تورم، بنزین 1.5 دلاری و گرانیها
مردم ایران این روزها، تبعات برآمده از گرانیها را با گوشت و پوست و استخوان خود احساس میکنند. هر روز با دمیدن خورشید سحرگاهی، مردم با قیمتهای تازهای در حوزه مواد پروتئینی، مواد لبنی، میوهها، سبزیجات و سایر کالا و خدمات مواجه میشوند. در این شرایط زمزمههایی هم از افزایش قیمت بنزین شنیده میشود؛ افزایشی که اگر رخ بدهد، میتوان پیشبینی کرد که آثار تورمی آن همه بازارها را تحت الشعاع قرار بدهند.
اما معتقدم، رمزگشایی از چرایی و چگونگی وقوع یک چنین گزارههای اقتصادی نیازمند ارزیابیهای دقیق و بیطرفانه است تا در پایان تصویری شفاف از چرایی بروز مشکل گرانیها نمایان شود.
1) ریشه بسیاری از معضلات و امالفساد مشکلات «تورم» است؛ بنابراین مهمترین هدف اقتصادی ایران، باید مهار تورم باشد. دولت اگر نتواند تورم را مهار کند، تکانههای صعودی قیمتها، ابتدا به بازار داراییها سرایت کرده و آن را ملتهب میکند و سپس راهی سایر بخشها و بازارهای اقتصادی میشود. به عبارت روشنتر، تورم و در کنار آن انتظارات تورمی ابتدا سراغ بازارهایی چون ارز، طلا، خودرو، مسکن و بازار سرمایه (مجموعه بازار داراییها) میرود. سپس با وقفهای 3 الی 6 ماهه از بازار داراییها به سمت سایر بازار کالاها و خدمات میرود که همان بازار مصرفی خانوادههای ایرانی است. مثلا نرخ دلار در زمستان سال گذشته افزایش قیمت را تجربه کرد و حتی به 60 هزار تومان هم رسید. این روند افزایشی از زیر 40 هزار تومان حرکت و به حدود 60 هزار تومان در زمستان رسید.
از ابتدا هم مشخص بود افزایش نرخ دلار، ابتدا در بازار داراییها نمایان میشود؛ بنابراین نرخ سکه، طلا، مسکن، خودرو و حتی سهام با رشد قابل توجهی مواجه شدند. اما این پایان ماجرا نبود؛ از آغاز هم مشخص بود، این سونامی افزایشی به بازار کالا و خدمات هم سرایت میکند. بر این اساس، با وقفهای 3 ماهه تاثیر این رشد در بازار کالا و خدمات نمایان شد. به این دلیل است که نرخ مرغ به حدود80 الی 90 هزار تومان رسید. قیمت گوشت، تخم مرغ و سایر اقلام مصرفی مردم تورمهای بسیار بالایی را تجربه میکنند.
2) اما نباید فراموش کرد که افزایش نرخ ارز مشکل دیگری را در اقتصاد ایران شکل میدهد که خروجی آن در بخش انرژی کشور نمایان میشود. بنزین و گازوئیل و... اقلامی از انرژی هستند که در کشورهای همسایه ایران با نرخهای بالاتری قیمتگذاری میشوند. به طور متوسط نرخ بنزین در کشورهای همسایه بین 70 سنت تا 1.5 دلار است. وقتی قیمت دلار در اقتصاد ایران رشد میکند. فاصله قیمت بنزین در ایران با کشورهای همسایه بسیار زیاد میشود. موضوعی که باعث تشدید قاچاق بنزین، گازوئیل و سایر اقلام انرژی میشود. این روند وقتی رخ میدهد، دولتها در ایران ناچار باید دست به اصلاح قیمت انرژی بزنند. همواره هم این نوع تصمیمسازیها باعث افزایش تنشهای اجتماعی و سیاسی در جامعه میشوند.
بخش قابل توجهی از جامعه ایرانی شغل دومشان حمل و نقل و جابهجایی مسافر و مسافرکشی است. سایر اقلام مصرفی هم که در کشور میچرخد تا به دست مصرفکننده برسد با کامیون جابهجا میشوند؛ بنابراین گازوئیل هم نقش ویژهای در اتمسفر کلی مصرفی ایران دارد. بنابراین وقتی قیمت بنزیدن بالا برود، مجموعه کالاها و خدمات تحتالشعاع قرار میگیرند.
3) باید ببینیم، اگر دولتها در ایران دست به اصلاح قیمت انرژی نزنند، چه وضعیتی در اقتصاد رخ میدهد؟ در صورت عدم اصلاح قیمت انرژی دولت باید یک فشار سنگین در مصرف منابع ارزی را تحمل کند؛ از سوی دیگر چشم خود را بر قاچاق عظیم سوخت ببندد. همین لحظه که من و شما با هم گفتوگو میکنیم با دلار 50 هزار تومانی، فعلی قیمت یک لیتر بنزین در سایر کشورهای همسایه، حداقل 50 هزار تومان است؛ در حالی که نرخ بنزین در ایران هر لیتر 3 هزار تومان است. این فاصله با نوسانات ارزی مدام افزایش پیدا میکند.
ریشه این فاصله عمیق هم نوسانات ارزی است، نوسانات ارزی هم تحت تاثیر تکانههای تورمی است. بنابراین باز هم به ابتدا بحث بازمیگردیم، ریشه مشکلات اقتصاد ایران تورم است. اگر دولت نتواند تورم را مهار کند. نمیتواند رشد نرخ دلار را کنترل کند و اگر نتواند نرخ دلار را مهار کند، قیمت سایر اقلام مصرفی، داراییها و قیمت انرژی را نمیتوان مهار کرد.
4) دولت در حال حاضر تلاش میکند مالیات بر عایدی سرمایه بگذارد. دولت که نباید مردم را جریمه کند که دست به خرید دارایی نزنند. مردم اگر سراغ خرید دارایی از بازارهای مختلف میروند به دلیل حفظ قدرت خرید است. یعنی دستمزد و حقوق ریالی آنها آب نشود. دولت که نمیتواند مردم را به خاطر تورمی که خودش منشأ بروز آن است، جریمه کند.
ریشه نزول ارزش پول ملی، تورم است و تا زمانی که دولت تورم را مهار کند، نرخ دلار بالا میرود، قیمت داراییها و کالاها و خدمات مصرفی هم متعاقب آن بالا میرود. شکاف و تفاوت قیمت انرژی هم در داخل و خارج شکل میگیرد و قاچاق عظیم سوخت و اتلاف سنگین منابع اتفاق میافتد.
وقتی دولت ناچار میشود به خاطر توازن بخشیدن به قیمت انرژی داخل و خارج کشور؛ قیمت بنزین را بالا ببرد، وقتی قیمت سوخت بالا میرود هم حمل و نقل با رشد قیمت مواجه میشود و هم هزینه تمام شده کالا و خدمات.
5) بنابراین نباید به جامعه آدرس اشتباهی داد؛ همه قوا باید روی کنترل تورم تمرکز کنند. اگر نتوان هدف مهار تورم را محقق کرد دولتها ناچار به پذیرش هزینههای آن خواهند بود. در این شرایط نارضایتیهای عمومی افزایش پیدا میکند و شکاف میان دولت و ملت عمیقتر میشود.
اینکه چگونه میتوان ریشه تورم در اقتصاد را خشکاند، بحث دیگری است که بارها در قالب یادداشتهای تحلیلی در همین روزنامه به آنها اشاره کردهام.
ریشه مهار تورم اصلاح نظامات اقتصادی در کنار اصلاح نظام تصمیمسازیهای کلان کشور در حوزههای داخلی و خارجی است.