التهابات اجتماعی آسیبزا هستند
گلی ماندگار|
از چند روز پیش اتفاقات تازهای در کشور رخ داده است. یکی فیلترینگ گسترده سایتها و دیگری حضور دوباره ونهای گشت ارشاد که البته اینبار بدون آرم در خیابانهای شهر به راه افتادهاند و به افرادی که قوانین حجاب را رعایت نمیکنند تذکر میدهند. مساله اینجاست که همان روز یکی از خبرگزاریهای طیف راست اعلام کرد بازگشت دوباره گشتهای ارشاد با دستور مستقیم رییس دولت صورت گرفته است اما تنها چند ساعت بعد این خبر تکذیب شد.
روز گذشته نیز معاون رییس دولت در این باره اظهار کرد که چنین دستوری از سوی رییس دولت داده نشده و این خبر نمیتواند صحت داشته باشد. مساله اینجاست که چنین سیاستهای یک بام و دو هوا تا چه میزان میتواند به اعتماد عمومی جامعه آسیب بزند. در بزنگاههایی که مردم نیاز به حمایتهای مسوولان دارند چنین رفتارهایی تا چه میزان میتواند این انتظارها را از بین برده و کاری کند که نگاه مردم به مسوولان نگاه پاسخگویی و شایسته سالاری نباشد.
دو مقولهای که در هر دوره ریاستجمهوری، رهبری با تاکید بر آن از کسانی که ریاست دولت را بر عهده میگیرند میخواهد توجه ویژهای به این امور داشته باشند. متاسفانه طی سالهای اخیر بیبرنامگی و سیاست یک بام و دو هوا در کشور باعث شده تا بسیاری از مردم اعتماد خود به دولتمردان و مسوولان را به میزان قابل توجهی از دست بدهند. یک طرف مسائل و مشکلات اقتصادی است که عرصه را بر مردم تنگ کرده و هیچ کدام از وعدههایی که مسوولان در رابطه با بهتر شدن شرایط اقتصادی به مردم دادهاند سرانجامی نداشته و از طرف دیگر فشارهای اجتماعی عرصه را بر مردم تنگ کرده است. فیلترینگ وسیع اینترنت طی روزهای گذشته و بستن اکثر سایتهایی که برنامههای سرگرمی داشتند و به عبارتی مردم برای تماشای فیلم و سریال به آن مراجعه میکردند باعث شده تا موجی از نارضایتی به وجود بیاید. اینکه ساترا حق قانونی خود میداند تا بر تمامی این سایتها نظارت داشته باشد مسالهای است که هنوز هیچ کدام از مسوولان در رابطه با آن توضیح روشن و واضحی به مردم ندادهاند.
در واقع با بیان این مطلب که سایتهای مسدود شده فیلمهای مستهجن به نمایش میگذاشتند نمیتواند دلیل قانعکنندهای برای مردمی باشد که چند ساعتی از روز یا هفته خود را به تماشای فیلمها و سریالهای این سایتها میگذراندند و در نهایت هم نه صحنه مستهجنی دیدهاند و نه شکایتی از این سایتها داشتهاند. اما اینکه مسوولان ساترا میگویند بستن این سایتها به خواست مردم صورت گرفته نیز خود جای بحث و گفتوگو دارد. مساله اینجاست که آیا فیلترینگ تاکنون توانسته مانع از دسترسی مردم به اطلاعات آزاد شود یا باعث شده تا بازار فروش کسانی که فیلترشکن به کشور وارد میکنند داغتر شود؟ بسیاری از افراد بر این باورند که محدود کردن دسترسی به اطلاعات آزاد نه تنها فایدهای ندارد که باعث میشود شایعات و خبرهای دروغ و البته اخباری که عدهای خاص با نیت خاص آنها را منتشر میکنند بیش از پیش مورد توجه عموم مردم قرار بگیرد و به این ترتیب یک بار دیگر اعتماد عمومی خدشهدار میشود.
علتها را بیابیم معلول را از بین نبریم
مصطفی اقلیما، پدر روانکاوی ایران در این باره به «تعادل» میگوید: وقتی در مورد مساله فیلترینگ اینترنت صحبت میکنیم باید به دنبال این باشیم که فیلترینگ خود معلولی از علتهاست. بارها و بارها ثابت شده که قطع دسترسی به اطلاعات آزاد امکان ندارد اما وقتی فیلترینگ شدت میگیرد میزان فیلترشکنهایی که به فروش میرسد افزایش پیدا میکند و عدهای از این ماجرا سودهای هنگفت نصیبشان میشود.
او میافزاید: چنین برخوردهای قهری و به دور از تعقل باعث میشود تا مردم اعتماد خود را به مسوولان از دست بدهند. چرا که با چنین رفتارهایی ما عرصه را برای خبرهای جعلی و اخباری که با اهداف خاص منتشر میشوند بازتر میکنیم. وقتی مردم اخبار واقعی را دریافت کنند دیگر نیازی نیست تا به دنبال دریافت اخبار از جاهایی باشند که ممکن است با قصد و نیتهای دیگری خبرها را در اختیار مردم قرار داده و در آن دخل و تصرف میکنند.
