفیتهای یکسانی دارند. برخی میتوانند تحمل کنند و برخی دیگر توان تحمل شان جایی به پایان میرسد و این همان نقطهای است که شروع میکنند ضربه زدن به امنیت اجتماعی. مساله امروز در جامعه ما افزایش فقر است. ما نمیتوانیم تاثیراتی که را افزایش فقر بر انسانها میگذارد نادیده بگیریم. در حال حاضر وضعیت به گونهای رقم خورده که برخی از خانوادهها حتی توان خرید نان و تخم مرغ را هم ندارند. شما یک خانواده 5 نفره را در نظر بگیرید اگر قرار باشد این خانواده روزانه فقط نان و تخم مرغ بخورد چقدر باید هزینه کند. وقتی قیمت نان از 3 هزار تومان شروع میشود و قیمت هر تخم مرغ به 3 هزار و 500 تومان رسیده است. این فقر عریان تاثیرات بسیار بدی بر روح و روان افراد جامعه به جا میگذارد. آنها عاصی میشوند، همین میشود که آمار بزههای اجتماعی افزایش پیدا میکند، آمار آسیبهای اجتماعی بالا میرود، میزان خودکشی، قتل، سرقت و ... رو به فزونی میگذارد. شما نمیتوانید بدون در نظر گرفتن شرایط حاکم بر جامعه به این فکر کنید که راهحل برون رفت از این شرایط چیست، شایسته سالاری اینجاست که موضوعیت پیدا میکند، افرادی که شایستگی و توانایی اداره امور را دارند، تنها به راههای برون رفت فکر نمیکنند، آنها قبل از هر چیز به علتهایی که چنین معلولهایی را رقم زدهاند توجه میکنند، هر آسیب اجتماعی معلول علتی است و اگر این علت شناسایی و ریشه کن نشود، هر کار دیگر مانند تسکیندهنده درد عمل میکند که نتیجه بلندمدت ندارد بلکه برای پاک کردن صورت مساله زمان میخرد و این بزرگترین اشتباهی است که در مواجه با مشکلات اجتماعی و اقتصادی جامعه میتوانیم در پیش بگیریم. اگر میخواهیم میزان آسیبهای اجتماعی را کاهش بدهیم، در درجه اول باید میزان فقر در جامعه را کاهش بدهیم، باید رفاه نسبی در جامعه فراهم شود تا افراد در سایه آن رفاه نسبی بتوانند از بروز مشکلات دیگر جلوگیری کنند در غیر این صورت هر روشی در این زمینه محکوم به شکست است.