بستر امن سوگیری
بازار سهام ایران در سالهای اخیر توسعه قابل توجهی را شاهد بوده؛ اما همچنان از دست یافتن به برخی از قابلیتهای موجود در بازارهای مالی مطرح جهان نظیر «دوطرفه بودن» باز مانده است. این در حالی است که به نظر میآید جاماندگی در این حوزه میتواند فرآیند تصمیمگیری به خصوص در روند صعودی را برای سرمایهگذاران با چالشهایی روبرو کند.
بدون شک برای هر کسی پیش آمده که بخواهد در یک جمع دوستانه وقتی همه در خصوص یک مساله نظری واحد دارند، نظر مخالفی را بیان کند. کار سختی است، مخصوصا اگر بخواهید نظری را رد کنید که طرفدارانی متعصب دارد. حتی اگر بررسیهای انجام شده روانشناسان را هم در نظر نگیریم چندان دشوار نیست که بهطور کاملا شهودی بر این پیش فرض پافشاری کنیم که انسانها همواره سعی میکنند تا در معرض نظرات منفی مردم قرار نگیرند. کمتر کسی را میتوان یافت که بهطور پیوسته حاضر باشد چنین وضعیتی را تجربه کند.
اکو ایران در گزارشی نوشت که بررسیهای متعدد انجام شده در حوزه سوگیریهای شناختی نشان از آن دارد که خطای تایید (confirmationbias) که بهطور مختصر به معنی جمعآوری اطلاعات تاییدکننده پیش فرضهای قبلی است، یکی از مهمترین گرایههایی است که میتواند افراد را در فرآیند تصمیمگیری به خطا سوق دهد و استدلالهای استقرایی را به بیراهه ببرد.
حال فرض کنید که گرایه تایید بر سر موضوعی خاص و در خصوص نتیجهای مشخص، در میان گروهی شکل بگیرد که از طرح یک نظر یا بحث هدف به خصوصی دارند. به این وضعیت attitude polarization یا قطبی شدن نگرش گفته میشود. یک نگرش در شرایطی به این وضعیت در میآید که جمعی از یک جامعه یا گروه با توجه به برخی از پیش زمینههای یکسان در خصوص یک نتیجه به اختلاف نظر با سایرین برسند. به تبع چنین جمعی میتواند اکثریت از یک جامعه را شامل شود.
بر این اساس میتوان دریافت که مشکل در خصوص ارایه یک تحلیل فقط مخالفت با نظر جمعی از دوستان نیست. مساله زمانی بغرنج میشود که مخاطبان مخالفت شما جمع بزرگی باشند؛ جمعی که پذیرش نظر شما برایش صرفا کوتاه آمدن از باوری قبلی نیست و همسویی با نظر یا تحلیل تازه میتواند حتی برایش گران تمام شود.
خوشبینی به یک صعود تازه
چند ماهی است که بورس تهران بعد از مدتها باز هم پا در روندی صعودی گذاشته و بنابر آمار و ارقام به دست آمده از بازار حقیقیها را که همان مردم عادی باشند به سمت خود جذب میکند. با این حال خوشبینی نسبت به بازار یاد شده تنها مختص این گروه از فعالان بازار سهام نیست. بررسیها نشان میدهد که ماهها سردرگمی و بدبینی فعالان بازار سهام در سالهای 1400 و 1401 سبب شده تا بخش حرفهای بازار یاد شده نیز فضا را برای سرمایهگذاری در شرایط کنونی مناسب ببینند. آنها نیز به مانند بسیاری دیگر از فعالان بازارهای دارایی با اشاره به وضعیت نا به سامان بورس در سالهای اخیر و همزمانی این نابهسامانی با پرواز قیمتها در دو سال اخیر به این مساله اشاره میکنند که بازار از داراییهای مذکور جا مانده است.
بررسی ادعاها و شواهد متعددی که دال بر ارزندگی بازار سهام وجود دارد، موجب شده تا سرمایهگذاران چه حرفهای باشند و چه آماتور هماکنون کلیت بازار را رو به صعود ببینند.
همه در جناح موافق
البته هدف در این یادداشت این نیست که به بررسی ادله موافق یا مخالف ارزندگی بازار بپردازد. بلکه به دنبال آن است تا یک نکته مهم در خصوص چرایی اتفاق نظر بر سر تداوم روند صعودی یا نزولی و خطر بالقوهای که دوطرفه نبود بازار به وجود میآورد را به بررسی بگذارد.
برای درک ارزندگی یا عدم ارزندگی سهام تاکنون مطالب زیادی به رشته تحریر درآمده؛ فعالان بازار چه گرایش به روش بنیادی داشته باشند چه تکنیکال همواره سعی میکنند تا ورود به طرف تقاضا را به عوامل متعددی کنند که ناشی از سطح دانش، تجربه یا علایق آنها است، منوط کنند. اما مساله تنها این نیست. علم روانشانسی و ترکیب آن با اقتصاد و مالی در دهههای اخیر نشان داده که سرمایهگذاران فارغ از سابقه و سطحی که دارند هیچگاه از اشتباه مصون نیستند و چه بسا در شرایطی ممکن است به دام تعصب نیز گرفتار شوند.
