برنامههای پیشگیرانه قربانی سهمخواهی فردی
سالهاست که طرح جمعآوری معتادان متجاهر از سطح کلانشهرها انگار به یک سرگرمی برای مدیریت شهری تبدیل شده است، سرگرمی که هر از گاهی طرحهای ضربتی در مورد آن اجرایی میشود و اما تنها بعد از مدت کوتاهی دوباره پاتوقها پر میشود از افرادی که در دنیایی دیگر یا به قول خودشان «هپروت» زندگی میکنند. در واقع آمارهایی که جامعه شناسان و دیگر کارشناسان حوزه آسیبهای اجتماعی هم اعلام میکنند، تاثیر چندانی بر تصمیمگیری درست و ریشهای مسوولان برای این افراد ندارد.
اینکه بیش از 40 درصد جرایم رخ داده در جامعه مربوط به همین معتادان خیابانی است، اینکه بیشتر افرادی که از این گروه جان خود را از دست میدهند زنان هستند و این جمعیت زنان معتاد که در خیابانها زندگی میکنند رو به افزایش است و این میتواند زنگ خطری برای خانوادهها باشد. تمامی این آمارها و هشدارها در لابهلای شعارها و پاسکاری سازمانها و نهادهای مرتبط با این آسیب اجتماعی گم میشود و باز همان چیزی باقی میماند که مسوولان انتظارش را دارند، اجرای هر از چند گاهی جمعآوری معتادان متجاهر و بردن آنها به مراکز درمانی و در نهایت رها کردن آنها در خیابان. اکثر این افراد به فرض اینکه پاک از مرکز بازپروری بیرون بیایند، جایی برای رفتن و ماندن و زندگی کردن ندارند. آنها دوباره به همان پاتوقها باز میگردند و در نهایت سر از جایی در میآورند که بازداشت شدهاند. این چرخه باطل همچنان ادامه دارد. همچنان مدیریت شهری طرحهای ضربتی جمعآوری معتادان متجاهر را با کمک دیگر نهادها و ارگانهای مربوطه انجام میدهد.
وعده پاکسازی محلاتی که پاتوق شدهاند را به مردم محله میدهد و در نهایت تنها بعد از گذشت 40 روز یا دوماه دوباره همهچیز از اول شروع میشود. اینکه در محلههایی که پاتوق معتادان شده است اهالی محله امنیت ندارند، مسالهای است که باید به آن رسیدگی شود، بارها و بارها شاهد بروز سوءرفتار این افراد در محلات بودهایم، از کیف قاپی و جیببری تا اذیت و آزار کودکان و.... مساله اینجاست که وقتی پای مسائل اجتماعی و آسیبهای آن به میان میآید، جای خالی مشاوره و کمکخواهی از کارشناسان این حوزه به وضوح دیده میشود. از آنجایی که مسوولان عموما به دنبال پاک کردن صورت مساله هستند و تلاشی برای حل مسائل ندارند، به همین خاطر هیچ کدام از هشدارها و اظهارنظرهای کارشناسان حوزه اجتماعی در این موارد مورد توجه قرار نمیگیرد. در واقع آنها واقعیتی را بیان میکنند که مسوولان هیچ میل و رغبتی به دیدن و شنیدن آن ندارند. مساله معتادان متجاهر در هر شهر و منطقهای معلول علتهایی بیشمار است. نمیتوانیم به راحتی از کنار علتهای به وجود آورنده آن بگذریم و بعد مدعی برطرف کردن معلول باشیم.
اقتصاد نابه سامان، افزایش حاشیه نشینی به دلیل افزایش اجارهبهای مسکن، نداشتن امنیت شغلی و معیشتی بسیاری از افراد جامعه، نداشتن دورنمایی از آینده که بتواند افراد را امیدوار کند. افزایش طلاق و... همه و همه دلایلی هستند که میتوانند منجر به اعتیاد افراد شده و در مدت زمانی کوتاهی آنها را به معتاد متجاهر رها شده در خیابان تبدیل کنند. در حال حاضر وضعیت اقتصادی باعث از هم پاشیده شدن بسیاری از خانوادهها میشود، در این شرایط چه زن چه مرد ممکن است برای التیام دردهای خود به مصرف مواد مخدر پناه ببرد، در بسیاری از شرایط افرادی که به عنوان معتاد متجاهر به مراکز بازپروری فرستاده میشوند، همین افرادی هستند که از خانه و کاشانه شان رانده شدهاند، این افراد بعد از بهبود قرار است در کجا اقامت داشته باشند، آیا تنها فرستادن این افراد به مراکز بازپروری میتواند نقطه پایانی بر اعتیاد آنها باشد.
شاید به همین دلیل است که تلاش سالانه مسوولان برای ریشه کنی حضور معتادان متجاهر در شهرها و مناطق مختلف نه تنها با موفقیت همراه نبوده است که آمارها حکایت از افزایش حضور این افراد در جامعه دارد. وقتی برنامههای پیشگیرانه قربانی بودجههای درمانی میشوند و افراد به دنبال سود خود از آسیبهایی اجتماعی هستند، نمیتوان خیلی هم به موفقیت این طرحها اطمینان داشت.