مشکلات معلولان دوچندان شده است
جمیله کیانی
در بسیاری از کشورهای دنیا حتی خانههایی که برای افراد با معلولیت جسمی ساخته میشود امکانات خاصی دارد تا آنها بتوانند به راحتی در این خانهها زندگی کنند، این در حالی است که متاسفانه در کشور ما و حتی در تهران به عنوان پایتخت امکاناتی که برای افراد معلول در نظر گرفته شده است بسیار کم است. بیشتر ساختمانهای اداری و دولتی از این امکانات محرومند، بسیاری از خیابانها و وسایل نقلیه عمومی برای استفاده معلولان مناسبسازی نشده است.
از سویی مساله شغل و درآمد این افراد است که همیشه در هالهای از ابهام قرار داشته و با همان مستمریهای اندک بهزیستی روزگار گذراندهاند، در واقع قانون استخدامی در مورد معلولان بهطور کامل و جامعه در کشور اجرایی نشده است، هر کدام از این عوامل در بروز افسردگی و گوشهنشینی این افراد میتواند موثر باشد. فرد معلول باید بتواند به تنهایی کارهای خود را انجام دهد، حداقل در مورد افرادی که میتوانند با استفاده از وسایل کمکی حرکت کنند این مساله بسیار ضروری است. فرد معلول اگر خود را سربار خانواده و دیگر افراد جامعه احساس کند، اعتماد به نفس خود را از دست میدهد، در صورتی که بسیاری از این افراد اگر به امکانات مورد نیاز خود دسترسی داشته باشند میتوانند بسیار موفق و البته به سود جامعه عمل کنند.
متاسفانه با توجه به مشکلات اقتصادی و افزایش تورم زندگی برای این افراد و البته خانوادههایشان بسیار سختتر شده است، برخی از این افراد به دلیل خراب یا فرسوده شدن وسایل حرکتی خود دیگر قادر به بیرون رفتن از خانه نیستند و البته نه کمک هزینههای بهزیستی و نه امکان اقتصادی خانوادهها اجازه تعمیر یا تهیه یک وسیله جدید را به آنها نمیدهد. همین مساله بسیاری از این افراد را خانهنشین کرده و باعث شده تا از لحاظ روحی و روانی نیز دچار مشکلات زیادی شوند. رسیدگی به وضعیت معلولان در درجه اول کار مسوولان و دولتمردان است، آنها باید شرایط را برای حضور این افراد در جامعه فراهم کنند، اما متاسفانه آن چیزی که تاکنون دیده و شنیده شده است بیشتر در حد شعار و وعدههایی بوده که با اجرایی شدن فاصله زیادی داشتهاند.
این افراد سالها تلاش میکنند تا با وضعیتی که در آن گرفتار آمدهاند کنار بیایند، آنها از نظر روحی و روانی خود را برای حضور در جامعه آماده میکنند، اما وقتی این امکان حضور به دلیل بیتوجهیها و بیتدبیریها از بین میرود، ضربه روحی سختی به این افراد وارد میکند. ما افراد معلول موفق کم نداشتهایم، در بسیاری از کشورها این افراد توانستهاند به مدارج عالی علمی و اجتماعی برسند.
در واقع فراهم آوردن شرایط مناسب برای آنها میتواند بسیاری از تواناییها نهفته آنها را شکوفا کند و باعث شود آنها برای رسیدن به اهداف خود تمام تلاش خود را به کار گیرد و از آنجایی که به دلیل نقصهای موجود در بدن خود تلاش بیشتری میکنند تا این نقصها به چشم نیایند، زمینه موفقیت برایشان بیشتر از بقیه فراهم میشود، اما وقتی به تواناییها، هوش، استعداد و از همه مهمتر وضعیت آنها توجهی نشود و نادیده گرفته شوند یا به عنوان فردی ناتوان شناخته شوند، تمامی اعتماد به نفس خود را از دست داده در زندان معلولیت خود اسیر میشوند. این افراد بار سنگینی بر دوش خانواده خود میشوند، چون دیگر انگیزهای برای تلاش ندارند، نیاز به نگهداری و مراقبت بیشتر دارند، تمایلی به انجام کارهای شخصی خود نشان نمیدهند و سعی میکنند خود را ناتوانتر از چیزی که هستند نشان دهند.
اینها نشانههای افسردگی عمیق در افراد معلول است. به همین خاطر هم خانواده، همه جامعه و صد البته هم مسوولان در بالا بردن روحیه این افراد میتوانند نقش بسیار مهم ایفا کنند و از افتادن آنها در دام افسردگیهای طولانی مدت که ممکن است حتی به خودکشی و رفتارهای اشتباه دیگری منتهی شود جلوگیری کنند.