این دقیقا آن چیزی است که بازار یکطرفه (one-sided market) را به بستری مناسب برای تشدید احتمال زیان دیدن مردم از سوگیریها و گرایههای مختلف بدل میکند. اگر بخواهیم بازار یکطرفه را به شکلی ساده شرح دهیم، بازار مذکور بازاری است که در آن شما تنها میتوانید دارایی را بخرید و به امید آن باشید تا از قِبل رشد قیمت آن سود کنید. چنین امری به آن معنی است که اساسا در بازار نزولی شما هیچ شانسی برای عرض اندام نخواهید داشت.
اما بازار یکطرفه تنها نوعی از بازار نیست که میتوان در آن کسب سود کرد. بازارهای مالی پیشرفته در تمامی نقاط جهان امروز در شرایطی به سر میبرند که آن را بازار دوطرفه (Two-Sided Market) مینامند. در بازار دو طرفه سرمایهگذاران به جز امکان خرید و فروش عادی که پیشتر شرح آن رفت، میتوانند با قرض گرفتن و فروش یک دارایی در قیمت بالاتر و خرید و تحویل آن به مالک اصلی در قیمت پایینتر سود کسب کنند. به همین دلیل است که به این امکان یعنی shortsell در زبان فارسی «فروش استقراضی» نیز میگویند.
بررسیها نشان میدهد که نبود چنین بستری در یک بازار به سبب آنکه امکان کسب سود را به مواقع رونق کلی بازارها محدود میکند باعث میشود تا همه به هنگام بهبود تقاضا، میل به سمت خرید داشته باشند؛ میلی که ممکن است چندان از تعصب و سوگیری به دور نباشد. به عبارتی دیگر نبود این شرایط امکان بروز گرایه یا سوگیری به هنگام را افزایش میدهد. از این رو طبیعی است که بهطور ناخودآگاه همه در شرایط رونق بازار، در طرف موافق روند قرار گیرند. این دقیقا همان چیزی است که در ابتدای این نوشتار از آن با عنوان «قطبی شدن نگرش» سخن گفتیم. این وضعیت ممکن است در شرایطی که زمینه برای شکلگیری حباب قیمت فراهم است با شدت بیشتری رخ دهد.
لنگر زندگی در ذهن انسان
اثر لنگر انداختن (Anchoring Effect) یکی دیگر از سوگیریهای شناخته شده در ذهن انسان است که نخستینبار از سوی آموس تروسکی و دنیل کانمن (برنده جایزه نوبل) به دنیای علم معرفی شد. این نوعگرایه در واقع امروز یکی از شناخته شدهترین سوگیریهای ذهن انسان است. بر این اساس اگر خوشبینی یا بدبینی در ابتدای یک موضوع در ذهن شما لنگر بیندازد به احتمال زیاد باقی تصمیماتی که در زمینه مورد نظر اتخاذ خواهید کرد هم بر اساس همان نگاه اولیه است. به عبارت بهتر شما دیدگاه خود را بر اساس شواهد مغایر با تصور اولیه یا اصلاح نمیکنید یا به سختی این کار را انجام میدهید.
شاید معروفترین مثال برای لنگر انداختن تصویری در ذهن را بتوان شکلگیری ذهنیت انسان از یک شخص به خصوص بر اساس شناخت اولیه عنوان کرد. بررسیها نشان میدهد که ارزندگی یا حتی سودآور بودن نیز مفهومی است که در ذهن انسانها لنگر میاندازد. اگر شما فعال قدیمی بازار سهام باشید احتمالا صعود قیمت سیمانیها در دهه 80 رشد قیمت سهم کشتیسازی صدرا و در همین سالهای اخیر خوشبینی مردم به رویین تن بودن نمادهای کامادیتی محور در ریزشها را به یاد دارید. در نیمه دوم سال 99 کم نبودند افرادی که انتظار داشتند نمادهایی نظیر «فولاد» یا «فملی» صف فروش نشوند، آن هم صرفا به این دلیل که نمادهایی از این دست به باور آنها «بنیادی» یا ارزنده هستند.
اینها همه شرایطی بوده که در وضعیت بازار یکطرفه ایجاد شدهاند. انباشت تقاضا در شرایطی که فرصت سودآوری کم باشد در برخی نمادها یا صنایع و در شرایطی کلانتر در کلیت بازار سهام امری طبیعی است. این وضعیت باعث میشود تا هم زمینه برای پروژه شدن نمادها فراهم شود و هم مردم عادی ناباورانه برخی نمادها یا کلیت بازار را ارزنده فرض کنند.
حال آنکه ارزندگی مفهومی نسبی است و با تغییر قیمتها بهطور پیوسته دستخوش تغییر میشود. از این رو میتوان نتیجه گرفت که در شرایط کنونی بازار سهام در کلیت خود، چه ارزنده باشد چه گران، در هر صورت تا زمانی که به شکل یک طرفه همه سرمایهگذاران را به سمت خوشبینی در خصوص قیمتها سوق دهد، بستری است هموار برای بروز فهرستی بلند بالا از سوگیریهای شناختی که نسبت به یک بازار دو طرفه فرصت مغتنمی برای بروز و ظهور دارند. طبیعتا در چنین حالتی اگرچه ممکن است نگاه مخالف منفور باشد اما باید توجه داشت که قدر نادیدن آن به اندازه شکلگیری حباب دارایی میتواند خطرناک باشد.