بحران سالمندی در کوران فقر
مینا سادات روحالامینی
متاسفانه مساله توجه به سلامت روان سالمندان با توجه به بحرانهای مالی و معیشتی نادیده گرفته شده است. بسیاری از افراد سالمند بعد از اینکه بازنشسته میشوند، به خودی خود این خانهنشینی میتواند آنها را دچار افسردگی کند، اگر به این مساله مشکلات معیشتی هم اضافه شود، در واقع عزت نفس آنها هدف قرار میگیرد و دیگر آن روحیهای را که باید به عنوان بزرگ خانواده در خود حفظ کنند، نخواهند داشت. این روزها مشکلات مالی به قدری زیاد شده که بسیاری از این افراد مجبورند برای تامین معیشت خود دست به کارهایی بزنند که برایشان تلخ است.
دست فروشی، رانندگی، حتی استخدام شدن به عنوان آبدارچی در برخی شرکتها و .... این شغلها به خودی خود دارای ارزش و احترام هستند اما شما در نظر بگیرید فردی که سالهای زیادی کار کرده و به سن بازنشستگی رسیده است، حالا به جای اینکه بتواند از روزهای پیری خود لذت ببرد، استراحت کند، به سفر برود و وقت بیشتری را با خانواده خود بگذراند مجبور است به خاطر مشکلات معیشتی دوباره به سر کار برود.
آنها دیگر توان جسمی و روانی انجام کارهای سخت و حتی کار کردن در طول 8 ساعت را ندارند، اما متاسفانه به دلیل مشکلات اقتصادی مجبورند تن به هر کاری بدهند، حتی برخی از این افراد در بازار به حمل بار روی آوردهاند در حالی که از نظر جسمی بسیار شکننده هستند. در علم روانشناسی مسالهای به نام بحران سالمندی وجود دارد که اغلب برای افراد بازنشسته اتفاق میافتد. چرا که آنها آن تحرک و پویایی گذشته را از دست میدهند، البته با برنامهریزی درست میشود بر این بحران فائق شد اما وقتی این بحران سالمندی با مشکلات اقتصادی عجین میشود دیگر نمیتواند تنها با برنامهریزی و روحیه دادن به فرد سالمند او را از انزوا بیرون آورد و به جامعه بازگرداند.
متاسفانه در حال حاضر بسیاری از سالمندان یا همان بازنشستگان ما با این مشکلات دست و پنجه نرم میکنند، آنها که به امید گذران زندگی حداقلی سالها خدمت کرده و حق بیمه پرداخت کردهاند، حالا با شرایطی مواجه شدهاند که باید دوباره برای تامین معاش دست به کار شوند. بسیاری از این افراد حتی شانس پیدا کردن یک کار تازه را هم ندارند و همین مساله صدمه روحی شدیدی به آنها وارد میکند. شرمندگی در مقابل خانواده برای اینکه نمیتوانی حداقلهای رفاهی را برای آنها فراهم کنی، مسالهای نیست که با قانون و دستور و... بتوان بر طرف کرد. در واقع وقتی فردی پا به سالمندی میگذارد انگار مشکلات و کمبودهایی که در زندگی دارد از همه دوران زندگی بیشتر برایش نمود پیدا میکند. از دستدادن همسر یا فرزندان، دوستان یا نزدیکان، مشکلات مالی و جسمی از مواردی است که سالمندان را آزار میدهد و میتواند عزت نفس آنها را کاهش دهد و آنها را دچار استرس و اضطراب کند.
افزایش استرس برای پیرزن و پیرمردی که مقاومت بدنش نسبت به دوران جوانی کاهش پیدا کرده و ممکن است با انواع مشکلات قلبی و عروقی یا فشار خون و دیابت دست و پنجه نرم کند سم مهلک به شمار میرود. متاسفانه در حال حاضر شرایط جامعه ما به گونهای است که این افراد بیشتر از هر زمان دیگری دچار استرس و اضطراب میشوند. فراموش نکنیم که افراد سالمند بهشدت احساساتی و شکننده هستند، با کوچکترین حرف و سخنی دلشان میشکند و غمگین و افسرده میشوند. به همین دلیل در این شرایط بهتر است رفتارمان با سالمند سنجیدهتر باشد تا باعث رنجش خاطر آنها نشویم.
در این شرایطی که مشکلات اقتصادی میتواند بهانه خوبی برای زود رنجی سالمندان باشد، اطرافیان باید تا جایی که میتوانند شرایط را برای این افراد به گونهای رقم بزنند که عزت نفس آنها خدشهدار نشود. متاسفانه عملکرد دولت در این زمینه بسیار ضعیف بوده و بسیاری از سالمندان و بازنشستگان همچنان برای تامین معاش خود با مشکلات عدیده مواجهاند، اما اگر اطرافیان توانایی این را دارند که باری از روی دوش این افراد بردارند نباید دریغ کنند. آنها بهترین سالهای عمر خود را صرف خدمترسانی به جامعه کردهاند و الان کمترین حقشان زندگی در رفاهی نسبی است.