رابطه علت و معلولی در بازار ارز
مرتضی عزتی| «اول ای جان دفع شر موش کن/ وانگهان در جمع گندم جوش کن... مثنوی معنوی دفتر اول.» ذات این هستی و جهان مبتنی بر رابطه علت و معلولی پایهگذاری شده است؛ اساسا هر علتی، معلولی میزاید و هر معلولی برآمده از علتی است. این رابطه علت و معلولی در علم اقتصاد با جزییات بیشتری نیز همراه است.
اقتصاد از جمله علومی است که در آن تنها رابطه یک طرفه علت و معلولی برقرار نیست، بلکه معلولها نیز در اقتصاد میتوانند به عنوان یک علت ظاهر شده و مجددا در اقتصاد تاثیرگذار باشند. بر اساس این واقعیت است که گاهی اوقات معلولها علت نزول شاخصها میشوند و گاهی هم بر عکس. این رابطه علت و معلولی را در چرایی بروز نوسانات ارزی به عینه میتوان مشاهده کرد. «افزایش نرخ ارز» به عنوان یک معلول، برآمده از علتی چون «رشد تورم» است اما گاهی همین علت، باعث افزایش تورم هم میشود.
این روزها که دلار میتازد و به بالای 50 هزار تومان رسیده، بازار ارزیابیها درباره چرایی این نوع نوسانات حسابی داغ شده است. برخی معتقدند ریشه تامه این نوسانات ارزی به سوداگری برخی افراد و صرافی باز میگردد. برخی اعلام میکنند که سیاستهای کلان بانک مرکزی در این زمینه اثرگذار است و برخی از تحلیلگران نقش تحریمها را بسیار برجسته میدانند. رییس کل بانک مرکزی هم امروز (سهشنبه) انتظارات تورمی را ریشه اصلی افزایش قیمت دلار عنوان کرده است، اما آیا ریشه تامه نزول شاخصهای اقتصادی همین یک موردی است که رییس کل بانک مرکزی مطرح کرده است یا مجموعهای از عوامل دست به دست هم دادهاند و گندم منافع ملی ایرانیان را از میان میبرند؟
شخصا معتقدم نرخ ارز به صورت پایهای تحت تاثیر قدرت اقتصادی کشور است و قدرت اقتصادی کشورها هم به تولید آنها بستگی دارد. اقتصاد چین با رویکرد رشد تولید و توسعه صادراتی توانست رقبای مهم خود را کنار بزند و به راس هرم اقتصاد جهانی نزدیک شود. اقتصاد ایران هم اگر میخواهد رفاه را تجربه کند، شاخصها را در مسیر بهبود قرار بدهد، ارزش پول ملی را تقویت کند و به همه اهداف و آرمانهایش برسد، باید زمینه رونق تولید و رشد صادرات را فراهم سازد. اما تولید اقتصادی ایران پایین است و با یک چنین تولیدی، نباید انتظار داشت، نرخ ارز باثبات شود.
هر زمان رشد اقتصادی ایران چند سال پشت سر هم در محدوده 7 الی 8 درصد قرار گرفت، میتوان توقع داشت که ارزش پول ملی هم باثبات شود. هیچ عاملی مهمتر از رشد اقتصادی، تقویتکننده نرخ ارز در اقتصاد ایران یا اقتصاد هر کشور دیگری نیست. تا زمانی که تولید ایران در مسیر رشد قرار نگیرد و رشد اقتصادی مستمر شکل نگیرد، نمیتوان توقع ثبات و تقویت ارزش پول ملی را داشت. این مقوله هم به سیاستگذاریهای کلان کشور بازمیگردد.
باید بدانیم، سیاستهای ارزی هرچند تاثیرگذار هستند اما این اثرگذاری به اندازهای نیست که بتواند مجموعه تحولات بازارها و نظام اقتصادی را کنترل کند. در شرایط فعلی، ما در هفتههای پایانی سال قرار داریم و شوکهای مضاعفی هم به تقاضای ارز وارد میشود. واردکنندگان برای واردات کالاهای مورد نظر برای شب عید به ارز بیشتری نیاز دارند، از سوی دیگر برخی خانوادهها هم برای مسافرت شب عید راهی صرافیها میشوند تا ارز بخرند، بنابراین بخش عرضه در بازار ارز دچار تکانه شده و نرخ ارز به صورت صعودی افزایش یافته است.
تا زمانی که مشکلات و مسائل بنیان اقتصاد ما حل نشود نمیتوان توقع ثبات در بازارها را داشت. همان طور که اشاره شد، هر آنچه خداوند در طبیعت خلق کرده است تابع عوامل علت و معلولی است. تا علتها فراهم نشوند به هیچ وجه معلولها شکل نمیگیرند. اینکه مسوولان اعلام کنند رشد اقتصادی هدف آنهاست، اما برای رشد تولید اقدامی نشود، اتفاق مثبتی رخ نمیدهد. حتی اگر همه مسوولان با هم دست به دعا نیز بردارند و درخواست بهبود شاخصها را داشته باشند، باز هم فایدهای ندارد. چرا که هستی مبتنی بر رابطه علت و معلولی پایهگذاری شده است و خارج از این رابطه اقدامی صورت نمیگیرد. اگر ثبات در ارزش پول ملی را میخواهیم باید با جهان پیرامونی ارتباط مناسبی ایجاد کنیم، زمینه رونق تولید را فراهم سازیم تا نهایتا هدف غایی که رشد اقتصادی بالاست محقق شود.
من منکر نقش برخی رویکردهای سوداگرانه در بروز برخی مشکلات نیستم، بدون تردید در هر اقتصادی، سوداگرانی وجود دارند که تلاش میکنند از اتسمفر موجود سوءاستفاده کنند و جریانسازی و بازارسازی کنند، اما تاثیر این جریانات در برابر ظرفیتهای اقتصادی کشوری مانند ایران به اندازهای نیست که بتوانند کل اقتصاد یا کل بازار ارز کشور را تحت تاثیر قرار دهند. آنچه که کل اقتصاد را تحت تاثیر قرار داده است، سیاستگذاریهای کلان اشتباه است. بنابراین ابتدا باید علت ثبات در ارزش پولی ملی و تحقق رشد اقتصادی را شناخت تا پس از آن معلول که ثبات در نرخ ارز است ایجاد شود.