کاهش ارزش پول ملی؛ کاهش توان خرید مردم
افزایش نقدینگی بدون پشتوانه خطرناک است
گلی ماندگار|
همان روزهایی که تازه یارانهها به 300 هزار تومان افزایش پیدا کرده بود، صدا و سیما اقدام به پخش گزارشهایی کرد که مردم برای خرید مایحتاج یک ماه خود با همین یارانههای 300 تا 400 هزار تومانی به فروشگاههای بزرگ مراجعه کرده بودند و از خریدشان کاملا راضی بودند و حتی برخی میگفتند که با وجود خرید تمامی مایحتاج مبلغی هم برایشان باقی مانده است. البته آن روزها هنوز دلار حول و حوش 25 تا 26 هزار تومان بود و کسی هم نمیتوانست قیمت 39 هزار تومانی این روزها را پیشبینی کند، در آن روزها هنوز برنجهای هندی و پاکستانی هم به کیلویی 70 تا 80 هزار تومان نرسیده بودند و میشد این برنجها را با کیلویی 35 تا 40 هزار تومان تهیه کرد، برنج ایرانی هم هنوز به کیلویی 140 تا 150 هزار تومان نرسیده بود و خلاصه اینکه میشد تا حدودی آن گزارش را باور کرد. اما حالا وضعیت فرق کرده است، حالا دیگر تورم آنقدر افزایش پیدا کرده که دیگر یارانه 300 تا 400 هزار تومانی و حقوق 6 تا 7 میلیون تومانی هم جوابگوی این وضعیت نیست.
این در حالی است که برخی افراد به دلایلی که هنوز مشخص نشده یارانهشان قطع شده است، افرادی که همین 300 یا 400 هزار تومان هم برایشان مبلغی است تا حداقل برای چند ساعت در ماه سرشان را از زیر خط فقر بالا بیاورند و نفسی تازه کنند. کافی است سری به وزارت کار بزنید تا با این وضعیت از نزدیک آشنا شوید، اغلب افرادی که به بخش رسیدگی به شکایات یارانههای معیشتی مراجعه کردهاند، افراد بازنشستهای هستند که نمیتوانند شکایت خود را بهطور الکترونیکی ثبت کنند و مجبورند برای پیگیری وضعیت خود به صورت حضوری مراجعه کنند، اما مساله اینجاست که رسیدگی به وضعیت این افراد هم شرایط مناسبی ندارد.
سه روز است میآیم و دست خالی برمیگردم
حسین آقا، 72 ساله و بازنشسته است. او با 10 سال سابقه بازنشسته شده است و حقوقی که میگیرد کفاف خرج یک هفته را نمیدهد چه برسد به یک ماه، او به «تعادل» میگوید: برای من که یک خانواده 3 نفره دارم همین 300 یا 400 هزار تومان هم مبلغی است که به معیشت ما کمک میکند، اما متاسفانه 2 ماه است که یارانه من قطع شده و حالا سه روز است که برای ثبت شکایت به اینجا میآیم و هر سری دست خالی برمیگردم چون تعداد مراجعهکنندهها زیاد است و تعداد کسانی که باید به این کار رسیدگی کنند کم است، از 7 صبح میآیم و تا ساعت 3 بعدازظهر اینجا مینشینم و در نهایت میگویند وقت تمام شد بروید و فردا بیایید. این بازنشسته 72 ساله میافزاید: برای یک خانه نمور 30 متری ماهی یک میلیون و 500 هزار تومان اجاره میدهم، همسر و پسرم بیمار هستند، بعضی وقتها همسایهها به ما کمک میکنند، وگرنه باید از گرسنگی بمیریم، حالا هم که معلوم نیست چرا یارانه من را قطع کردهاند، حتما ملک و املاکی به نام من پیدا کردهاند که خودم خبر ندارم.
قرار بود کوپن بدهند آن هم فراموش شد
فاطمه احدی، بازنشسته نیز از جمله افرادی است که برای رسیدگی به شکایت یارانه خود به وزارت کار آمده است. او نیز میگوید: من سرپرست خانوار هستم، حقوق بازنشستگی کارگری دریافت میکنم، سالها در یک شرکت خصوصی آبدارچی بودم، دو فرزند دارم که شرایط مناسبی ندارند، نمیتوانند کار کنند. خیلی تلاش کردم تحت پوشش بهزیستی قرار بگیرم اما نشد، نه خانهای از خودم دارم و نه پساندازی، همان حقوق ماهی 6 میلیون تومان را میگیرم، برای اجاره خانه 2 میلیون میدهم، یارانه 300 تومانی برای من در نظر گرفتهاند در حالی که با این شرایط باید 400 هزار تومان به من بدهند، گفتند باید شکایت کنی، دو روز است که میآیم و موفق به ثبت شکایت خود نمیشوم، نمیدانم باید چه کار کنم؟ مگر قرار نبود کوپن بدهند پس چه شد، این را هم فراموش کردند، حداقل دلمان خوش شده بود که شاید با کوپن بتوانیم کمی مایحتاج زندگی فراهم کنیم.
