ضرورت نگاه منطقهای به توسعه
چرا برنامههای توسعهای در ایران موثر نیستند و به نتایج مورد نظر نمیرسند؟ این پرسشی است که این روزها همزمان با طرح برنامه هفتم توسعه در فضای عمومی رسانهای کشور مطرح شدهاند. پاسخ به این پرسش از این رو اهمیت دارد که میتواند دورنمایی از کارهایی که متولیان برای آینده باید انجام بدهند، ارایه کند. واقعیت آن است که اقتصاد ایران هنوز تثبیت نشده است. در سالهای پس از انقلاب، اقتصاد ایران درگیر، تجزیهطلبها، جنگ، تحریم، بازسازی، اختلاس و احتکار و طمع و... بوده است. اینها گزارههایی هستند که همواره اقتصاد ایران را درگیر خود ساخته است.
دولتها در همه سالهای گذشته یا باید با تورم مقابله کند یا با رکود یا با رکود تورمی توامان. تصمیمات دولت و سوءمدیریتهای اجرایی هم یکی دیگر از ریشههای مشکلات است. برخی از تصمیمات دولتها در ایران یا منجر به رکود تورمی میشود یا اینکه منجر به رونق تورمی میشود. در این شرایط، برنامهریزیها برای تدوین برنامههایی آغاز میشود که اساسا در برهههای التهاب و و نوسان معنایی ندارد. به عبارت روشنتر، برنامههای توسعهای تنها در زمانی مفهوم دارد که کشور در شرایط ثبات باشد. سناریوهای توسعهای در شرایط التهاب و نوسان هیچ نتیجهای در بر نخواهد داشت.
بنابراین قبل از تدوین هر برنامهای، باید زمینه ثبات در اقتصاد ایران فراهم شود. موضوع دوم آن است که تدوین برنامه توسعه باید توسط نهادهای غیردولتی تدوین شود. چرا که در اقتصاد ایران، دولت مهمترین ذینفع است و هر برنامهای که مینویسد مبتنی بر حل مشکلات اجرایی خودش است. هر برنامهای که در این زمینه نگاشته میشود مانند همان برنامههای قبلی است. گزارههایی مانند بحث بازنشستگی و قوانین اقتصادی که در برخی موارد به آنها اشاره شده است، موارد سطحی و موردی هستند و موارد بطئی نیستند. در واقع مواردی در برنامههای بالادستی گنجانده میشود که مشکلاتش را حل کند. موضوعی که در برنامههای توسعهای توجهی به آن نمیشود، ضرورت برنامهریزیهای مالی و پولی سطح بالاست.
به نظرم برای اینکه قضاوتی نسبت به عملکرد برنامههای قبلی داشته و برای برنامه هفتم راهکارهای معقولی تعریف کنیم میبایست نگاهی به اساس برنامهریزی در ایران داشته باشیم. معتقدم در نظام برنامهریزی ما مشکلی بنیادی وجود داشته است و این مشکل تنها به برنامههای توسعهای بعد از انقلاب معطوف نمیشود. در ایران ظرفیتهای قابل توجهی برای استفاده وجود دارد اما استفاده مناسبی از ظرفیتها نمیشود. درآمدهای نفتی در کنار سایر منابع مالی ظرفیتی است که در صورت برنامهریزی درست میتواند بسیاری از مشکلات اقتصاد ایران را حل کند اما به دلیل فقدان برنامهریزیهای درست مالی و پولی اقتصاد ایران نمیتواند از این ظرفیتها در مسیرش و توسعه بهره ببرد.
برنامهریزی اقتصاد ایران در سالهای پیش از انقلاب، برنامهریزیای بود که بیش از هر چیز بر محور تولید، نوسازی اقتصاد و امور زیربنایی قرار داشت. در سالهای پس از انقلاب به دلیل عدم ثبات اما فرصت برنامهریزی راهبردی اساسا شکل نگرفت.
امروز ما نمیتوانیم بگوییم ۶ برنامه قبلی منتج به چه نتیجهای شده است.
یکی از مهمترین مسائلی که در اغلب برنامههای توسعهای کشور چه پیش از انقلاب و چه پس از آن مهجور باقی مانده، توازن توسعه اقتصادی استانهای مختلف کشور است. هیچ کدام از برنامهها برای استانها فکری نشده اگر هم شده عمدتا این گونه بوده که مثلا گفته شده صنعت باید 10 درصد رشد کند و تمام پروژهها برای تحقق رشد 10 درصدی به استانهای اندکی مثل تهران، اصفهان، اراک و از این دست محدود شده. به این ترتیب سایر استانها همچون سیستان و بلوچستان، کهگیلویه و بویراحمد و...، به رشد مطلوبی دست نیافتند. باید توجه داشت که امروز دیگر نمیتوان به همین نحو ادامه داد؛ عقبماندگی سایر استانها موجب میشود که کلانشهرها دیگر برای ساکنانشان قابلیت زندگی نداشته باشند. باید در برنامه ششم توسعه متوازن استانها در حوزه شهری و روستایی هدف قرار بگیرد.