ریشه گرانیها در عدم احیای برجام است
مرتضی افقه
اخباری که در خصوص تغییرات بانک مرکزی به گوش میرسد، تغییرات شکلی است و تغییری در بنیادهای تصمیمسازیها ایجاد نمیکند. معتقدم هرچند تیم اقتصادی دولت فاقد تخصص لازم است، اما مشکل اصلی در اقتصاد ایران، افراد نیستند، بلکه این راهبردها و تصمیمات اقتصادی است که نیازمند بازنگری است. دولت تصور میکند با رفتن «این» و آمدن «آن» میتواند گرهی از مشکلات خود (والبته اقتصاد ایران) باز کند. اساسا مگر این انتخابها، انتخاب خود دولت نیست.چطور میشود با گذشت کمی بیش از یک سال، ناگهان این اندازه تغییر در کابینه شکل بگیرد. این نشان میدهد که انتخابها احساسی، مبتنی بر رابطه و غیرتخصصی بوده است. اما آیا مشکل اصلی افراد هستند؟ من تعجب میکنم که دولت هنوز متوجه نشده است که اشکال اصلی در افزایش نرخ سکه و نرخ دلار ریشه در اقتصاد سیاسی و سیاست خارجی دارد. در واقع دولت اقدامی برای احیای برجام انجام نداده و این روند باعث شد تا انتظارات تورمی در اقتصاد ایران افزایش پیدا کند. رشد انتظارات تورمی در کنار کمبود منابع باعث شد تا نرخ ارز، نرخ سکه، مسکن، خودرو و مهمتر از همه اقلام مصرفی مردم با نوسانات پیدرپی قیمتی مواجه شود. در کنار برجام و توقف تجارت خارجی، اشکالات اصلی دیگر در سوءمدیریتهای داخلی، فساد، به کار گماشتن افراد بدون تخصص و فاقد تجربه و... نهفته است. اقتصاد ایران با حضور افرادی از جنس علیآبادی، خاندوزی و... به اهداف مورد نظرش نمیرسد، اگر این افراد هم بروند و جای خود را به نامهای دیگری بدهند که اسامی آنها این روزها مدام در رسانهها تکرار میشود، باز هم دردی از اقتصاد ایران دوا نمیشود. اقتصاد ایران به ساختاری ضد توسعه بدل شده است. دلالها و سوداگران، افسار اقتصاد را به دست گرفتهاند و آن را به هر سو که بخواهند میکشانند.اما چه باید کرد؟ دولت در وهله نخست باید از ارایه اخبار گمراهکننده به خود و مردم خودداری کند، باید با واقعیتهای اقتصاد ایران روبهرو شد و آن را جدی گرفت. نیاز واقعی اقتصادی ایران احیای برجام است. اما دولت نه تنها از ضرورت احیای برجام صحبت نمیکند، بلکه در حرکتی عجیب و گمراهکننده، حتی تاثیر تحریمها در بروز مشکلات را منکر میشود. طبیعی است که یک چنین انکاری باعث میشود تا فعالان اقتصادی ایران نگران چشمانداز آینده شوند. اما دولت هیچ اقدامی برای پایان دادن به این نگرانیها صورت نمیدهد. اینگونه است که هر روز اخبار تازهای از فرار سرمایهها و نخبگان در کشور منتشر میشود چرا که میبینند نظام تصمیمسازیها، بر اساس واقعیت عمل نمیکند. مگر غیر از این است زمانی که صالحآبادی روی کار آمد، بسیاری از تحلیلگران این انتخاب را غیرتخصصی ارزیابی کردند، اما دولت با قدرت از انتخاب خود دفاع کرد؟ امروز که حرف کارشناسان به کرسی نشسته و دولت متوجه این انتخاب غلط شده، آیا دولت نباید در سایر راهبردها و برنامههایش هم نظر کارشناسان را مدنظر قرار دهد. اساسا در اقتصاد ایران همواره باید شاهد نقد کارشناسان و بیتوجهی دولتها به آن باشیم؟ در همه جای دنیا، هزینه صورت میگیرد تا دادههای اطلاعاتی کارشناسی استخراج شود و برای تصمیمسازیها به کار گرفته شود، اما در ایران اساتید فریاد میزنند که آقا این روش غلط است و این راه اشتباه است، اما هیچ گوش شنوایی برای آن وجود ندارد. باید بدانیم، در حال حاضر در حوزه بازار ارز و سکه سرکوب قیمتها صورت میگیرد. این سرکوب خطرناک است و در چشمانداز آینده ممکن است باعث مشکلات بیشتری شود. تجربیات قبلی نشان میدهد هر بار که یک چنین رفتارهایی در پیش گرفته شده، جامعه با نوسانات افزایشی فراوانی روبهرو شده است. دولت اما متوجه این واقعیتها نیست. تصور میکنید، با رفتن صالحآبادی و آمدن دیگر افراد مورد نظر دولت، اتفاقی در اقتصاد ایران رخ میدهد؟ هرچند صالحآبادی وصله مناسبی برای بانک مرکزی نبود، ولی مشکل بازار ارزی کشور، ریشهدارتر از افراد است. تازمانی که این راهبردها تغییر نکند، آیند و روند افراد هیچ تاثیری ندارد.