افزایش فقر در جامعه و نیاز به دریافت یارانه
بهرام علیاری، کارشناس اقتصادی در مورد وضعیت معیشتی مردم و بحث یارانه به «تعادل» میگوید: در حال حاضر ما شاهد مراجعه کسانی برای ثبت نام یارانه هستیم که طی سالهای گذشته چون در این زمینه احساس نیاز نمیکردند، اقدامی هم نکردند، اما حالا که وضعیت معیشتی به این شکل در آمده حتی این افراد هم برای ثبت نام دریافت یارانه اقدام کردهاند، چرا که میزان مبلغ دریافتی با توجه به تعداد افراد خانوار میتواند تا حدی در رفع مشکلات معیشتی به آنها کمک کند و این یعنی فقیرتر شدن مردم. او میافزاید: متاسفانه رفتارهای اشتباه پیامدهای اشتباه هم به دنبال دارد، از همان ابتدا بسیاری از کارشناسان اقتصادی در مورد بحث یارانهها این هشدار را داده بودند که چنین تصمیمی میتواند یکی از عوامل افزایش تورم در جامعه شود، اما کسی به این اخطارها توجه نکرد. در شرایط کنونی هم پرداخت همین میزان یارانه برای دولت بسیار سخت است، باید باور کنیم که وضعیت نقدینگی دولت خوب نیست، چاپ پول بدون پشتوانه میتواند برای اقتصاد بسیار خطرناک باشد.
افزایش نقدینگی بدون پشتوانه خطرناک است
این کارشناس اقتصادی در بخش دیگری از سخنانش میگوید: این افزایش بیرویه قیمت سکه و دلار یکی از عواقب افزایش نقدینگی بدون پشتوانه در کشور است. به هر حال اگر بخواهیم به زبان ساده و بدون پیچیدگیهای علم اقتصاد وضعیت کنونی را تفسیر کنیم، باید بگوییم کشور به ورشکستگی اقتصادی نزدیک میشود و این مساله باید جدی گرفته شود. بانک مرکزی این روزها به صندوق اعانه دولت تبدیل شده است. با این سرعت افزایش تورم در کشور، دیگر یارانه 400 هزار تومانی هم نمیتواند دردی را از مردم دوا کند، دولت مجبور میشود، قیمت حاملهای انرژی و حتی سوخت را افزایش دهد، که در شرایط کنونی خطای بزرگی خواهد بود، اما اگر قرار باشد، بودجه دولت تامین شود گریزی از این وضعیت نیست.
مردم در مضیقه مالی هستند
بهرام علیاری میافزاید: باید باور کنیم که اکثر مردم بهشدت در مضیقه مالی قرار دارند و این وضعیت روزبهروز وخیمتر میشود، اینکه قرار باشد به بهانه دوری از سیاه نمایی واقعیتهای جامعه را نادیده بگیریم اشتباه بزرگی است که نمیتوان از کنار آن به راحتی گذشت. دولت در حال حاضر با مشکلات عدیدهای دست به گریبان است و از سوی دیگر وزرای انتخابی نتوانستهاند به خوبی از عهده مسوولیتی که به آنها محول شده بربیایند و اخطارهایی هم از سوی مجلس دریافت کردهاند. در این بین تیم اقتصادی دولت هم نتوانست کارایی خوبی داشته باشد و باید هر چه سریعتر درباره آن تصمیم درستی اتخاذ شود.
کاهش ارزش پول ملی؛ کاهش توان خرید مردم
مساله اصلا پیچیده نیست، برای فهمیدن اینکه وقتی ارزش پول ملی پایین میآید و به تبع آن مردم توانایی خرید خود را از دست میدهند، نیاز به بحث و بررسی اساتید اقتصادی نیست، این را دیگر همه مردم تا امروز به خوبی یاد گرفتهاند. وقتی هر روز سفرههایشان کوچکتر و سبدهای خریدشان خالیتر میشود و از طرف دیگر شاهد پایین آمدن هر روزه ارزش پول ملی هستند میدانند که این دو با هم ارتباط مستقیم دارند. حالا دیگر حتی قیمت دلار در قیمت نان هم تاثیرگذار است. هر چند که نباید باشد. این روزها که شرایط زندگی برای خیلی از مردم سخت شده است، سوال اینجاست که مسوولان مشغول چه کاری هستند که اینگونه کنترل قیمتها از دستشان در رفته. چه چیزی میتواند بیشتر از معیشت مردم و البته سلامت آنها در اولویت باشد. این قطار توسعه و پیشرفتی که رییس دولت در تمام سخنرانیهایشان به آن اشاره میکند، چرا هیچ تاثیری در بهبود شرایط زندگی مردم ندارد.
اولویتهایی که فراموش شده اند
در این آشفته بازاراقتصادی، اولویتهایی که باید به آن توجه شود همگی به دست فراموشی سپرده شدهاند. کسی دیگر در مورد گرانی و کمبود دارو حرفی نمیزند چون کاری از دست کسی بر نمیآید، کسی در مورد وضعیت بد معیشتی مردم سخنی نمیگوید چون انگار هیچ برنامه و راهبردی برای بهبود این وضعیت وجود ندارد. ترمیم دستمزد کارگران و بازنشستگان به فراموشی سپرده شده چون دولت امکان این کار را بدون داشتن نقدینگی ندارد. آلودگی هوا هر روز بدتر و بدتر میشود اما قانون هوای پاک باز هم به دلیل عدم تخصیص بودجه مورد نیاز قابل اجرایی شدن نیست. تمام این مشکلات دست به دست هم دادهاند تا مردم روزهای سختی را سپری کنند.