هر کسی ساز خودش را میزند
اقلیما درباره تاثیر رفتارهای خودسرانه بر جامعه میگوید: متاسفانه مساله اینجاست که این روزها هر کسی ساز خودش را میزند. از سویی یک خبرگزاری با انتشار خبری بازگشت دوباره گشتهای ارشاد را دستورمستقیم رییس دولت میداند و از سوی دیگر معاون او این خبر را تکذیب میکند. شاید در نگاه اول چندان اتفاق خاصی رخ نداده باشد. اما این خود مصداق بارز تشویش اذهان عمومی به شمار میرود و فرد خاطی باید مورد بازخواست قرار بگیرد. چرا که همین دست اخبار میتواند باعث شود تا مردم اطمینان خود را به دولتمردان از دست بدهند. اگر قرار است گشت ارشاد به خیابانها بازگردد باید به مردم توضیح داده شود چه کسی دستور این کار را داده و دلایل آن چه بوده است. اینکه بهطور کلی بگوییم اکثر جامعه خواستار بودند و ... نمیتواند دلیل قانعکنندهای باشد.
او میافزاید: فراموش نکنیم به دلیل مشکلات اقتصادی و معیشتی فضای جامعه همچنان ملتهب است. باید در این زمینه مسوولان توجه ویژه داشته باشند و بحث شایسته سالاری و پاسخگویی را در دستور کار قرار دهند چرا که تنها از این دو طریق است که میتوانند اعتماد عمومی را جلب کرده و جامعه را به سوی آرامش رهنمون شوند.
افزایش خشونت در جامعه افزایش آسیبها را به دنبال دارد
امانالله قرایی جامعه شناس نیز در این رابطه به تعادل میگوید: متاسفانه مساله مهمی که باید مد نظر قرار بگیرد اما مدام از آن غفلت میشود پیش بردن جامعه به سوی آرامش است. رفتارهایی از این دست میتواند باعث نارضایتی اجتماعی شود. این نارضایتی میتواند در برخی افراد به صورت خشونت بروز کند و بروز خشونت یعنی افزایش آسیبهای اجتماعی. ما هر روز اخباری در مورد زورگیری، تهدید و ... میشنویم. افزایش دزدیهای خرد نیز یکی دیگر از آسیبهایی است که طی ۲سال گذشته به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است. تمام اینها به دلیل شرایط حاکم بر جامعه اتفاق میافتد.
او میافزاید: زمانی که مردم تحت فشار و اضطراب باشند بروز رفتارهای خشن در جامعه افزایش پیدا میکند. شرایط اجتماعی حال حاضر بسیار ملتهب است و همین مساله باعث شده تا مردم امنیت و آرامش خاطر کافی را نداشته باشند. شما نمیتوانید در یک کوچه خلوت حتی در روز روشن باخیال راحت قدم بزنید چون هر لحظه ممکن است فردی سر راه شما را بگیرد و قصد دزدی از شما داشته باشد.
نابرابری و فاصله طبقاتی عامل رفتارهای خشونتآمیز
این جامعهشناس در بخش دیگری از سخنان خود میگوید: متاسفانه بسیاری از مسوولان در تقسیمبندی مسائل مهم و غیر مهم جامعه با یکدیگر به اجماع نرسیدهاند به همین خاطر است که بسیاری از مردم بر این باورند که جامعه یکدست نیست و هر کسی ساز خودش را میزند. در شرایطی که بحرانهای اقتصادی اکثر خانوادهها را تحت فشار گذاشته است. پرداختن به موضوعات دیگر نمیتواند چندان مهم به نظر برسد.
ریشه خشونت التهاب است
قرایی میافزاید: یکی از مهمترین ریشههای خشونت در جامعه ما التهاب است. جامعه ملتهب، رفتاری غیرعقلانی دارد و زمینههای خشونت در آن زیاد است. برای همین است که روانشناسان، جامعهشناسان وحقوقدانان نسبت به این موضوع بارها هشدار میدهند. جامعهای که در اضطراب به سر میبرد و دایم نگران است، نمیتواند رفتارهای غیرعادی خود را کنترل کند و خشونت در این جامعه مدام بازتولید میشود. در واقع خشونت چالشی نیست که بتوان آن را موقتی درمان کرد. خشونت مسالهای نیست که بتوان زنجیره آن را با عوامل خشونت زا قطع کرد. یعنی ساختار قدرت نمیتواند با برنامهریزی خشونت بار به جنگ با خشونت برود. باید نهادهای مدنی را تقویت کرد و التهابهای جامعه را کم کرد و آرامش را به جامعه داد تا در نهایت کنشگریها عقلانیتر شود. اگر راهکار موقتی به این چالش دهیم دیر یا زود با تراکم خشونت روبرو خواهیم شد و در نهایت کنترل آن نیز سختتر میشود.
این جامعهشناس در پایان میگوید: برای اینکه بتوانیم جامعه را به آرامش برسانیم قبل از هر چیز باید رفاه نسبی در جامعه فراهم شود و از سوی دیگر باید بتوانیم اعتماد عمومی را جلب کرده و کاری کنیم تا مردم یک بار دیگر به مسوولان و عدههایی که آنها میدهند اطمینان کنند. از سوی دیگر باید در نظر بگیریم که برخوردها قهری میتواند عامل زایش خشونت باشد پس با دوری از این برخوردها میتوانیم آرامش را به جامعه بازگردانیم.