ارتباط سفرهای استانی با نرخ ارز!
مرتضی افقه | نرخ ارز در حال بالا رفتن است؛ روندی که بسیاری از تحلیلگران در خصوص آن هشدار داده بودند، اما توجهی به آن نمیشد. وقتی نرخ ارز بالا میرود، یعنی فقر در حال افزایش است، یعنی زندگی معیشتی مردم سختتر میشود، یعنی هزینه تولید و خدمات در کشور بالا میرود، یعنی چرخاندن چرخ کسب و کار دشوارتر میشود و صدها موضوع دیگر که در اثر افزایش نرخ ارز ایجاد میشود.
نکته عجیبتر از افزایش نرخ ارز، واکنشهای آشفتهای است که دولت نسبت به این رخدادها نشان میدهد. دولت نه تنها بروز مشکلات جدی در اقتصاد و نظامات ارزی را قبول ندارد، بلکه با اعتماد به نفس کاذبی در حال مصاحبه در خصوص بهبود وضعیت اقتصادی کشور است.
این در حالی است که رییسجمهوری قبل از انتخاب شدن، اعلام کرده بود، 7هزار صفحه برنامه در حوزههای مختلف اقتصادی نوشته است.ایکاش شخصی پیدا میشد و از ایشان میخواست آن بخشی که مربوط به نظامات ارزی است را از دل این 7هزار صفحه استخراج کند و در اختیار اساتید دانشگاه و اقتصاددانها قرار دهد تا ما هم بدانیم که رویکرد دولت در مواجهه با نظام ارزی چگونه است؟ اساسا دولت به چه نوع مدیریتی در بازار ارزی اعتقاد دارد؟ اما ریشه گرانی ارز در وضعیت این روزهای کشور نهفته است.
از قبل هم قابل پیشبینی بود که عدم احیای برجام، مشکلات اقتصاد سیاسی، سوءمدیریتهای اجرایی و... باعث افزایش نرخ ارز و تسریع در نوسانات شود. از سوی دیگر ناآرامیهای اخیر نیز مزید به علت شده است تا انتظارات تورمی در اقتصاد ایران افزایش یابد، ریسک اقتصادی بالا رود و نهایتا شاخصها دچار نزول شود. هیچ کشوری با یک چنین ناآرامیهایی نمیتواند وضعیت اقتصادی نرمال داشته باشد.
در همین شرایط شاهد تغییرات گسترده در کابینه هستیم و هر روز خبری درباره تغییر در بانک مرکزی و سایر مقامات وزارتخانههای اقتصادی منتشر میشود. یک روز میگویند، علی صالحآبادی میرود و فرزین و زاهدی وفا و شمسالدین حسینی میآید. روز دیگر میگویند، وزیر صمت میرود و فلان فرد و شخصیت جایگزین او میشود. این همه مشکل هر کدام به تنهایی میتوانستند یک اقتصاد را دچار نوسان کنند و باعث بروز مشکل شوند. یعنی فقط یک فقره مشکل عدم احیای برجام کافی بود تا اقتصاد ایران با تکانه مواجه شوند، اما ایران نه فقط از مشکل تحریمها، بلکه از مشکل ناآرامیهای داخلی، مشکل سوء مدیریت در نظام تصمیمسازیهای داخلی و... رنج میبرد.
همه این مشکلات باعث تسریع در خروج سرمایه از ایران شده است. بسیاری از ایرانیان به دنبال تبدیل داراییهای ریالی خود به دلار، سکه و... هستند. در برابر این مشکلات، دولت عملا یا چشمهایش را بسته یا دچار بیاعتنایی به مشکلات شده است. هرچند رییسجمهور در روزهای پایانی هفته در سفر است، اما کسی نمیداند تاثیر این سفرها در بهبود وضعیت اقتصادی مردم چیست؟ ای کاش اقای رییسجمهوری در دفتر خود میماندند، اما نرخ ارز را باثباتتر تحویل میدادند. تاثیر این ثبات بدون تردید تا دورترین روستاهای کشور ادامه پیدا میکرد.
این در حالی است که هنوز یک سال و اندی از وعدههای پرآب و تاب رییسجمهور در این خصوص که سفرههای مردمی را به دلار گره نمیزند، نگذشته است. وقتی مردم به صحبتهای رییسجمهوری درباره لوکوموتیو پیشرفت در اقتصاد گوش میدهند و از سوی دیگر به اخبار افزایش نرخ دلار برخورد میکنند، دچار یک تعارض جدی میشوند. احساس میکنند دولت یا نمیتواند یا نمیخواهد واقعیتهای اقتصادی را درک کند. این نا اطمینانی بزرگترین موریانهای است که ساختمان اقتصاد ایران را دچار پوسیدگی میسازد. این در حالی است که اظهارات مقامات مسوول و مدیران کشور باید کاملا منطبق بر واقعیتها باشد.
اما دولت نه تنها اقدامی برای ایجاد تصویر شفاف از اقتصاد نمیکند، بلکه مدام از رشد، پیشرفت، بهبود شاخصها و... سخن میگوید. این نااطمینانیها باعث میشود، تا مردم به فکر خرید دلار بیفتند تا از داراییهای خود حفاظت کنند. وقتی تقاضا در اثر این تصمیم بالا میرود، نرخ افزایش قیمت دلار هم فزونی میگیرد. مردم هم نمیدانند آیا باید به واقعیتهای موجود در بازار توجه کنند یا اظهارنظرهای مسوولان. آری فضای اقتصاد و معیشت خانوادههای ایرانی این روزها اینگونه است. ملغمهای از ترس و نگرانی از آینده...