آنومی اجتماعی و افزایش مرگ خود خواسته
امانالله قراییمقدم
آنومی اجتماعی یکی از عواملی است که خودکشی را افزایش میدهد و آن هنگامی است که نظارت و کنترل جامعه بر رفتارها، ارزشها وهنجارها ضعیف یا حذف میشود وافرادجامعه، به ویژه نوجوانان وجوانان، دچار سردرگمی میشوند و درست از نادرست برایشان، مشخص نیست. افراد از نظر ذهنی عقیم میشوند، وتنها به تمایلات خود میپردازند و مسوولیت هیچ کس وهیچ چیز را نمیپذیرند و به اخلاقیات حاکم و خاستگاه جامعه پشت پا میزنند ودیگر اعتقادی به جمع و جامعه خود ندارند و خود را مجبور به تبعیت و پیروی از آنها، نمیبینند. چنانکه د رجامعه ما اتفاق افتاده است. از اینرو «بیهنجاری» یا «نابسامانی»، ناشی از تضعیف وجدان اخلاقی جامعه است، که عموما با بحرانهای بزرگ اجتماعی چون جنگ یا بحرانهای اقتصادی، سیاسی همراه است. وقتی قواعد اخلاقی، ارزشها در جامعه، ضعیف میشود، افراد دچار پریشانی میشوند، در واقع نمیتوانند حد و حدودی را برای امیال و آرزوهای خود مشخص کنند، در این حالت است که قدرت تصمیمگیری فرد از بین میرود و در نتیجه زندگی برایش مفهوم خاصی ندارد. در ایران نیز اغلب خودکشیها به علت آنومی اجتماعی است. علاوه برآن فشار تورم، وگرانی وافزایش هزینه زندگی وعدم توان مالی اداره زندگی، نیز در افزایش خودکشی موثر است. در واقع هنگامی که بین اهداف و وسایل، ناسازگاری وجود داشته باشد و توان بر آوردن آنها وجود نداشته باشد، فرد دچارناهنجاری و درنتیجه به انواع آسیبهای اجتماعی از جمله خودکشی روی میآورد و خودکشی به وقوع میپیوندد. مردم در چنین شرایطی دچار سردرگمی و نگرانی میشوند. از این رو چون بعد از تلاش بسیار، زندگی را سراب، پیروزیها را بیفرجام و حیات را پوچ مییابند، دست به خودکشی میزنند. درجامعههای امروزی که ذهنیت مادی و حسی حاکم است و ارزشگذاری افراد، بر اساس داراییهای آنان صورت میگیرد، افراد برده و اسیر اشیاء شدهاند...
شخصیت و مقام افراد براساس پول و ثروت آنها سنجیده میشود و روابط صوری و مادی به جای روابط معنوی برجامعه حاکم است و معنویات کمرنگ شده و معیارها وهنجارهای سنتی بیآنکه توسط هنجارهای جدید، جایگزین گردند، تضعیف میشوند، بدون شک؛ خودکشی افزایش مییابد. در جامعهای که شادی و نشاط، چندان مورد توجه قرار نمیگیرد و غمافزایی، بیاعتمادی، یأس و ناامیدی وبد بینی سوءظن، بدگمانی، پرخاشگری افزایش پیدا میکند، باید انتظار افزایش خودکشی داشت. باید دانست که، گرچه خودکشی در نگاه نخست، یک ناهنجاری روانی به نظر میرسد اما در واقع یک ناهنجاری اجتماعی است. زیرا افرادی که خودکشی میکنند، مرگ را بهتر از زندگی میدانند. در حالی که اکثریت افرادجامعه، تصوری خلاف آن دارند و برای گریز از مشکلات، راههای بهتری را نسبت به خودکشی انتخاب میکنند. اما وقتی ضریب ناامیدی در جامعه افزایش پیدا میکند، پیدا کردن راههای بهتر دشوار میشود. ضریب ناامیدی در چه شرایطی افزایش پیدا میکند؟ در شرایطی که فاصله طبقاتی در جامعه زیاد میشود. در شرایطی که افراد برای رسیدن به پیش پا افتادهترین خواستههای خود هم با مشکلات زیادی باید دست و پنجه نرم کنند. وقتی جوانان و نوجوانان بالاترین آمار خودکشی را به خود اختصاص میدهند، این زنگ خطری است که بیخ گوش جامعه ما به صدا در آمده است. ما از یک طرف میخواهیم با افزایش جمعیت جوانی جمعیت خود را حفظ کنیم و از طرف دیگر نمیتوانیم همین جمعیت جوان و نوجوان خود را به سامان برسانیم. تضاد در برنامهها و اعمال خود باعث بروز بیاعتمادی اجتماعی میشود. در بسیاری از موارد خودکشیها به دلیل مشکلات اقتصادی اتفاق میافتد، در حالی که در سالهای دور عوامل دیگری در این زمینه دخیل بودند. در حال حاضر این حس سرخوردگی و ناامیدی که به دلیل شرایط اقتصادی موجود در جامعه افزایش پیدا کرده باعث شده تا ما شاهد بروز چنین اتفاقات تلخی باشیم. مساله این است که مسوولان برنامهای برای جلوگیری از این وضعیت ارایه نمیدهند، در واقع یکی از حلقههای گم شده در جامعه ما شادی است که کسی به آن توجه نمیکند، شما به جامعه هند نگاه کنید، میزان فقر در این جامعه کاملا مشهود است اما آیا آمار خودکشی در این کشور بالاست؟ یکی از مسائلی که باعث شده تا مردم میل به زندگی داشته باشند، شادی است که در جامعه آنها نهادینه شده است. مرگهای خودخواسته زیر سایه فقر امری اجتنابناپذیر به نظر میرسد، اما اگر امید و شادی در جامعه جریان داشته باشد، فقر به تنهایی نمیتواند عامل این مرگهای خود خواسته باشد.