کمال درویش اقتصادی ایران کیست؟
آلبرت بغزیان
نرخ دلار روز یکشنبه هم در دالان صعود قرار گرفت و مرزهای 37هزار تومان را پشتسر گذاشت. باید بدانیم، گرانی ارز یعنی بالا رفتن تورم، یعنی خالی شدن سفرههای مردم و نگرانی پدرها و مادرهایی که باید با درآمدی اندک تا آخر ماه سر کنند. یعنی بغضهای فروخورده بچهها، یعنی آرزوهای برآورده نشده جوانان و هزاران معنی دیگر که انگار مسوولان توجهی به آنها ندارند.علت این افزایش نرخ ارز هم حوزه اقتصاد سیاسی و سیاست خارجی کشور است. از یک طرف عدم احیای برجام و از سوی دیگر رفتارهای اخیر چین و اروپا باعث شده نرخ ارز صعودی شود. در واکنش به این رخدادهای اقتصادی، خبرهایی هم درباره تغییر در ترکیب اقتصادی دولت شنیده میشود. «تعادل» دیروز اسامی خاصی را هم به عنوان جایگزینهای احتمالی برشمرد. اما فارغ از نام افراد، برخی دیدگاهها درباره مهم نبودن حضور افراد میشنوم که به نظرم چندان درست نیستند. اینکه گفته میشود، فرقی ندارد، «این» بیاید و«آن» برود، به نظر من گزاره درستی نیست. نقش افراد در روند بهبود اقتصادی کشورها و تحقق توسعه بسیار جدی است.این افراد و افکار هستند که در کنار هم توسعه و رشد را محقق میکنند. مثلا در ترکیه چهرهای مانند کمال درویش، ساختارهای اقتصادی ترکیه را دگرگون کرد. در شرایطی که اقتصاد ترکیه به لبه پرتگاه سقوط رسیده بود، کمال درویش وزیر خزانهداری ترکیه با یک تصمیم جسورانه در سیاستهای مالی شرایط را تغییر داد و ترکیه را وارد دورهای از رشد اقتصادی مستمر کرد. این مدل تصمیمسازی در مالزی عصر ماهاتیر محمد هم تکرار شد. در کشورهای اروپایی و غربی و حتی چین و کره جنوبی نیز از این مدل مردان تاثیرگذار وجود دارند. بنابراین این تصور که مهم نیست چه کسی میرود و چه کسی میآید، تصور اشتباهی است. اگر انتخاب درستی صورت بگیرد و اقتصاد ایران هم کمال درویش خود را بشناسد، میتوان نسبت به بهبود شرایط امید داشت. بسیار اتفاق میافتد که یک رییس بانک مرکزی بر روی ابزارها و سیاستهایی پافشاری میکند که شاکله اقتصاد را در مسیر رشد قرار میدهد. این سکه البته دو روی دارد، در نقطه مقابل یک انتخاب اشتباه ممکن است، کل اقتصاد را دچار نوسان کند. علی صالحآبادی به عنوان رییس کل بانک مرکزی، تجربیات بورسی دارد و با سیاستهای پولی آشنایی دارد. از قدیم میگویند، هر فرد بر اساس شغل خود، پیشنهاد میدهد. مثلا، شخصی که موکتفروش است، پیشنهاداتش موکتی است. اگر زمین فوتبال چمن طبیعی را هم به این فرد بدهید، میگوید که این زمین را موکت کنید، بهتر است. صالحآبادی بورسی است و سیاستهای پولی برای او اولویت دارد. شخصیت بورسی او بر شخصیت مالی و نهادیاش غالب میشود. به این دلیل است که به جای ارایه سیاستهای ارزی و مالی درست، مدام به فکر ارایه ابزار است. این ابزارها در بورس منشأ تحولات است اما در بانک مرکزی و بازار ارز، مشکلساز میشود. صالحآبادی تصور میکند، هزار تومان روی نرخ ارز برود، مهم نیست و کل بازار را میبیند، این در حالی است که بالا رفتن هزار تومان روی نرخ ارز، اقتصاد خانواده و کل اقتصاد را زیر و رو میکند. این تحول، انتظارات تورمی شکل میدهد و باعث نوسانات مستمر در سایر بازارها میشود. صالحآبادی یک چنین سیاستهایی را پیادهسازی کرده است. در واقع به خاطر یک دستمال، کل قیصریه را به آتش کشیده است. این سیاستها نزد صالحآبادی اهمیت کمتری دارد. بنابراین معتقدم حضور چهرههای دیگر در صورتی که درست انتخاب شوند، مهم است. البته دولت به دنبال انتخاب افرادی است که در دانشگاه امام صادق درس خوانده باشند. اینکه بخواهد بهترین انتخاب را داشته باشد، برایش مهم نیست، مهم این است که در راستای سیاستهای دولت حرکت کند. در میان فارغالتحصیلان سالهای اخیر این دانشگاه، اقتصاددان برجسته کمتر وجود دارد، بنابراین فرزین میتواند انتخاب بهتری باشد. البته انتخاب افراد زمانی معنا دارد که به آنها استقلال و اختیار کافی نیز داده شود. در غیر این صورت مشکل اقتصاد و بازار ارز ایران حل نمیشود و همچنان باید منتظر اخبار ناخوشایندی از نوسانات پیدرپی باشیم. اقتصاد ایران باید کمال درویش خود را بیابد و او را به کار بگمارد. همچنین اختیارات کافی برای اثرگذاری به او بدهد.